۲۱۰ روز پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران اتفاقی روی داد که رسانههای غربی آن را بحران گروگانگیری نامیدند و جمهوری اسلامی نام تسخیر لانه جاسوسی بر آن گذاشت.
اگر پیش از گروگان گرفتن کارمندان سفارت آمریکا جهان در بهت و سردرگمی پایان کار پهلوی و انقلاب ایران را تماشا میکرد، تصویر آمریکاییهای چشم بسته، دست بسته و ایرانیان خشمگینی که فریاد میزدند «یانکی! گو هوم!» موید نکتهای روشن و رسا بود: این حکومت تازه تأسیس گروگان میگیرد.
مجموعه ۴۴۴ روز
ریشههای گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران
سیزدهم آبان؛ حمله دانشجویان خشمگین و حمایت آیتالله خمینی
سیزدهم آبان؛ اشغال سفارت و استعفای بازرگان
سیزدهم آبان؛ اشغال سفارت آمریکا، «انقلاب دوم»
اشغال سفارت آمریکا؛ افشای اسناد
سیزدهم آبان؛ انتخاب نام «شیطان بزرگ» و شعار مرگ بر آمریکا
اشغال سفارت آمریکا؛ تاثیر گروگانگیری بر وجهه بینالمللی ایران
اشغال سفارت آمریکا؛ شکست عملیات طبس
اشغال سفارت آمریکا؛ ترکیب مجلس و آغاز جنگ ایران و عراق
تصویب آزادی گروگانها در مجلس و قرارداد الجزایر
قریب به ۵۰ دیپلمات آمریکایی، ۴۴۴ روز در ایران به گروگان گرفته شدند. خواسته ایران روشن بود: استرداد محمدرضاشاه پهلوی به ایران. آیتالله بهشتی، دبیر شورای انقلاب، در گفتوگو با تلویزیون بریتانیایی تِیمز، این خواسته را به روشنی مطرح میکند:
- آمریکا باید راهی مسالمت آمیز برای این مشکل پیدا کند، شاه را برگرداند، و بعد همه چیز فراموش بشود.
- اگر برنگرداند چه؟
- این را از آمریکا بپرسید.
- اما دانشجویان پیروخط امام آنها را به گروگان گرفتهاند. بعدش چه؟
- آنوقت آنها باید در ایران بمانند و انقلاب ایران در مورد آنها تصمیم خواهد گرفت.
با این همه جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، با استرداد شاه موافقت نکرد. تحریمهای سختی را علیه ایران تحمیل و اموالی متعلق به ایران را در خاک آمریکا بلوکه کرد. سرانجام با پادرمیانی جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر طرفین توافق کردند که گروگانها آزاد شوند. دیپلماتهای آمریکایی ۳۰ دی ۱۳۵۹ برای همیشه ایران را ترک کردند. حدود ۴۰ سال از آن زمان میگذرد اما جزئیات این داستان همچنان تازه است.
گروگانگیری مایه ابهت است، مشکلگشای مسائل اقتصادی است و حربهای است که در شرایطی خاص باید مورد استفاده قرار گیرد. محسن رضایی، دبیر مجمع شورای تشخیص مصلحت نظام قولش را به مردم میدهد: «من به ملت ایران قول میدهم به عنوان یک سرباز، اگر آمریکاییها بخواهند به فکر حمله نظامی باشند، مطمئن باشند ما حداقل همان هفته اول هزارنفر آمریکایی را اسیر میگیریم که آن موقع باید برای آزادکردن هر کدامشان باید چند میلیارد دلار بدهند.»
در این مجموعه سه قسمتی به دیپلماسی گروگانگیری جمهوری اسلامی ایران و تلاشش برای تبادل زندانی خواهیم پرداخت.
**
تبادل زندانی یکی از معمولترین معاملات صورت گرفته میان گروهها و کشورهای درحال جنگ است. گونهای از دیپلماسی که از سالیان دور در کشورهای مختلف تمرین میشده و در دوران پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد، هزاران نفر را از خطر مرگ نجات داده. در تاریخ جدید نیز تبادل زندانی همچنان صورت میگیرد. بین اسرائیل و عراق، روسیه و اوکراین، آمریکا و کره شمالی، و ایران و هر کشوری که شهروندانش در ایران زندانی باشند. این اقدام ایران اما منتقدان بسیاری دارد. مخالفان میگویند افراد زندانی با اتهامهای روشنی، محاکمه علنی و منصفانه نشدهاند و ایران در بازی سیاسی خود از آنها به عنوان گروگان استفاده میکند.
مارک دوبوویتز، رئیس اجرایی اندیشکده دفاع از دموکراسیها، معتقد است ایران در میانه بحرانها و جدالش با غرب، از گروگانهایی که میگیرد به عنوان کوپن چانهزنی استفاده میکند:
«قطعاً جمهوری اسلامی ایران گروگان میگیرد و چهل سال است که گروگانگیری میکند و این اقدام را به ابزار جنگ بدل کرده است. آدمهای بیگناه را دستگیر میکند. شهروندان دوتابعیتی یا خارجیها را با اتهامهای واهی دستگیر کرده و بدون دادرسی و محکمه منصفانه و علنی، بدون رعایت حقوق انسانیشان در بحبوحه درگیریهایش با باقی جهان، از آن افراد به عنوان کوپنهایی برای چانهزنی با غرب استفاده میکند. ارعاب و ایجاد ترس در کوتاهمدت، خارجیها را از ایران دور نگه میدارد، اما در طولانیمدت تنها نشاندهنده ترس و وحشت جمهوری اسلامی از مردم خودش است و در نهایت، مردم پیروز خواهند شد.»
با افزایش آمار و ارقام بازداشت دوتابعیتیها و خارجیها، مقامهای جمهوری اسلامی ایران رسماً و علناً در صحبتهای خود به مسئله تبادل زندانی اشاره کردهاند.
محمدجواد ظریف، وزیرخارجه ایران در بهار سال گذشته در گفتوگو با شبکه تلویزیونی سیبیاس رسماً مسئله تبادل زندانی را مطرح میکند:
- ایرانیهای زیادی در آمریکا زندانیاند. قوه قضائیه ما هم مثل دادگاه شما نهادی کاملاً مستقل است و ما نمیتوانیم بر تصمیماتش تأثیری بگذاریم. اما در عین حال تلاش میکنیم که به خاطر مسائل حقوق بشری از نفوذمان استفاده کنیم.
- انتظار ندارید که نظیر آن چه در دولت اوباما اتفاق افتاد، باز هم تبادل زندانی انجام شود؟
- از منظر حقوق بشری کاملاً امکانش هست. اما این نیازمند تغییر رفتار آمریکاست.
قطعاً جمهوری اسلامی ایران گروگان میگیرد و چهل سال است که گروگانگیری میکند و این اقدام را به ابزار جنگ بدل کرده است. آدمهای بیگناه را دستگیر میکند و بدون رعایت حقوق انسانیشان در بحبوحه درگیریهایش با باقی جهان، از این افراد به عنوان کوپنهایی برای چانهزنی با غرب استفاده میکند.مارک دوبوویتز
حسن روحانی، رئیسجمهور ایران نیز در سفر سال جاریاش به نیویورک به مسئله دوتابعیتیها اشاره کرد. امسال در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل بحث اقدام ایران در دستگیری یا به عبارتی گروگانگیری خارجیها و دوتابعیتیها داغ بود. این بحث به جلسه سؤال و جواب رئیسجمهور ایران نیز کشید و حسن روحانی از یک پرونده مشخص و بدقولی آمریکا گفت:
«یک بار هم آمریکاییها اعلام کردند که اگر یک نفر از اینها آزاد بشود، ما این را علامت میگیریم و م هم شروع میکنیم به آزادی ایرانیها. این کار از طرف ایران انجام گرفت. یک دوتابعیتی که تابعیت آمریکایی و لبنانی داشت را ما آزاد کردیم. به جای این که آمریکاییها به وعده شان عمل کنند، فقط به تشکر از ایران اکتفا کردند.»
فرد مورد اشاره آقای روحانی، نزار زکا، کارشناس فناوری و اهل لبنان، است که اقامت دائم آمریکا و نه شهروندی این کشور را دارد، و به دعوت رسمی معاون خود آقای روحانی به ایران سفر کرده بود. ایران نزار زکا را خرداد امسال آزاد کرد.
حسن روحانی آقای زکا را زندانی معرفی میکند. جامعه جهانی نزار زکا را گروگان مینامد، اما نزار زکا خود را چیزی حتی کمتر از گروگان میداند، چیزی شبیه یک شیء در قفسه مغازه که به فروش میرسد و شیء بعدی جایش را میگیرد:
«وضعیت ما بدتر از وضعیت گروگانگیری بود. وقتی جیسون رضائیان آزاد شد، تخت او را به من دادند. انگار ما محصولاتی باشیم که جایگزین هم میشویم. مدام به من میگفتند که با آمریکا تماس بگیر و بگو که مشکل داری تا ما بتوانیم زندانی مبادله کنیم. میگفتم من کسی نیستم، تنها برای کنفرانس به ایران آمدهام و با هیچ دولتی ارتباط ندارم. این کار را ادامه دادم تا زمانی که محمدجواد ظریف به نیویورک رفت و مسئله تبادل زندانیها را مطرح کرد و آمریکا در جواب گفت که برای اثبات حسن نیت، ایران باید یک زندانی را آزاد کند. آنها هم مرا آزاد کردند تا این حسن نیت را به آمریکا نشان بدهند. آنها مرا به عنوان یک لبنانی و به درخواست دولت لبنان آزاد کردند. مرا آزاد کردند تا نشان بدهند که از آمریکا نمیترسند.»
تلاش ایران برای تبادل نزار زکا با یک زندانی گمنام ایرانی یا ایرانی-آمریکایی ناکام ماند. دولت دونالد ترامپ برخلاف رفتاری که با کره شمالی کرده، تمایلی به تبادل زندانی با ایران ندارد. ایران حتی فهرستی از زندان مدنظرش را نیز برای آمریکا فرستاده است. عباس موسوی، سخنگوی امور خارجه در مهرماه رسماً این اقدام را اعلام کرد: «پیشنهادات ما هم به آنها داده شد. حالا من میتوانم عرض کنم که حتی لیستی هم مبادله کردیم و اسامی را دادیم که اینها بایستی آزاد بشوند، امیدوار هستیم.»
اگرچه در سالهای فشار حداکثری آمریکا بر ایران، گشایشی در تبادل زندانیان رخ نداده، اما ایران در تبادل با دولتهای دیگر موفق بوده. البته کلمه موفقیت را باید با احتیاط به کار برد، چرا که ایران در ازای زندانی کردن افرادی که اتهاماتشان روشن و ثابتشده نیست، دیپلماسی تبادل زندانی را دنبال میکند.
اریک راندولف، معاون دفتر خبرگزاری فرانسه در استانبول که مدتی در ایران خبرنگار بوده، میگوید این اتفاق، تنها برای اعضای سپاه پاسداران موفقیت است:
«واقعاً بستگی به این دارد که موفقیت را چگونه تعریف میکنیم. اگر یکی از اعضای افراطی سپاه پاسداران باشی و ایران را بدل به کشوری کنید که سفر به آن خطرناک است، خب موفق بوده اید، چرا که این افراد مشخصاً از نفوذ غرب نگرانند و معتقدند که ارتباط زیاد با جهان خارج منجر به تضعیف انقلاب میشود. خب، پس برای آنان صرفاً ترساندن غرب به خودی خود موفقیت است. وقتی از این سیستم استفاده میکنید که نهاد تصمیمگیرندهاش روشن نیست و مراکز قدرت در حال رقابت با یکدیگرند، اینها ایران را به خاطر حمله به غرب خطرناک جلوه میدهد و کشور را منزوی نگه میدارد. اما این سیستم، به شدت برای اداره یک کشور نرمال غیرموثر است.»
یک تویوتای لندکروزر. روی شیشه پشتش به نشانه احترام به استرالیا AUS نوشته شده و عبارت ما را در فضای مجازی با نام راهی به آنسو دنبال کنید. از پیچوخمهای جادههای هند، تا روستاهای کوچک و صمیمی پاکستان. جولی کینگ و مارک فیرکین. تویوتای خود را در چندین قاره و کشور میرانند و تجربیات سفرشان را در یوتیوب و اینستاگرام با باقی سفردوستان و ماجراجویان به اشتراک میگذارند.
از ۹ تیر صفحات مجازیشان دیگر به روز نشده. آخرینبار در پاکستان و قرقیزستان بودهاند. سفری که سه سال پیش آغاز شد، قرار بود از دل خاورمیانه بگذرد و به لندن برسد، معلوم نیست به کجا رسیده. سکوت ادامه مییابد. تا در شهریورماه، وزارت امور خارجه استرالیا فاش میکند که جولی و مارک در ایران دستگیر شدهاند. در گزارشهایی که مقامات ایران تأیید نکردهاند، گفته شده که در نزدیکی پایگاه نظامی جاجرود، بیرون از تهران، چادر زده اند، و این که مشغول فیلمبرداری با پهباد بودهاند.
ماریس پین، وزیر خارجه استرالیا، سریع وارد رسانهها میشود. میگوید با همتای ایرانیاش در حال رایزنی است. همتای ایرانی ماههاست که مسئله تبادل زندانی را مطرح کرده. همتای ایرانی در تمامی یک سال گذشته در جواب خبرنگاران در مورد نازنین زاغری-ردکلیف و مادر بودنش به زن دیگری اشاره کرده که تابعیت استرالیایی دارد:
«ما یک خانم ایرانی در استرالیا داریم که در زندان بچهاش را به دنیا آورده. نه این که با قرار وثیقه بیاید بیرون، نه. در زندان بچه را زاییده. سه سال است که اسیر زندانهای استرالیاست. حالا راجع به نازنین زاغری و بچهاش میشنویم. خب من برایشان متأسفم و هر کاری هم که توانستم انجام دادم. اما هیچ کسی درباره این خانم در استرالیا صحبت نمیکند.»
نگار قدس کنی، ساکن استرالیا به اتهام دور زدن تحریمها بازداشت و برای دادگاهی شدن به آمریکا فرستاده شده بود. نگار قدس کنی در ابتدای مهرماه آزاد شد. اما آزادی خانم قدس کنی از آمریکا و بازگشتش به ایران به شکلی غیرمستقیم به پرونده جولی و مارک مرتبط است. یک پرونده دیگر وجود دارد که مستقیماً با این پرونده در ارتباط است.
تنها ساعاتی پس از اعلام خبر آزادی جولی کینگ و مارک فیرکین، رسانهها از آزادی یک ایرانی زندانی در استرالیا خبر میدهند: رضا دهباشی. رسانههای داخل ایران او را یک دانشجوی نخبه معرفی میکنند. رسانههای خارجی میگویند در شهریور سال ۹۷ به ارسال تجهیزات نظامی آمریکا به ایران متهم شده و قرار بوده که استرالیا برای دادگاهی شدن او را به آمریکا بفرستد. با آزادی زوج استرالیایی، رضا دهباشی هم آزاد میشود.
**
دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه پرینستون. همسر، پدر، شهروند آمریکا با اصالت چینی. ژائو وانگ مشغول نوشتن تز دکترایش است. حوزه تخصصی اش، تاریخ اوروآسیا در انتهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم. تز دکترا را شیوههای حکمرانی در چندین کشور مختلف این منطقه در این بازه زمانی انتخاب کرده. تصمیم دارد به ایران و روسیه سفر کند. زبان فارسی یاد بگیرد و در مورد ایران تمرکزش متوجه دوران حکمرانی قاجار است.
پنجم بهمن سال ۱۳۹۴ به ایران میآید و تا بیستم اسفند در موسسه لغتنامه دهخدا سعی میکند تا فارسی یاد بگیرد. دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ مجدداً به تهران باز میگردد تا زبان فارسیاش را تقویت و تحقیقات تز دکتری را آغاز کند. دانشجوی تاریخ است، دقیق، و سرش در کتاب. فعالیت سیاسی ندارد، حتی در شبکههای مجازی فعال نیست. بیشتر وقتش در کتابخانه میگذرد. به نهادهای مربوطه در ایران نامه مینویسد، تزش را توضیح میدهد و مجوز کتبی میگیرد تا روی آرشیوهای آنها کار کند.
دپارتمان تاریخ دانشگاه پرینستون هشت هزار و ۵۰۰ دلار به او پول میدهد. کمتر از هشت هزار و ۸۰۰ دلار هم از مرکز شرمین و بیژن مصور رحمانی به او داده میشود. مرکز مصور رحمانی، زیر مجموعه دانشگاه پرینستون با وجه امانی خاندان پهلوی، پرداخته به دانشگاه پرینستون، در سال ۱۹۶۹ تأسیس شد و کارش حمایت مالی از دانشجویان و محققانی است که روی فرهنگ و تاریخ ایران کار میکنند. تحقیقات ژیائو وانگ چندان پیش نمیرود. او هفدهم مرداد سال ۱۳۹۵ بازداشت میشود. ۱۸ روز نخست را در انفرادی میگذراند و ایران او را متهم میکند که برای دانشگاه پرینستون جاسوسی میکرده و نامش را مسافر اسناد میگذارد. مستندی نیز با همین نام از تلویزیون ایران پخش میشود: «آمریکایی است اما از جنس چینی. قرار بود برای پژوهش به ایران بیاید اما کار تحقیقاتیاش از جنس دیگری بود...»
پرونده ژیائو تا تابستان دو سال پیش محرمانه بود تا این که حکم ۱۰ سال زندان برایش صادر شد و خانوادهاش خبر را علنی کرد.
اما نقش ژیائو وانگ در دیپلماسی ایران و آمریکا کجاست؟ ژیائو آکادمیسین و دانشگاهی است، اهل تاریخ و کتاب. ایران نیز یک مابهازای آن را معرفی کرده: مسعود سلیمانی، استادتمام دانشگاه تربیت مدرس و رئیس انجمن هماتولوژی ایران. مسعود سلیمانی در پاییز سال گذشته با ویزا عازم آمریکا شد و در فرودگاه بازداشت شد. مسعود سلیمانی و دو بیولوژیست دیگر متهماند که تصمیم داشتهاند موادی با نام فاکتور رشد را از آمریکا خارج کرده و به ایران بیاورند. این مواد برای تحقیقات پزشکی کاربرد دارد و مشمول تحریمهای آمریکا علیه ایران نمیشود. با این همه دادگاه فدرال آمریکا میگوید آنها قصد قاچاق داشته و بدون اجازه خزانهداری دست به این کار زدهاند.
مسعود سلیمانی کسی است که محمدجواد ظریف در اغلب مصاحبههای خود، زمانی که از او درباره بازداشت دوتابعیتیها سؤال شده به پرونده او اشاره کرده است. محمدجواد ظریف مشخصاً در گفتگو با انپیآر پرونده سلیمانی را در برابر پرونده وانگ مطرح میکند.
«دوست دارم که پیش خانوادهاش برگردد. سپتامبر سال پیش هم پیشنهاداتی مطرح کردم که باعث میشد به خانهاش برگردد. اما حالا اجازه بدهید برایتان از یک پروفسور ایرانی بگویم که نه ماه گذشته را بدون اتهام در آمریکا زندانی بوده. خب من جواب زن او را چه بدهم؟ ببینید، آن شهروند چینی-آمریکایی در تهران با حکم دادگاه در زندان است. من پیشنهاد کردم که تبادل بشوند. خب حالا چه کار کنیم؟ تا قیام قیامت راجع به اینها حرف بزنیم یا این که تبادلشان کنیم؟»
نکته کلیدی که در رابطه با ایران باید به خاطر بسپاریم این است که بازی بسیار هوشمندانهای را در پیش میگیرد تا بتواند همواره همه چیز را انکار کند. در نتیجه به نظر من داستان به این راحتی نیست که بگوییم کسی توسط جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده یا نشده. چرا که درباره بازداشتهای متعددی که انجام شده، اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد.اریک رندولف
ژیائو وانگ برای ایران مهم است و ایران در تلاش است تا بتواند او را با سلیمانی مبادله کند؛ اقدامی که همسر ژیائو در مهرماه سال جاری از آن استقبال کرد: «وقتی چنین پیشنهادی وجود دارد و ایران میگوید که مایل به تبادل است، دولت ما یا جامعه جهانی باید جلو بیاید و پیشنهاد را بپذیرد و پرونده را پیش ببرد. اما تاکنون این گونه نبوده. ما با هم متحدیم اما کاش اتحاد ما نتیجه ای هم داشته باشد.»
رئیس دستگاه دیپلماسی ایران که میگوید از اختیار مذاکره برای تبادل زندانی برخوردار است، بارها و بارها هرگونه دخالت در دستگیری افراد را تکذیب کرده و خود را میانجی برای انجام امور انساندوستانه و تبادل زندانی معرفی کرده. اما این سئوال همچنان باقی است که آیا افراد دستگیر شده در ایران حقیقتاً جاسوساند؟ اگر جاسوساند چرا آزاد میشوند؟ اریک رندولف، معاون دفتر خبرگزاری فرانسه در استانبول از قضا بیپاسخ بودن این سؤالها را ابتکار و هوشمندی جمهوری اسلامی در انکار همه چیز میداند:
«نکته کلیدی که در رابطه با ایران باید به خاطر بسپاریم این است که بازی بسیار هوشمندانهای را در پیش میگیرد تا بتواند همواره همه چیز را انکار کند. در نتیجه به نظر من داستان به این راحتی نیست که بگوییم کسی توسط جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شده یا نشده. چرا که درباره بازداشتهای متعددی که انجام شده، اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد. یک نکته کلیدی دیگر هم این است که سیستمی که در جمهوری اسلامی تاسیس شده، سیستمی است که مشخصاً برای انجام چنین اعمالی طراحی شده. برای این که تمامی مسائل و امور جاری را مبهم و ناروشن کند.»
ایران در سالهای اخیر در رابطه با تبادل زندانی رسماً و علناً حرف زده. اما این سیاست در سالهای نه چندان دور به این شکل علنی اعلام نمیشد. نگاهی به آزادی علی وکیلیراد، قاتل شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر ایران پیش از انقلاب همزمان با آزادی کلوتید ریس، شهروند فرانسوی دستگیر شده در سال ۸۸ به اتهام جاسوسی موید این نکته است.
سورن مارگولیس، وکیل علی وکیلی راد، در آن زمان احتمال هر گونه تبادل زندانی را رد کرده بود:
«نمیفهمم که چهطور میشود از تبادل زندانی حرف زد. بله، هم زمانی وجود داشته، تاریخها با هم یکی شده اما این را که روند مذاکرات سیاسی دیپلماتیک، که من جزیی از آنها نبودم، میتوانسته حکم دادگاه برای استرداد را به تعویق بیندازد، قویاً تکذیب میکنم.»
سخنگوی امور خارجه فرانسه نیز احتمال تبادل زندانی را رد کرد:
«ما هرگز در حال چانهزنی با ایرانیها نبودهایم. تأکید میکنم، هرگز نبودهایم.»
به جز قاتل شاپور بختیار، مجید کاکاوند متهم به همکاری بازرگانی-تسلیحاتی با ایران نیز همزمان با خانم ریس آزاد شد.
در پارلمان اروپا روی مسئله دوتابعیتیهای زندانی در ایران متمرکز شدهایم. این باور وجود دارد که این افراد در یک بازه سیاسی بدل به طعمه و گروگان شدهاند. ما نگران آنها هستیمماریچه اسخاکه
فرانسه و ایران در یک مورد دیگر نیز اختلاف نظر دارند: فریبا عادلخواه، انسانشناس در دانشگاه ساینس پو و دوتابعیتی، که در ایران زندانی است. همراه با فریبا، رولان مارشال، محقق انستیتوی دتود پولیتیک پاریس نیز دستگیر شده است. رسانهها آقای مارشال را پارتنر خانم عادلخواه معرفی میکنند که برای دیدن او در ابتدای تابستان به ایران میرود و همراه با فریبا عادلخواه دستگیر میشود. روزنامه فیگارو چندی پیش مدعی شد که ایران فریبا عادلخوه را به گروگان گرفته تا اسباب آزادی جلال روحاللهنژاد را فراهم کند. جلال روحاللهنژاد یک مهندس ایرانی است که در فرودگاه نیس به اتهام نقض تحریمهای آمریکا دستگیر شده است.
ماریچه اسخاکه، سیاستمدار هلندی و از اعضای سابق پارلمان اروپا، به فعالیتهای پارلمان قبلی در رابطه با وضعیت خارجیها و دوتابعیتیهای بازداشتی اشاره میکند:
«در پارلمان اروپا روی مسئله دوتابعیتیهای زندانی در ایران متمرکز شدهایم. افرادی که در دادگاه منصفانه محاکمه نمیشوند و از آن سو به دیپلماتهای اروپایی هم اجزه داده نمیشود تا با شهروندانشان ملاقات کنند. اینها مشکلاتی است که در رابطه با دوتابعیتیها وجود دارد و ما را نگران میکند. این باور وجود دارد که این افراد در یک بازه سیاسی بدل به طعمه و گروگان شدهاند. ما نگران آنها هستیم.»
آنچه در ذهن خانوادههای افراد زندانی نظیر همسر ژیائو میگذرد، آزادی عزیزانشان است، آنچه در ذهن جمهوری اسلامی میگذرد، برآورده کردن خواستههایش. در این بازی هستند افرادی که رد تروریسم میبینند. بری روزن، که خود چهل سال پیش در سفارت آمریکا در تهران به دست دانشجویان پیرو خط امام به گروگان گرفته شد، از جمله این افراد است. او اقدامات اینچنینی ایران را مصداق تروریسم میداند:
«این عمل، یک عمل تروریستی است. من شکی ندارم. سیاست خارجی ایران ساختاری تروریستی دارد. این که افراد یا گروهها را به گروگان میگیرند، شما چه اسمی رویش میگذارید؟ تروریسم است. در پرونده جیسون رضائیان پول نقد گرفتند. در مواردی هم تبادل زندانی میکنند که آن هم باجگیری است. ایران این سالها دنبال تبادل زندانی با آمریکا یا دولتهای دیگر بوده. این کار باجگیری است. برای مثال، نازنین زاغری-ردکلیف، دولت ایران میخواهد بابت او باج بگیرد. در پروندههای گوناگون ایران دنبال پول نقد است یا تبادل زندانی. فرقی ندارد. اینها همه باجگیری است.»
این آمریکاییها، مایکل وایت، مراد طاهباز، باقر نمازی و سیامک نمازی، همچنان در دست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایراناند. این بریتانیاییها، کمال آقایی، انوشه آشوری، نازنین زاغری-ردکلیف، کمال فروغی، برگ برنده ایران برای دریافت خواستههایش از بریتانیا هستند. از کانادا، عبدالرسول دری اصفهانی در زندان است. از اتریش، کامران قادری. از سوئد، احمدرضا جلالی، و از هلند صبری حسنپور. هر کدام از این اسامی می تواند برای ایران یک اهرم فشار باشد. در قسمت بعد خواهیم دید که چطور سیاست گروگانگیری، گذشته از تبادل زندانی، به عنوان اهرمی برای فشار به جامعه مدنی داخل ایران نیز استفاده شده است.