کشته شدن شوکآور قاسم سلیمانی که در ۲۰ سال گذشته فرمانده گروه قدرتمند نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، تأثیر بسزایی در سیاست آمریکا، عراق و ایران خواهد داشت.
مردی که پیش از انقلاب بهمن ۵۷ به عنوان بنا مشغول به کار بود، و سپس به عنوان پیمانکار در بخش آب فعال بود، در دوران جنگ ایران و عراق شجاعت خود را نشان داد و تبدیل به یکی از رعبآورترین فرماندهان ایران در نیم قرن گذشته شد.
در سال ۲۰۰۵ میلادی، رهبر جمهوری اسلامی آیتالله علی خامنهای، از او با عنوان «شهید زنده» یاد کرد و سلیمانی با عنوان فردی شناخته شد که مغز متفکر بسیاری از پیروزیهای رزمی مهم ایران و متحدانش در عراق، سوریه و نقاط دیگر بود.
در ایران سلیمانی چهرهای مانند یک ابرقهرمان به خود گرفت و به عنوان مهمترین هدف نیروهای آمریکایی در عراق برشمرده میشد. کشته شدن او موجب خواهد شد که سیاست عراق به شدت پیچیده شود. شبهنظامیان شیعه برای انتقامگیری کشته شدنِ او و ابومهندس المهدی بدون شک حملات بیشتری را علیه نیروهای آمریکایی انجام خواهند داد. شهروندان عراقی و سیاستمداران آن کشور به پارلمان فشار خواهند آورد تا درباره درخواست خروج نیروهای آمریکایی از آن کشور قانونی را تصویب کند.
حتی آیت الله سیستانی و مقتدی صدر، دو رهبر شیعه در عراق که با دخالتهای ایران در عراق همذاتپنداری نمیکنند، نیز حالا برای محکوم کردن آنچه رخ داده تحت فشار خواهند بود.
نخستوزیر موقت، عادل عبدالمهدی، به احتمال زیاد با شخصی نزدیکتر به ایران جایگزین خواهد شد. خواستگاه معترضان عراقی که منتقد فساد و خواستار خدمات رفاهی بیشتر بودند، حال تحت الشعاع پیامدهای ترور سلیمانی و رقابتهای ایران و آمریکا در عراق قرار خواهد گرفت.
ایالات متحده بدون شک در این عملیات نظامی موفق شده است اما پیامدهای سیاسی این رخ داد آنچنان وضعیت روشنی را در پیش نمیگذارد. اکنون سؤالات بسیاری وجود دارد؛ اینکه آمریکا چگونه با جمعیت خشمگین روبهرو میشود؟ چگونه به حملات به نیروها، نهادها و منافعش در سراسر جهان اسلام واکنش نشان میدهد؟
آیا دولت ترامپ مجبور به فرستادن نیروهای بیشتر به منطقه در سالی که انتخابات برگزار میشود خواهد شد؟ با محدود کردن ارزیابی در زمینه پیچیدگیهای سیاست در عراق به دخالتهای ایران، آمریکاییها اشتباه محاسباتی فاحشی کردهاند. آنها شاید به صورت فیزیکی چند تن از دشمنان آمریکا را از صحنه خارج کردهاند اما در سینی نقرهای یک پیروزی بزرگ به ایران در عراق تقدیم کردند.
کشتن قاسم سلیمانی بدون شک پیامدهایی نیز برای ایران خواهد داشت. فقدان مردی که چنین اطلاعات عمیقی درباره امور نظامی منطقه، و همچنین رابطهای نزدیک با بسیاری از جنگجویان در ایران، عراق و سوریه داشته، ساده نخواهد بود.
حکومت ایران جایگاهی برای شهادت سلیمانی ایجاد خواهد کرد که از زمان مرگ آیتالله خمینی دیده نشده است. بسیاری از اینکه سلیمانی از جمله ۲۴ فرمانده سپاه بود که به محمد خاتمی، رئیسجمهور اصلاحطلب در سال ۱۹۹۹ نامه تهدیدآمیز (برای سرکوب شدیدتر وقایع کوی دانشگاه) نوشت، چشمپوشی خواهند کرد.
مرگ او همچنین خبر سرکوب خشونتبار در تظاهرات آبان ۹۸ را به گوشهای خواهد راند. همچنین رژیم ایران حال در به دنبال اهداف حداکثری در عراق خواهد بود. با این رویکرد که «انتقام وعدهای غذایی است که بهتر است سرد روزی میز گذاشته شود»، رژیم تصمیم خواهد گرفت که چگونه به مرگ سلیمانی واکنش نشان دهد.
آیا همه این به معنی این است که ما در آستانه یک جنگ اجتنابناپذیر قرار داریم؟ الزاماً خیر. اقدامات واکنشی فزاینده برای جنگ در خاورمیانه آخرین چیزی است که دولت ترامپ میخواهد در سال انتخابات رخ دهد. دشمنان ایرانی آنها هم عاقلتر از این هستند و میدانند که نمیتوانند جنگی را با خزانه خالی و جمعیتی که با حکومت بیگانه شده، به راه بیندازند.
در همین حال آنها نمیخواهند پیروزی سیاسی خود در عراق را قربانی مرثیهسرایی برای «شهادت سلیمانی» کنند. به بیان دیگر حرارت منطقه خاورمیانه به شدت افزایش یافته است اما اینکه انفجاری عظیم در این منطقه ممکن است رخ بدهد، نتیجهای محتوم نیست.