طنزنوشتهای از جلال سعیدی: با توجه به اینکه حسن روحانی همین امروز گفته «یک خار شنبه و یک خار پنجشنبه در چشم دشمن فرو میکنیم»، مروری داریم بر چند خاری که طی روزهای همین هفته در نقاط حساس ملت فرو رفته است.
خار عاشورا
الان مقامات نظام نظرشان در مورد برگزاری مراسم عاشورا دو مدل است: دسته اول معتقدند که مردم همینجوری دارند بر اثر کرونا با آمار قابلقبولی میمیرند و اگر با همین ریتم پیش برویم، بهزودی به قلل مرتفع مرگومیر دنیا میرسیم و بهتر است بیشتر از این آن را هم نزنیم.
دسته دوم اما معتقدند اصلاً آمار مرگومیر فعلی مناسب و در شأن نظام ما نیست و اقدامات درخشانی مثل حمله به هواپیما و کشتیِ خودی هم نتوانسته کسری جنازه کشور را جبران کند.
اینها میگویند مرگ مؤمن در عزاداری محرم یک معامله دو سر طلاست و مؤمن یا در راه امام حسین با شمشیر ویروس منحوس به شهادت میرسد و در رکاب مولا به سعادت ابدی میرسد و در آن دنیا همینطور حوری است که توی دهانش انگور و باقی چیزها میگذارد، یا اینکه زنده میماند و همه توی تکیه جمع میشویم و به هرحال هم قیمه هست، هم کلی جوان انقلابی خالی میشوند.
خار بذرپاش
هموطن از خواب بیدار میشود و در اخبار میشنود که مجلس انقلابی و فسادستیز، مهرداد بذرپاش را به عنوان رئیس دیوان محاسبات انتخاب کرده است. کاربران هم که در اینترنت کارزار بذرپاشِ خارکشته (کارکشتهٔ سابق) و اینها راه انداخته بودند، حسابی از این انتخاب ناراحتاند.
آنها معتقدند بذرپاش در دوران دانشجویی سردسته بسیجیان دانشجوستیز و چماقبهدست بوده و مدارکش هم تقلبی است و پایاننامهاش هم دزدی.
کاربری میگوید خودش بذرپاش را دیده که توی کلاس مکانیک سیالات دستش را توی یکی از منافذش (انشالله دماغ) کرده و اصلاً حواسش به درس نبوده.
کاربر دیگری میگوید بذرپاش برای خودش همان خفاش شبهای تهران بود، منتها صبحها بذر میپاشید، شبها چماق میزد.
بذرپاش هم در حالی که یکی از انگشتان دستش را نشان کاربران میدهد، روی صندلی ریاست دیوان محاسبات مینشیند و درحالیکه پدر معنوی فعلیاش (سردار باقر، معروف به کاپیتان دلهای حزبالله) او را ناز میکند، قول میدهد چیزهایی را که لازم است محاسبه کند و چیزهایی را که لازمتر است، ملامسمه کند.
خار منصوری
جسد قاضی منصوری، در میان تشویق حضار، از رومانی به ایران ارسال شد. گفته میشود او گنجینه اصرار نظام بود، اما آنها که درِ گنجینه باز کردهاند، گفتهاند صد رحمت به باتلاق گاوخونی.
به هر حال اصلاً صلاح نبود که او دهانش را بیش از آنکه لازم بود باز کند. از آنجا که در نظام مقدس جمهوری اسلامی اصولاً اول میکِشند، بعد میکُشند و بعد میشمرند، مجازات مرگ در رومانی، آن هم در لابی یک هتل خوشگل، یک نوع برخورد توأم با شفقت و چیز اسلامی به حساب میآید. وگرنه که عزیزان خودشان در قتلهای زنجیرهای جوری میکشتند که مقتول بهصورت تحویل درب منزل، راحت میشد.
ناظران معتقدند قاضی منصوری یا تنهاخوری کرده، یا همهش رو خودش خورده و یا تا تهش رو خورده و حتی به باقی نهادهای انقلابی و امنیتی نظام تعارف نزده و تازه پوزخند هم تحویلشان داده.
حتی آنها در نهایت رأفت اسلامی به او هشدار دادهاند: میخندی؟ باید تا ته بخواری. ولی او به لبخند ناشی از خوردن یوروهای انقلابی اکتفا کرده که نتیجهاش میشود سقوط ملکوتی از طبقه اِنام به لابی هتلی در کشورِ جدیداً دوست و برادر، رومانی.
در ضمن یکی از فامیلهای ما که خواست نامش فاش نشود، به فیلم دوربین هتل محل اقامت او که تا حالا فقط اجنه و پلیس رومانی آن را دیدهاند، دست پیدا کرده و آن را دیده و به ما گفت که در فیلم هتل، قاضی منصوری دارد خودش را بهشدت میخارد و یکی از کارکنان هتل به او هی به زبان رومانیایی میگوید میخاره - که این خودش اثباتکننده خودکشی اوست؛ چون در رومانی معمولاً خیلی از افراد بعد از خاراندن خودشان خودکشی میکنند و این امری طبیعی است.
در ایران هم که ما معمولاً وقتی میخاره، خودکشی میشویم.