شاید بسیاری از شما انیمیشن «نبرد خلیج فارس ۲» را دیده باشید. این انیمیشن که سال ۱۳۹۶ تولید شده، شبیهسازی جنگ تمامعیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با ناوگان پنجم دریایی آمریکاست که با پیروزی سپاه به پایان میرسد.
محور انیمیشن جنگ نامتقارن دریایی بود و شخصیت محوری آن شبیه «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس سپاه که تخصص ویژهای در جنگ دریایی ندارد. این نکته اما اهمیت چندانی ندارد. او در انیمیشن نبرد ایران و آمریکا هم قهرمان قصه بود.
در واقع او اکنون قهرمان همه قصههایی است که در نبردهای شبیهسازی شده نیروهای حزبالله، در تبلیغات اینستاگرامی، پوسترها و کلیپهاست. در این قصهها، او در قامت یک «ابر انسان» و اسطوره روستازاده، خودساخته، مهربان، متواضع و شکستناپذیری نشان داده شده که به روایت رسانههای سپاه غرب «باید بتمن و سوپرمن و اسپایدرمن» را به جنگش بفرستد تا بتواند شکستش بدهد ولی نمیتواند و «حاج قاسم» همیشه برنده است و مردی است که به قولش عمل میکند.
در این پروپاگاندای هدفمند، قاسم سلیمانی قهرمانی قوی و متفکر توصیف شده که عاشق ایران، محبوب ایرانیان، حامی شیعیان، «نابودگر داعش» و تابع ولی فقیه است و گاه «چهگوارای ایران» خوانده میشود و گاه «مالک اشتر علی».
جهان صدر اسلام
به موازات این شبیهسازیهای دامنهدار، یک جهان شبیهسازی شده دیگر هم وجود دارد که قاسم سلیمانی در آن سیر میکند و با کاراکترهای خودش بازی میکند؛ «صدر اسلام». جلوه بارز این جهان شبیهسازی شده را میتوان در «گفتوگوی» ۹۰ دقیقهای قاسم سلیمانی با وبسایت خامنهای دانست که با تیتر «در میانه آتش» سهشنبه ۹ مهرماه از شبکه یک تلویزیون ایران پخش شد.
این «گفتوگو» توسط نشریه مسیر انجام شده است. نخستین شماره این نشریه که توسط معاونت رسانهای دفتر حفظ و نشر آثار خامنهای منتشر میشود، اسفند ۱۳۹۶منتشر شد ولی به دلایل نامعلوم متوقف شد و اکنون با تبلیغات گسترده، گفتوگوهای مفصلی با حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان و قاسم سلیمانی انجام داده و به صحنه بازگشته است.
گفتوگوی سلیمانی با نشریه وابسته به دفتر رهبر اولین حضور رسانهای او در ۲۲ سال گذشته در قامت فرمانده نیروی قدس سپاه است. چیدمان تلویزیونی این برنامه دو عنصر را برجسته میکند: اول اعتماد به نفس قاسم سلیمانی؛ او با لباس سیاهرنگش در زمینه سفید تصویر، نقطه کانونی تصویر است، با آرامش نشسته، شمرده حرف میزند، دستهایش بهم قفل شده و با اعتمادبهنفس و تمرکز از جنگ با اسرائیل سخن میگوید، با جزئیات و خاطرات متعدد. عنصر دوم سادهزیستی است که در یک لیوان آب، چند دانه خرما، یک استکان چای و تسبیح سیاه، نمایش داده میشود. این دو عنصر محور اغلب پروپاگانداهایی که سلیمانی سوژه آن است، هستند. عناصر اصلی و مهمتر این گفتوگو را اما فرمانده نیروی قدس سیاه روایت میکند، عناصری از صدر اسلام.
کاراکترهای سردار
روایت قاسم سلیمانی از جنگ با اسرائیل چیزی شبیه یک انیمیشن است. قصه خاص خودش را دارد و کاراکترهای مناسب و نتیجهگیری دلخواه. او در این شبیهسازی تاریخی، نخست از «مالک اشتر» شروع میکند و نسبتش با امام اول شیعیان. خودش بارها به این صفت خوانده شده و علی خامنهای هم امیرالمومنین توصیف شده ولی قاسم سلیمانی میگوید عماد مغنیه، مالک اشتر بود: «شبیهترین صفات را در صحنه جنگ به مالک اشتر داشت». عماد مغنیه در روزهای پیش از شروع جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزبالله لبنان در سال ۱۳۸۵، مدیریت عملیات ربودن دو سرباز اسرائيلی را بر عهده داشت. رویدادی که منجر به شروع جنگ شد.
دومین عنصر را خامنهای به او میدهد؛ «دعای جوشن صغیر». در کوران جنگ، قاسم سلیمانی در لبنان بوده و از طریق یک خط امن با خامنهای هماهنگی میکرده است. هفت روز پس از شروع جنگ او به مشهد میرود و گزارش میدهد که اوضاع بد است. رهبر جمهوری اسلامی میگوید سربازان حزبالله لبنان «دعای جوشن صغیر» بخوانند. دعایی که به تعبیر خامنهای، برای زمانی است که انسان میخواهد «با خدا حرف بزند». پس از این دستور، تلویزیون المنار وابسته به حزبالله اقدام به پخش مداوم این دعا میکند و به تعبیر قاسم سلیمانی، «خون تازهای در وجود حزبالله دمید».
عنصر سوم «مسلم بن عقیل» است؛ قاسم سلیمانی در جریان روایت خاطرهای از حمله اسرائیل به ساختمانهای اطراف اتاق عملیات حزبالله در منطقه ضاحیه لبنان که محل تشکیل جلسات او، نصرالله و عماد مغنیه بوده، میگوید وقتی برای رفتن به یک ساختمان امن، با حسن نصرالله زیر یک درخت نشسته بودند تا هدف هواپیمای اِمکا قرار نگیرند، «یاد قصه حضرت مسلم افتادم»، شبیهسازی از شجاعت و تنهایی.
عنصر چهارم به روال معمول «امام حسین» است که به روایت قاسم سلیمانی در جریان نامهنگاریهای حسن نصرالله و سربازانش در طول جنگ بوده است: « شباهت داشت به اشعاری که اصحاب امام حسین میسرودند و کلام امام حسین در شب عاشورا بود».
عنصر پنجم و کلیدی اما «فاطمه زهرا» است که جنگ را تمام میکند. به روایت قاسم سلیمانی، در روزهای سخت جنگ یکی «از برادرهای حزبالله که اهل تدین و تشرع بود ... در حالتی که به تعبیر خودش حالت خواب نبوده» زنی را دیده و حس کرده «حضرت زهرا است ... ایشان [فاطمه زهرا] یک دستمال از داخل روپوشی که داشتند بیرون آوردند و تکان دادند و فرمودند «تمام شد». یک لحظه بعد یک هلیکوپتر اسرائیلی با موشک زده شد و بعد از این، زدن تانکها شروع شد و زدن تانکها همان نقطه شکست رژیم در جنگ بود». این پایانبندی افسانهوار که شکست اسرائيل در جنگ را نه محصول خروجی اتاق عملیات حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی که برآمده از خواب و خیال یک سرباز میداند، انتخاب دقیقی است برای مخاطبان قاسم سلیمانی. او مخاطبش را در این گفتوگو به خوبی میشناسد.
انیمیشن جنگ خندق
نام این جنگ در جهان شبیهسازی شده «حاج قاسم» نیز «جنگ خندق» است. این عبارت را هم خامنهای رایج کرده است. هفت روز پس از شروع جنگ ۳۳ روزه، قاسم سلیمانی به ایران بر میگردد و میرود مشهد که به رهبر گزارش دهد. او میگوید «گزارش تلخی» داده و «افقی از پیروزی را نشان نمیداد». خامنهای پس از شنیدن گزارش میگوید: «اما من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود.» سلیمانی میگوید «در دلم تمنا کردم کاش آقا این را نمیفرمودند» ولی بعداً تن به شبیهسازی رهبر میدهد و در روایتش از جنگ میگوید: «گاهی یک ضربه حزبالله، مشابه ضربه آقا امیرالمؤمنین در جنگ خندق» بود.
خامنهای همچنین در این دیدار میگوید گروگان گرفتن سربازان اسرائیلی، نقشه اسرائیل را برای نابودی حزبالله لبنان بر هم زده و حزبالله پیروز است. این تصویرسازی حماسی در حالی مطرح میشود که حسن نصرالله، رهبر حزبالله لبنان، ۶ شهریور ۱۳۸۵ در گفتوگویی تلویزیونی گفت «اگر يک درصد احتمال میداديم که ربودن دو سرباز اسرائيلی به جنگی شبيه اين جنگی که رخ داد، منجر خواهد شد، قطعا به دلايل انسانی، اخلاقی، امنيتی، نظامی و سياسی، آن گروگانگیری را انجام نمیدادیم». این سخنان نصرالله روایت ویرانگر بودن جنگ علیه حزبالله لبنان است ولی خامنهای میگوید این مثل «پیروزی در جنگ خندق» بوده و سایت خامنهای برای همین گفتوگو، تیتر میزند اگر جنگ ۳۳ روزه متوقف نمیشد، ارتش اسرائیل متلاشی میشد.
نکته جالب توجه اینکه قاسم سلیمانی در خلال گفتوگو تأیید میکند تحلیل رهبر تبدیل به مبنای اصلی عملیات سید [حسن نصرالله] در توجیه افکار عمومی شده است. این تأیید راز و هدف شبیهسازی است. شبیهسازی صدر اسلام از کانونیترین نقاط ادبیات و گفتمانسازیهای رهبر جمهوری اسلامی است که هم برای سرکوب مخالفان و منتقدان نظام کاربرد دارد و هم برای توجیه و انگیزهبخشی برای مدافعان نظام؛ بازی برد-برد.
زبان و روایتی که قاسم سلیمانی در این گفتوگو برای جمعبندی جنگ اسرائیل و حزبالله لبنان دارد، اتفاقی نیست. او یک قسمت از شبیهسازیهای مورد علاقه خامنهای از صدر اسلام را بازسازی میکند تا نشان دهد اصول کارگردانی را بلد است، خودش هم میگوید: ««رابطه مدیر با زیرمجموعه در دفاع مقدس ما، فقط با نادرترین صحنههای صدر اسلام قابل تطبیق است».