یادداشتی از سعید پیوندی: بیماریهای همهگیر و حوادث طبیعی بزرگ با پیامدهای هولناک خود میتوانند به تحلیلگر یک جامعه هم تبدیل شوند و لایههای پنهان و حقایق گفته و ناگفته جامعه را با وضوع بیشتری آشکار سازند.
جامعه و افکار عمومی گاه نیاز به تکانهایی دارد تا آنچه را که در درون آن غرق بودهاند ولی بهخوبی نمیدیدهاند، بهگونهای دیگر بنگرند. گویی اپیدمی یا بیماری همهگیر تدبیل میشود به آینهای در دست جامعه برای نگریستن به خود با چشمهایی که شسته شده است.
ویروس کرونا و باورهای دینی
به نظر میرسد آنچه امروز در جامعه ایران میگذرد مصداق واقعی نقشی باشد که یک اپیدمی در مورد درک و تخیل اجتماعی ایفا میکند. کافی است سری به شبکههای اجتماعی ایرانیان زد تا شمار فراوان پرسشها و نکاتی را دید که برای مثال پیرامون باورهای دینی، دین و گسترش ویروس کرونا در شهر قم، جنگ میان علم و خرافات و یا نوع واکنش روحانیون مطرح میشود.
پرشمارند مطالب طنزگونه درباره روحانیونی که زیارت عاشورا، سوره حمد، آیتالکرسی و این یا آن نماز و دعا، طب اسلامی، و یا خوردن تربت امام حسین را راهحل مبارزه با ویروس کرونا قلمداد میکردند و میکنند.
خبرها، تصاویر و ویدئوهای مربوط به فرار گروه گروه از روحانیون از شهر قم، که میبایست بر اساس روایات «هنگام نزول بلا» به آن پناه برد، بازنشر میشود و یا متن خبر چند سال پیش مربوط به امضای تفاهمنامه رئیس سازمان مدیریت بحران کشور با حوزههای علمیه برای کاهش بلایای طبیعی دوباره دستبهدست میشود.
«حلال شدن» استفاده از الکل برای ضدعفونی کردن اماکن عمومی و یا مراکز مذهبی، تسهیل قوانین تولید الکل و یا کنار گذاشتن آداب دینی برای دفن کسانی که بر اثر بیماری جان خود را از دست دادهاند هم موضوع بحثهای فراوانی در شبکههای اجتماعی و حتا در میان دینداران متعصب است.
وضعیت شهرهایی مانند قم و مشهد و اماکن و مراسم مذهبی که به محلی برای گسترش بیماری همهگیر تبدیل شدهاندند هم دستاویز بسیاری از بحثهای مجازی و رسانهای شده است.
یکی با طنز به روایت مذهبی «بهشت دارای هشت در است و سه در از این هشت در به سوی قم باز میشود» اشاره میکند و کس دیگری مینویسد «نمازجمعهای که در طول چهل سال برای همه دنیا آرزوی مرگ میکرد، از ترس مرگ تعطیل شد».
اگر بخشی از مردم تا کنون بر پایه باورهای دینی برای درمان بیماری دستبهدامان اماکن مذهبی میشدند، این روزها همهچیز گویا وارونه شده و برای بیمار نشدن باید از رفتن به چنین جاهایی خودداری کرد.
این تناقضها بهویژه دامن حکومتی دینی را گرفته که ۴۰ سال پیوسته به اشکال گوناگون بر طبل چنین باورهایی کوبیده است. مقاومت بخشهایی از روحانیت و سپاه برای جلوگیری از قرنطینه قم و تعطیل نشدن مراکز و مراسم مذهبی بخشی از این باورها بود و یا تلاش برای خدشهدار نشدن وجه قدسی مکانها و آئینهای دینی.
آیتالله سعیدی، نماینده ولایت فقیه در قم، در دفاع از قرنطینه نکردن قم و اماکن دینی گفته بود «ما این حرم مقدس را دارالشفا میدانیم. دارالشفا یعنی مردم بیان اینجا از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند. بنابراین باید اینجا باز باشه. باید با قوت مردم بیایند. البته ما احتیاط رو هم شرط میدانیم. مسائل بهداشتی رو هم رعایت بکنیم» (۸ اسفند۹۸).
حکومت دینی و پرسشهای جامعه
همه این رفتارها و تناقضها از نگاه تیزبین جامعهٔ نگران پنهان نمانده است و دهها و دهها متن و پیام طنز یا جدی و انتقادی که همهجا پخش شده حکایت از پرسشها و اعتراضات و خشم و سرخوردگی عمیق مردمی دارد که از اینهمه گرفتاری و شوربختی، خرافات، سطحینگری و بی تدبیری به ستوه آمدهاند.
بسیاری از آنها مشکلات پرشماری را که در جریان مقابله با ویروس کرونا پیش آمده، این بار فقط نتیجه ناتوانی، بیکفایتی، شفاف نبودن، سردرگمی و هرج و مرج مدیریتی دستاندرکاران نمیدانند. نوع دخالت دین و روحانیون در هفتههای اخیر، تقابل خرافات و علم و یا دینی بودن حکومت هم در بحثهای انتقادی مردم جای مهمی را به خود اختصاص داده است.
تجربه تلخ شیوع ویروس کرونا یک بار دیگر نشان میدهد که برخلاف ادعای مسئولان جمهوری اسلامی و روحانیون، دینی بودن حکومت، مقدس بودن یک مکان بر پایه باورهای دینی و صاحب مقام و مرتبه مذهبی بودن این یا آن فرد و گروه هیچ تأثیری بر جلوگیری از گسترش یک بیماری همهگیر ندارد و همان اتفاقی که در چین با رهبری حزب کمونیست، در کره جنوبی بیباور به خدای آسمانی، و در ایتالیای مسیحی میافتد، در ایران با حکومت شیعه هم به وقوع میپیوندد.
سرنوشت خداناباور و بودایی، مسیحی و یهودی، و شیعه و سنی، در برابر کرونا، نه به باورهای آنها که به نوع برخوردشان با نکات ایمنی، علم و عقلانیت گره خورده است. هیچ معجزهای در کار نیست و دیگر نمیتوان به همان توجیهات سنتی مانند ارتکاب «گناه» و یا «عذاب الهی» و چیزهایی شبیه آن متوسل شد.
چنین وضعیتی کمتر در گذشتههای دور و نزدیک و در حوادث طبیعی سالهای اخیر مانند زلزله و سیل با چنین شدت و دامنهای به چشم میخورد. شروع بیماری از شهر قم و نوع واکنش شماری از رهبران دینی از قم تا مشهد و یا شهرهای دیگر، نقش مهمی در شکل دادن به موج واکنش منفی نسبت به خوانش دینی پدیدهها و دخالت دین و رهبران دینی در امور کشور داشت.
برای مقابله با ویروس، همهٔ دنیا دستبهدامان علم و راهحلهای عقلانی شدهاند. خشم افکار عمومی در ایران از جمله متوجه کسانی است که تلقی خرافی و ضد علمی، باورها و تعصب دینی را در برابر علم و عقلانیت قرار میدهند.
چنین بحثها و برخوردهایی در کشورهای دیگر هم گاه دیده میشود. تفاوت مورد ایران با دیگر کشورها اما به نوع حکومت مربوط میشود که خود را دینی میداند و روحانیون در آن قدرتی گسترده دارند. دینی بودن حکومت نه تنها به گرایشهای غیرعقلانی، ضدعلمی و خرافی میدان داده است که سیاستهای دولتی را هم گاه با تنشهای بزرگی همراه کرده که در کشورهای دیگر کمتر اثری از آن دیده میشود.
نقد دین و حکومت دینی
بحثی که بیشتر در این روزها مطرح است، نتایج منفی دخالت دین و روحانیون در حکومت و توجه به ضرورت جدایی این دو نهاد است. چنین بحثهایی هرچند در میان بسیاری از نخبگان و کنشگران سیاسی غیرحکومتی طی چهار دهه گذشته بسیار مطرح بوده، طرح گسترده آن در میان افکار عمومی و حتی گروههای سنتی و دینداران در پرتو تجربه بیماری ویروس کرونا میتواند به بحران مشروعیت حکومت دینی ابعاد جدیدی ببخشد.
مطالبی که این روزها در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهای دارد، از جمله به مسئله سکولاریسم و یا عدم دخالت دین و روحانیون در حکومت میپردازد. کسانی از رنسانس ایرانی سخن به میان میآورند و دیگرانی هم به دگرگونی ژرف در رابطه جامعه با دین اشاره میکنند.
محسن رنانی «رنسانس در ایران را بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا» میداند چراکه از نظر او «رنسانس اروپا جدایی دین از سیاست بود و در رنسانس ایران جدایی ایمان از شریعت اتفاق افتاده که خیلی جلوتر از سکولاریسم اروپاست» (سخنرانی در دانشگاه تربیت مدرس، ۱۶ اسفند ۹۸). انصافنیوز از «بحران الاهیاتی» سخن میگوید و به سراغ کسانی میرود که رابطه یا تقابل دین و علم را نقد کنند (۱۹ اسفند ۹۸).
در این نوشتهها گاه به نقش بیماریهای واگیر مانند طاعون در اروپا در شتاب بخشیدن به روندهای سکولار شدن و شکلگیری هوشیاری جمعی جدید پیرامون کلیسا و رهبران روحانی اشاره میشود.
این نوشتهها بدون تردید تلاشهای مهمی هستند برای آگاه کردن افکار عمومی و فراخواندن آنها به بازاندیشی موضوع رابطه با دین، باورهای خرافی و رابطه با عقلانیت و علم. بازخوانی این متون نشان میدهد که گاه سکولار شدن جامعه از پایین، با سکولار شدن نهادها و ساختارهای رسمی همسان انگاشته میشود.
روندهای سکولار شدن از پایین (بهقول داریوش آشوری سکولاریزاسیون خزنده) که رابطه افراد با عقلانیت و امور عرفی در زندگی روزمره را در بر میگیرد، از دهههای دورتر آغاز شده و پدیدههایی مانند ویروس کرونا میتوانند به آن شتاب بیشتری ببخشند. اما سکولار کردن نهادهای رسمی در کشوری که در آن حکومت دینی قدرت را در دست دارد، چالش عظیم در برابر جامعه ایران است.
سکولار شدن جامعه ایران؟
نکتهای که در مقایسه ایران با اروپای دوران رنسانس نباید فراموش کرد این است که در اروپا سکولاریسم و یا جدایی حکومت و نهاد دین و پا پس کشیدن رهبران دینی و نهاد دین از امور حکومتی فقط نتیجه خطی و سادهٔ رابطه مردم با عقلانیت جدید و تجربه آگاهیبخش بیماریهایی مانند طاعون و وبا نبود.
میراث جنبش فرهنگی و فکری عظیم قرنهای ۱۶ تا ۱۸ در شکل گرفتن مدرنیته، نظامهای سیاسی سکولار مبتنی بر تفکیک قوا، برقراری حاکمیت مردم و جدا کردن حکومت از نهاد دین نقش مهمی داشت. مدرنیته و جدایی دین و حکومت بر شانههای استوار این سرمایه فکری و فرهنگی عظیم و مشارکت فعال جامعه شکل گرفت.
ایران نیز در قرن نوزدهم شاهد بیماریهای همهگیر بزرگی بود و در آن زمان نیز در کنار توسعهنیافتگی و فقر، تعصب، ناآگاهی و خرافات مذهبی، از رویارویی عقلانی با این بیماریها جلوگیری کردند. به نوشته شاهدان و ناظران ایرانی و فرنگی، در این دوره صدها هزار نفر جان خود را به خاطر وبا یا طاعون از دست دادند. ولی ما شاهد شکلگیری این هوشیاری جدید عمومی و فاصله گرفتن تودهها از خرافات مذهبی و نگاه جدید به دین و عقلانیت نبودیم.
اگر نخواهیم راه بسیار دوری برویم، تجربه همین چهار دهه گذشته هم درسهای فراوانی برای فاصلهگیری انتقادی از دخالت دین در حکومت داشتهاند. در کنار وضعیت بسیار نابسامان اقتصاد و رفاه، سقوط اخلاقی جامعه و رواج بیسابقه فساد و دروغ و ریاکاری در نظام سیاسی که به نام اخلاق و معنویت دینی حکومت میکند، میتوانست زمینه مهمی برای بازاندیشی جامعه پیرامون زیانها و آسیبهای دخالت دین در حکومت و اسلام سیاسی باشد.
تجربه و مشاهده پدیدهها، بهگونه خطی و سادهشده، به آگاهی و کنش آگاهانه نخواهد انجامید. تنشهای شناختی-اجتماعی که تجربههای فردی و جمعی به وجود میآورند، باید مورد کاوش و کنکاش و پرسش قرار گیرند تا به آگاهی و دانش تبدیل شوند.
در برخورد با پدیدههای پیچیده اجتماعی نباید به دنبال راههای ساده و میانبر بود. آنچه بسیار مثبت است، طرح این بحث در میان افکار عمومی و در شبکههای اجتماعی است. برای شکل گرفتن یک نیروی اجتماعی سکولار، ما باید بهطور همهجانیه و سنجشگرانه به تجربه دور و نزدیک ایران و کشورهای دیگر بپردازیم.
آنچه بر سر ما آمده و بنبستهای بیشمار حکومت دینی نیاز به بحث گسترده کار فکری در درون جامعه ایران، در میان گروههای اجتماعی، نیروهای مدنی، روشنفکران، و کنشگران دارد. این کار سالهاست آغاز شده اما باید همه کسانی را هم که هنوز به آشتی حکومت دینی و دمکراسی و یا کارآیی دخالت دین و روحانیون در حکومت باور دارند، به این بحث اساسی سنجشگرانه فرا خواند.
این بحث باید گستره و همهگیر شود تا به صورت نوعی خواست و جنبش فرهنگی-سیاسی درآید که هدف اصلی آن بازگشت دین و روحانیون به مساجد و جدایی دین از حکومت و برپایی نظم سیاسی غیردینی و دموکراتیک است.