به تازگی داستان «معاشقه (لاس زدن) پیش از جنگیدن» نوشته ایتالیو کالوینو، نویسنده مشهور ایتالیایی و از بزرگترین نویسندگان جهان در قرن بیستم، برای اولین بار و پس از گذشت ۷۳ سال از نگارش آن، در رابینسون ضمیمه ادبی روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا چاپ رم، منتشر شده است.
کالوینو این داستان را پس از پایان جنگ جهانی دوم و تقریباً همزمان با نگارش داستان بلند «کورهراه لانههای عنکبوت» نوشت که به عنوان اولین کتابش در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. او از همان انتشار اولین رمانش، مرزهای ادبیات را درنوردید و شهرتش به خارج از ایتالیا رسید.
اما این نویسنده که در آن موقع ۲۴ ساله بود، در مقدمه همین کتاب، وسواس خود را درباره انتشار اولین داستانهایش بیان کرده بود: «تا زمانی که اولین رمانت را ننوشتهای این امکان را داری که شروع به نوشتن کنی، اما در کل زندگی فقط یک بار میتوانی شروع به نوشتن کنی. اولین کتاب، وقتی هنوز برای اینکه تعریف بشوی خیلی زود است، تو را تعریف میکند و پس از آن این تعریف تا آخر عمر با تو میماند و تلاش میکند. و پس از آن، این تعریف تا آخر عمر با تو میماند و تلاش میکنی مسجلش کنی یا گسترشش دهی یا بهبودش بخشی و یا حتی تکذیبش کنی، اما هرگز از دستش خلاصی نداری...»
شاید همین وسواس موجب شده بود که او از انتشار داستان «معاشقه پیش از جنگیدن» صرفنظر کند.
کالوینو هر نظری درباره این داستان خود داشت، اما اکنون رسانهها و محافل ادبی ایتالیا از یک «کشف بزرگ» سخن میگویند؛ هر چند که این روزها مردمان همه جای دنیا هیچ کشفی را بالاتر و ارزشمندتر از کشف دارو یا واکسن ویروس کرونا نمیدانند.
علاوه بر انتشار داستان «معاشقه پیش از جنگیدن» در ضمیمه ادبی روزنامه لارپوبلیکا، قرار است که انتشارات موندادوری، این داستان را به نسخه جدید کتاب «کورهراه لانههای عنکبوت» نیز اضافه کند. این نسخه جدید در ماه دسامبر منتشر خواهد شد.
داستان «معاشقه پیش از جنگیدن» چیست؟
ایتالو کالوینو بر چندین نسل از خوانندگان و حتی نویسندگان ایتالیایی تأثیر گذاشته و آنان را با هر اثر خود به جهان داستانی وسیعی کشانیده است. این بار نیز علاقهمندانش با شگفتی به سراغ این اثر تازه منتشرشده او رفتهاند، اما این «شگفتی» پس از خواندن اولین سطرهای داستان، جایش را به «تأثر» میدهد.
داستان «معاشقه پیش از جنگیدن» درباره یک «عشق تابستانی» است میان آتیلیو، شخصیت مرد داستان که قصد دارد تفنگ به دست بگیرد و راهی یک جنگ پارتیزانی شود، و واندا، یک دختر زیبای ایتالیایی.
انتشارات موندادوری درباره این داستان اعلام کرده است: «[این داستان] تاکنون منتشرنشده باقی مانده بود، اما در دیگر پروژههای نوشتن ایتالو کالوینو حضور داشته است. این متن، داستان یک عشق تلخ و مناقشهبرانگیز است که با میل قهرمان داستان در پیوستن به جنگ پارتیزانی منافات دارد».
روزنامه لارپوبلیکا نیز در کنار انتشار این داستان، گفتوگویی را با پائولو موری، منتقد ادبی و استاد دانشگاه ساپینزای رم، درباره داستان انجام داده، تا با بررسی عناصر داستانی، به فهم بهتر خواننده کمک شود. او همچنین دلایل پنهان ماندن این داستان طی بیش از هفت دهه گذشته را توضیح داده است.
موری گفته است: «آتیلیو، قهرمان داستان، با معاشقه با واندا، پیوستن به پارتیزانها حاضر در کوهها را به تأخیر میاندازد، در حالی که مقالات تبلیغاتی مینویسد و تماسش را با برخی از کارگران حفظ میکند».
این منتقد ادبی، بر اساس زندگی شخصی خود کالوینو، تأکید کرده که شخصیت اصلی داستان همان همذات (Alter ego) نویسنده است.
ایتالو کالوینو در جریان جنگ جهانی دوم، به تیپ گریبالدی متعلق به جنبش مقاومت ایتالیا پیوسته بود که در سال ۱۹۴۳ تشکیل شد. داستان «معاشقه پیش از جنگیدن» بر اساس همین تجربه نویسنده شکل گرفت و نماینده دوره ابتدایی از سیر نویسندگی کالوینو است که در آن دوره، به نئورئالیسم گرایش داشت.
آنچه باعث میشود منتقدان ادبی شباهتهایی را میان این داستان و خود کالوینو ببینند، شاید این اظهارات کالوینو درباره آن دوره از زندگیاش است: «من قبل از پیوستن به پارتیزانها، یک جوان بورژوا بودم که همیشه نزد پدر و مادرش زندگی کرده بود. ضدیت منفعلانهام با فاشیسم، پیش از هر چیز، مخالفت با آیین نیروی نظامی بود، یک مسئله درباره شیوه، یک جور «شوخطبعی». و تنها با یک حلقه ارتباط با عقایدم، به وسط خشونتهای پارتیزانی رفتم تا خودم را در آنجا بسنجم. یک ضربه روحی بود، اولینش...»
علیه فراانسانی
آتیلیو در داستان «معاشقه پیش از جنگیدن» در واندا، وعده یک زندگی آرام، ازدواجی مطمئن و تحسین و حتی حسادت دوستانش را میبیند. اما این احساس در طول داستان، در حال جنگ با یک آرمان است: نیاز به ایفای نقش در تاریخ که مدام در درون آتیلیو بیشتر میشود.
کالوینو به عنوان نویسنده این داستان، از طریق یک دیالکتیک پیوسته میان امیال متضاد قهرمان داستان، خواننده را در تردیدها و تاملات او غرق میکند.
آنچه بسیار از سوی منتقدان مورد تحسین قرار گرفته، شیوه شخصیتپردازی کالوینو در این داستان است که البته در دیگر داستانهای بعدی این نویسنده نیز همین شیوه تکرار شده است.
ایتالو کالوینو در داستانهایش، هرگز یک سرباز را با به عنوان یک نیروی شکستناپذیر توصیف نمیکند. برعکس، او همواره جنبههای انسانی، اغلب غیرمصمم، و وحشتزده یا حتی جنونآمیز قهرمان را نیز نشان داده است.
همین نوع نگاه را میتوان در ترانه «فراتر از پل» سروده خود ایتالو کالوینو در سال ۱۹۵۸ مشاهده کرد؛ ترانهای که بعداً سرجیو لیبروویچی، موسیقیدان ایتالیایی برای آن آهنگ ساخت.
کالوینو در این ترانه نیز به جنبش مقاومت ایتالیا میپردازد و وقایع جنگ را از زبان یک پارتیزان سابق برای دختر جوانش روایت میکند: «ما نمیگوییم که مقدس بودیم، قهرمانی، فراانسانی نیست».
پارتیزانهای آثار ایتالو کالوینو، اغلب مردانی هستند که با ترسها و احساسات متعدد خود درگیرند و حتی در زندگی روزمرهشان درگیر عادات و عاری از صفات قهرمانانهاند.
در واقع آن چه در این داستان منتشرنشده از کالوینو در زمینه شخصیتپردازی، برجسته است، قهرمانپردازی با شیوهای واقعگرایانه و انسانی است. قهرمانان، جوانانی هستند که سخت درگیر احساسات خویشند. بیارادگی آنها در تصمیمگیری، ناشی از سالهای دشواری است که اشغال کشور توسط نیروهای خارجی بر آنان تحمیل کرده است.
در داستان کالوینو، آرزوهای بزرگ آتیلیو در مقابل یک معاشقه سر خم میکند و واندا نیز بیتوجه به این آرمانها، سیاست و تعهد مدنی و جنگ، برایش امری حاشیهای است.
عاری بودن شیوه روایت ایتالو کالینو از پردازشها یا آرایههای معمول داستانی، نوعی برهنگی و رئالیسم را در روایت وقایع ایجاد کرده که از سانتیمانتالیسم آثار همدوره خود به ویژه درباره جنگ دور است و لزوماً مورد خوشایند خواننده نیست.
روبهرو شدن با واقعیت قهرمانان، بدون هیچ تحسین یا زینتی، اکنون نیز ناامیدکننده یا حتی خشمگینکننده است، چه برسد به هفتاد و سه سال پیش که تازه جهان بر خاکستر یک جنگ جهانی خانمانسوز نشسته بود و هر کسی، چه پیروز و چه بازنده، دوست داشت با روایت قهرمانیها، مرهمی بر زخمهای عمیق بگذارد.
روایت داستان معاشقه یک چریک پیش از جنگیدن، پس از پایان جنگیدن او هم ممنوع بود.