استاد محمدرضا شجریان خسرو موسیقی ایران بعد از چهار سال کشمکش با بیماری سخت و جانکاه چشم بر دنیا بست و جمعیت بزرگی از انسان ها را سوگوار ساخت.
شهرت و نام بلند او مرزهای ایران را در نوردیده و احترام و شهرتی جهانی را کسب کرده بود و درگذشتش یک سوگ جمعی را شکل داد که علاقهمندان به ادبیات و موسیقی ایران صاحبان آن هستند.
از جایگاه رفیع شجریان در جامعه ایران سخن بسیار میتوان گفت که در فراسوی شناخت و تسلط بالای او بر موسیقی سنتی و ادبیات ایران و ارائه سبکی جدید از میراث کهن و غنی موسیقی ایران ویژگیهای شخصیتی فردی ممتاز او و پایبندیاش به ایفای مسئولیت اخلاقی و سیاسی در برجستگیاش نقش ویژهای داشت.
غلط نیست اگر گفته شود نوای شجریان و آثار ارزشمند او مستقل از جنبه موسیقایی و هنری بازتاب تحولات اجتماعی و مبارزات مردم ایران در پنج دهه اخیر است. او همیشه در گذرگاههای مهم و رویاروییهای تعیینکننده در کنار مردم و در مقابل ساخت قدرت مطلقه و خودکامه ایستاد؛ در عین حال داعیه سیاسی نداشت و از حضور در منازعات سیاسی جریانی امتناع کرد. متر و معیار او مردمسالاری و حاکمیت ملی بود.
شجریان به عنوان یک هنرمند بزرگ آزاده و مردمی جایگاهی ویژه در تقویت همبستگی ملی داشت، آثار هنری او گرایشهای مختلف سیاسی، فرهنگی و قومی جامعه ایران را جذب کرده و از این طریق با تقویت حس مشترک پیوندهای اجتماعی را استوار ساخته بود. او بی شک از این لحاظ موقعیتی ویژه داشت و صدافسوس در شرایطی که جامعه ایران در روزهای پرالتهاب آینده با او نیاز داشت، از دنیا پر کشید و راهی زندگی جاوید شد.
در ادامه به وجهی از میراث و عملکرد شجریان پرداخته میشود که توانایی ویژه زبان فارسی و قدرت خودبنیاد آن را آشکار ساخت. زبان فارسی موقعیتی فراتر از مرزهای کنونی ایران زمین دارد و به نوعی میتوان از جهان ایرانی سخن گفت که نخستین بار توسط احسان نراقی مطرح شد. مراد از جهان ایرانی یک پویش فرهنگی و تمدنی است و همه تلاشها و تمایلها بر پهنه تاریخ را در بر میگیرد که زبان فارسی در آن خالق آثار و تجلیاتی بوده است.
زبان فارسی در طول دوران مستمر حیات خود بر پایه جذابیتها و ظرفیتهای درونی بدون قدرت اجبار دولت توانسته است قلمرو بزرگی را شکل داده و تحولات فرهنگی، اجتماعی و علمی اثرگذار باشد. پهنه زبان و ادبیات فارسی گستردهتر از سیاست و قدرت سخت مجموعه بزرگی از غرب هندوستان، فرارود (مارواء النهر)، آسیای میانه، آسیای صغیر (آناتولی)، کردستان، میانرودان (بین النهرین) و خلیج فارس را در بر میگیرد که نشانههایی را از خود باقی گذاشته است.
تمایل در این مناطق به دلیل جذابیت این زبان و قدرت آن در خلق آثار برجسته ادبی و فرهنگی بوده است. خیل زیاد شعرای برجسته فارسی که زبان مادری دیگری داشتهاند گواه این ماجرا است تا جایی که سلطان سلیم اول عثمانی معروف به «یاوُز» اشعار متعددی به فارسی با تخلص «سلیمی» سروده است.
علاقه و اشتیاق بالا به آهنگهای استاد شجریان در کشور آذربایجان و اقلیم کردستان عراق و همچنین تمایل نسبی در کشورهای ترکیه و مناطق کردنشین سوریه نشان میدهد چگونه شجریان توانمندیهای زبان فارسی را آشکار کرد و در زمانه معاصر در قالبی رضایتبخش و با انتخاب اختیاری افراد دامنه نفوذ آن را حفظ و بازنمایی کرد.
درست است که موسیقی زبانی جهانی است و بسیاری از موسیقیها را میتوان بدون اطلاع از زبان خواننده به گوش جان سپرد و لبریز از شعف شد اما فهم زبان و شناخت از محتوی آهنگ و کلام موسیقی لذت را افزایش داده و ماندگاری آن حس خوب را تقویت میکند.
شجریان بر بستر ادبیات شیرین و نغز فارسی رشد کرده و برکشید؛ جدا از قدرت بینظیر او در آواز، اهتمام خستگیناپذیر در فهم و اعتلای آوازهای موجود در دستگاههای موسیقی سنتی ایران شناخت او از اشعار گذشته و حال شعرای ایرانی شگفتانگیز بود که با انتخابهای دقیق و بجا و خواندن آنها به شیوهای که معنای واژهها در پیش چشمان مخاطب مجسم میشدند، جانی دوباره به کالبد بسیاری از قدما در زمانه حاضر برای نسلهای جدید بخشید. او را میتوان نقطه الحاق و پیوند آواز و شعر ایرانی نامید که ترکیب هر دو باعث شده بود تا همافزایی آنها در شکل جهشی مزیتی ویژه در آثار استاد شجریان خلق کند.
او از ادبیات غنی ایران الهام گرفت و بهره برد، و به نوبه خود بر فراگیری پژواکهای موسیقایی و معنایی آن افزود. این رویکرد مشابه روندی که زبان و ادبیات فارسی بر بستر آن متولد شده و در گذر زمان تحول یافته است در شکل جذب مخاطب و جامعه هدف بدون هر گونه اجبار و الزام بیرونی است. او قدرت درونی زبان فارسی را آشکار ساخت که بقا و رشد و نمو آن نیازی به الگوهای مبتنی بر اجبار ندارد.
بحث پیشگفته یک موضوع راهبردی است که پیامدهای مهمی در عرصه سیاسی ایران دارد. زبان فارسی تا پیش از تثبیت دولت مدرن در ایران در زمان حکومت پهلوی اول، مورد توجه مردمان ساکن در قلمرو بزرگی از فرارود تا میانرودان بود و در پهنه ایران زمین بسان زبان مشترک و فرهنگی به کار میرفت. این موقعیت بدون استفاده از قوه قهریه و یا ایجاد انحصار به دست آمده بود. مردم در هر کجای ایران زبان مادری خود را داشتند و در کنار آن زبان فارسی را نیز در صورت امکان میآموختند. توجه به شعر فارسی از زبان فارسی نیز بیشتر بود.
اما در زمان سلطنت رضا شاه، الگوی غلطی از سوی برخی از صاحبنظران فرهنگ و آموزش در ایران اعمال شد که تصور کردند با حذف آموزش زبانهای مادری و برقراری محدودیت برای آنها و ایجاد موقعیت انحصاری برای زبان فارسی به پشتوانه قدرت اجبار دولت میتوانند زمینه حفظ و بالندگی زبان فارسی را برقرار کرده و تهدیدات را برطرف سازند. پرداختن به چرایی آن رویکرد و عوامل مساعد آن در حوصله این مطلب نیست اما ایران نزدیک به یک قرن است که تاوان پیامدهای آن سیاست غلط را با بحرانی شدن روابط مرکز- پیرامون میپردازد.
توجه بالا به آثار استاد شجریان در بین کسانی که زبان مادری شان ترکی و کردی است و به هویتطلبی در این خصوص اهتمام دارند، این واقعیت و ظرفیت بالای زبان فارسی را آشکار میسازد که بقا و اعتلای آن نیازی به برخوردهای انحصارطلبانه و یا انقباضی ندارد.
زبان فارسی با وجود زبانهای دیگر در پهنه ایران زمین نه تنها تضعیف نمیشود بلکه قوت و قدرت بیشتری مییابد. کارنامه حرفهای و اجتماعی خنیاگر آزاده ایران معاصر که بخشی از میراث مشترک فرهنگی ماندگار خاورمیانه، قفقاز، آسیای میانه و کشورهای فارسی زبان را شکل داد، حجت و شاهد این ادعاست.