محمدرضا شجریان، موسیقیدان و خواننده پرآوازه ایران، چهار سال پس از آنکه برای آخرین بار جلوی دوربین ظاهر شد و اعلام کرد ۱۵ سال است به بیماری سرطان مبتلاست، بعدازظهر امروز هفدهم مهرماه قلبش از تپش ایستاد و در ۸۰سالگی درگذشت.
لحظاتی پیش، در ساعت ۱۷ بهوقت تهران، همایون شجریان، فرزند محمدرضا شجریان، نیز خبر درگذشت پدرش را در اینستاگرام رسمی خود تأیید کرد و نوشت: «خاک پای مردم ایران به دیار معشوق پرواز کرد.»
محمدرضا شجریان که پخش صدا و تصویرش در صداوسیمای جمهوری اسلامی از سال ۱۳۸۸، به دلیل حمایت از مردم معترض به نتایج انتخابات ریاستجمهوری، ممنوع شده بود، همواره خود را طرفدار مردم معرفی میکرد.
او در واکنش به سخن محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران، که معترضان را «خس و خاشاک» لقب داده بود، گفته بود: «صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.»
محمدرضا شجریان در سال ۸۸ همچنین در اعتراض به پخش سرود میهنی «ای ایران، ای سرای امید» در مناسبتهای سیاسی جمهوری اسلامی از صداوسیما، در نامهای به رئیس وقت این سازمان خواست از پخش آثار او خودداری کنند.
با این حال، او در همان نامه دعای «ربنا» و «مناجات افشاری» خود را «به ملت ایران تقدیم کرد» و در همان دوران تکآهنگ «زبان آتش» را نیز در حمایت از معترضان منتشر کرد.
مسئولان صداوسیما، در واکنش، پخش صدای محمدرضا شجریان از صداوسیما را بهکلی ممنوع کردند و این ممنوعیت شامل دعای ربنا در ماه رمضان نیز شد.
آقای شجریان مشهورترین و محبوبترین خواننده طیفهای گوناگون مردم ایران طی دستکم چهل سال اخیر محسوب میشد، با این حال پس از سال ۸۸ اجازه برگزاری هیچ کنسرتی در ایران به او داده نشد.
محمدرضا شجریان در نوروز ۱۳۹۵ با انتشار ویدئویی خطاب به مردم برای اولین بار اعلام کرد که ۱۵ سال است بیمار است و باید برای پیگیری درمان، برای مدتی از انظار دور بماند.
پس از آن، برخی دوستان نزدیک آقای شجریان گفتند که سالها پیش نیز یک جراحی سنگین را هم در سکوت از سر گذرانده است.
روند درمان محمدرضا شجریان اگرچه ظاهراً باعث متوقف شدن گسترش بیماری شد، اما با منتشر شدن گاهبهگاه عکسهایی از او معلوم شد که حال وی چندان مساعد نیست تا اینکه همایون شجریان، پسرش، اعلام کرد وضعیت جسمانی او تحت تأثیر عوارض پرتودرمانی است و در عین حال که چندان رو به بهبود نیست، وضعیت باثباتی است.
در چهار سال گذشته، محمدرضا شجریان و خانوادهاش به دلیل رعایت حریم خانواده علاقهای به انتشار اخبار دقیق درباره بیماری او و وضعیتش نداشتند و بهگفته برخی نزدیکان آقای شجریان، دستکم در دو سال گذشته، چه در خانه و چه در بیمارستان، همواره در حالت «مراقبت ویژه» قرار داشت.
با این حال، از اوایل بهمن سال گذشته، وضعیت ریههای او به وخامت گرایید که منجر به بستری شدن در بیمارستان برای عمل جراحی بهمنظور «تعبیه راه عروقی جهت دارورسانی راحتتر و مؤثرتر» شد.
اما بیست روز پس از مرخص شدن آقای شجریان از بیمارستان، مشکلات تنفسی مجدداً او را در روز پنجشنبه یکم اسفند راهی بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کرد و تا فروردین ۱۳۹۹ در بیمارستان باقی ماند.
پس از آن مراقبت ویژه از محمدرضا شجریان در خانه ادامه یافت تا روز شنبه، ۲۵ مرداد، که با افت سطح هوشیاری، افت فشار خون و شوک عفونی بار دیگر در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان جم بستری شد و پس از حدود ۱۰ روز، سوم مهرماه، از بیمارستان به خانهاش منتقل شد.
اما بار دیگر، یکشنبه ۱۳ مهر، به دلیل افت سطح هوشیاری در حد نزدیک به کمای مطلق به بخش مراقبتهای ویژه در بیمارستان جم تهران منتقل شد و عاقبت بعدازظهر هفدهم مهرماه، ۱۷ روز پس از ۸۰ ساله شدن، درگذشت.
محمدرضا شجریان؛ از ۱۳۱۹ تا ۱۳۹۹
یکم مهر ۱۳۱۹ محمدرضا شجریان متولد شد و از پنجسالگی شروع به آواز خواندن کرد.
سال ۱۳۲۶ وارد مدرسه ابتدایی شد و یک سال بعد به آموزش قرائت قرآن نزد پدر پرداخت.
سال ۱۳۳۱ برای نخستین بار صدایش از رادیو خراسان پخش شد.
سال ۱۳۳۶ به دانشسرای مقدماتی در مشهد رفت و از همین سال برای نخستین بار با یک معلم موسیقی آشنا شد.
سال ۱۳۳۸ به اجرای آواز بدون ساز برای رادیو خراسان پرداخت.
سال ۱۳۳۹ با دیپلم دانشسرای عالی به استخدام آموزش و پرورش درآمد و با ساز سنتور نیز آشنا شد.
سال ۱۳۴۰ با فرخنده گلافشان در شهر قوچان ازدواج کرد که سی سال دوام یافت و حاصل آن سه دختر و یک پسر بود.
سال ۱۳۴۲ همزمان با تولد اولین فرزندش، راحله (فرزانه)، اولین سنتور خود را ساخت.
سال ۱۳۴۴ دختر دومش افسانه در مشهد به دنیا آمد که بعدها با پرویز مشکاتیان ازدواج کرد.
سال ۱۳۴۶ به تهران منتقل و با احمد عبادی، نوازنده و نواساز نامی سهتار، آشنا شد.
در همین زمان، به کلاس درس آواز اسماعیل مهرتاش و کلاس خوشنویسی انجمن خوشنویسان رفت.
آشنایی با رضا ورزنده، استاد سنتور، نیز در تابستان همین سال رخ داد.
اولین برنامه او در رادیو ایران «برگ سبز شماره ی ۲۱۶» نام داشت که شب جمعه ۱۵ آذر ماه ۱۳۴۶پخش شد.
کار در رادیو با نام مستعار «سیاوش بیدکانی» تا سال ۱۳۵۰ و بعد از آن در رادیو و تلویزیون با نام خودش، محمدرضا شجریان.
سال ۱۳۴۷ از آموزش و پرورش به وزارت منابع طبیعی منتقل شد و همزمان به کلاس خوشنویسی حسن میرخانی رفت.
سال ۱۳۴۸ دختر سومش مژگان در تهران متولد شد.
سال ۱۳۴۹ همکاری با برنامههای تلویزیون ملی ایران را آغاز کرد و همزمان رتبه «ممتاز» در خوشنویسی را به دست آورد.
سال ۱۳۵۰ با فرامرز پایور، سنتورنواز و آهنگساز، آشنا شد و ردیف آوازی صبا را از او آموخت.
در همین سال با هوشنگ ابتهاج (سایه) آشنا شد و به همکاری با برنامه گلهای تازه رادیو پرداخت.
سال ۱۳۵۱، ضمن همکاری با برنامه گلها، از نورعلی خان برومند سبک آوازی طاهرزاده را فرا گرفت.
آشنایی شجریان با عبدالله دوامی و آموختن دیگر ردیفهای آوازی موسیقی ایرانی در همین سال رخ داد.
سال ۱۳۵۲ با همراهی محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگفر، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، داود گنجهای و برخی دیگر از هنرمندان، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی داریوش صفوت بنا گذاشت.
سال ۱۳۵۴ پسرش همایون متولد شد و از همان سال اجرای کنسرت او در دیگر کشورها نیز آغاز شد.
سال ۱۳۵۵ با شماری از بزرگان موسیقی در جشنواره توس (نیشابور) شرکت کرد و پس از آن در جشن هنر شیراز، با محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگفر، و اجرای موسیقی در راستپنجگاه که باعث احیای آن شد.
در همین سال به دلیل سیاستهای موسیقی رادیو که از آن با عنوان «کابارهای» یاد میکرد، از همکاری با رادیو استعفا کرد اما به همکاری با هوشنگ ابتهاج و محمدرضا لطفی ادامه داد.
سال ۱۳۵۶ شرکت دلآواز را برای انتشار آثار خود تأسیس کرد.
شهریور ۱۳۵۷ در واکنش به واقعه ۱۷ شهریور، همراه با هوشنگ ابتهاج و محمدرضا لطفی و گروه شیدا از برگزاری کنسرت در مسکو خودداری کرد.
در همین سال و پس از جدایی ابتهاج و لطفی از رادیو، با همکاری همدیگر «کانون چاووش» را تأسیس کردند که حاصل آن بیش از ده آلبوم تاریخی شد.
در سال ۱۳۵۸ با غلامرضا دادبه، ایرانشناس و استاد آواز، آشنا شد که تأثیر عمیقی بر او گذاشت.
در همین سال آلبومهایی را با گروه پایور و آلبومهای دیگری را با گروههای شیدا و عارف منتشر کرد.
در سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ به دلیل اختلاف نظر سیاسی با همتایانش در کانون چاووش، ارتباطش با آنان را قطع کرد و خانهنشین شد.
در دهه ۱۳۶۰ همکاری گستردهای با پرویز مشکاتیان داشت که حاصل آن چندین آلبوم مشهور بود. رابطه عاطفی شجریان با مشکاتیان که دامادش هم بود نهایتاً به هم خورد، اما بعدها گفت: هیچ موسیقیدانی را به اندازه پرویز اینقدر عمیق دوست نداشتم.
در همین سالها از دهه ۱۳۶۰همراه با گروه عارف کنسرتهایی را نیز در خارج از ایران برگزار کرد.
سال ۱۳۶۸ با گروه پیرنیاکان و عندلیبی به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت.
سال ۱۳۶۹ به دعوت وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان با همراهی محمود تبریزیزاده، رضا قاسمی و مجید خلج دو شب کنسرت در کاخ باربد این کشور برگزار کرد.
در همین سال، کنسرتهایی نیز در امریکا به همراهی پیرنیاکان عندلیبی و اعیان برگزار کرد که در قالب آلبومی سهگانه منتشر شد.
سال ۱۳۷۰ به مدت پنج شب در پارک ارم و هشت شب برای مردم جنوب شهر تهران در فرهنگسرای بهمن کنسرت گذاشت.
کنسرتهای چهلستون اصفهان، کنسرتهای اروپا با جهاندار و گروه آوا و اجرای موسیقی دلشدگان و آسمان عشق و سهگانه سرو چمان و خلوتگزیده از دیگر فعالیتهای او در سال ۱۳۷۰ بود.
در همین سال از همسر اولش فرخنده گلافشان جدا شد.
سال ۱۳۷۱، پس از ازدواج با همسر دومش، کتایون خوانساری، به اجرای کنسرتهای مرحله دوم در آمریکا با داریوش پیر نیاکان، جمشید عندلیبی و همایون شجریان مشغول شد.
در همین سال برنامهای نیز با هابیل علیاف و همایون شجریان در تالار رودکی برگزار کرد.
در سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ کنسرتهای متعدد دیگری در اروپا، با همراهی لطفی و خلج، و مشکاتیان و همایون برگزار کرد و چندین آلبوم دیگر نیز از او منتشر شد.
سال ۱۳۷۴ کنسرتهایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج برگزار کرد و در همین سال چند آلبوم دیگر نیز از او با همکاری لطفی یا مجید درخشانی منتشر شد.
سال ۱۳۷۶ فرزند دیگرش، رایان، از همسر دومش به دنیا آمد.
سال ۱۳۷۷ آلبوم «شب، سکوت، کویر» را با آهنگسازی کیهان کلهر منتشر کرد.
سال ۱۳۷۸ جایزه افتخاری یونسکو به او اهدا شد.
سال ۱۳۷۹ کتاب «راز مانا»، شامل شرح زندگی و فعالیتهایش، منتشر شد. در میان آثار متعدد در این زمینه، این کتاب تنها اثری بود که شجریان محتوای آن را تأیید کرد.
یکی دو سال بعد همراه با کیهان کلهر و حسین علیزاده و همایون شجریان کنسرتهایی را در اروپا و آمریکا اجرا کرد که حاصل آن سه آلبوم دیگر بود.
سال ۱۳۸۲ و در پی زلزله بم، همراه با علیزاده و کلهر و همایون کنسرت همنوا با بم را در تهران برگزار کرد و سال بعد آلبوم آن منتشر شد.
در همان زمان کلنگ احداث باغ هنر بم را به زمین زد؛ پروژهای که اجرای آن با موانع آشکار و پنهان بسیار روبهرو شد و نهایتاً پس از ۱۵ سال، در سال ۱۳۹۷ و بدون حضور خود او افتتاح شد.
سال ۱۳۸۴ نیز کنسرت دیگری با علیزاده و کلهر و همایون در تالار کشور برگزار کرد.
سال ۱۳۸۸ در واکنش به سخن محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران که مردم معترض به نتایج انتخابات ریاستجمهوری را «خس و خاشاک» لقب داد، گفت: «صدای من در صداوسیما جایی ندارد. صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.»
در همین سال، همچنین در اعتراض به پخش سرود میهنی «ای ایران، ای سرای امید» در مناسبتهای سیاسی جمهوری اسلامی از صداوسیما، در نامهای به رئیس وقت این سازمان عزتالله ضرغامی خواست از پخش آثار او بهجز دعای «ربنا» خودداری کنند.
در همین سال، تکآهنگ «زبان آتش» را نیز در حمایت از معترضان منتشر کرد که به تصنیف «تفنگت را زمین بگذار» مشهور شد. مسئولان صداوسیما، در واکنش، پخش صدای محمدرضا شجریان از صداسیما را بهکلی ممنوع کردند و این ممنوعیت شامل دعای ربنا در ماه رمضان نیز شد.
اوایل دهه ۱۳۹۰ یک آلبوم صوتی دیگر و دو آلبوم تصویری کنسرتش با گروه شهناز در دبی و تهران منتشر شد.
پس از آن به همکاری با برادران پورناظری رو آورد که حاصل آن نیز یک آلبوم دیگر شد که هنوز به صورت رسمی منتشر نشده است.
سال ۱۳۹۳ در پی قطع ارتباط همکاری با برادران پورناظری، یک بار دیگر با گروه شهناز و با حضور سعید فرجپوری تور کنسرت جهانی با عنوان سرگشتگان عشق برگزار کرد.
سال ۱۳۹۴ جمهوری اسلامی رسماً اعلام کرد که محمدرضا شجریان اجازه برگزاری کنسرت ندارد.
نوروز ۱۳۹۵ در پیامی ویدئویی برای تبریک نوروز حاضر شد و گفت: با یک میهمان ۱۵ سالهای سالهاست که آشنا هستم و دوست شدیم با همدیگر و الآن هم من به خاطر همان اینجا ایستادهام و طبق دستور ایشان موهای سرم را هم کوتاه کردم و بچهٔ حرفگوشکنی شدم و چند وقت دیگر هم در اینجا هستم، چون آرامش خوبی دارم و خیلی راحتم اینجا، برای اینکه با این میهمان بتوانیم به تفاهم برسیم انشاءالله. به تفاهم که رسیدیم، راه میافتم میآیم به سراغ شما هممیهنان عزیزم و کارهای هنریام را دنبال خواهم کرد.
۱۷ مهرماه ۹۹ محمدرضا شجریان در بیمارستان جم تهران درگذشت.