حمایت صریح برخی از حامیان احمدینژاد از انتخاب دوباره دونالد ترامپ بهعنوان رئيسجمهوری آمریکا یکی از سوژههای جالب سیاسی در دو هفته گذشته بوده است.
این طیف نه تنها از انتخاب مجدد ترامپ که در ادبیات حامیان رهبر جمهوری اسلامی به عنوان «قاتل قاسم سلیمانی» شناخته میشود حمایت کردند، بلکه او را در شبیهسازیهای تاریخی و سیاسی چون «حر بن ریاحی» توصیف کردند که به دامان امام حسین بازگشته و «رستگار شده» و اکنون نماد «وراثت مستضعفان در زمین» شده است.
حامیان احمدینژاد همچنین در روزهای پیش از انتخابات سوم نوامبر و روزهای اولیه اعلام نتایج، با لحنی کاملاً مطمئن، از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا سخن میگفتند.
این اطمینان شاید متأثر از پیشبینی محمود احمدینژاد بود که روز ۱۰ آبان در گفتوگو با شبکه فونیکس چین گفت سال ۲۰۱۶ هیلاری کلینتون «کاندیدا و نماینده هیئت حاکمه پشت صحنه» آمریکا بود و مردم آمریکا «رفتار دیگری» از خود نشان دادند و ترامپ را انتخاب کردند.
بر اساس همین الگو که جو بایدن، عضو حزب دمکرات، نیز «نماینده هیئت حاکمه پشت صحنه» آمریکا تلقی میشود، احمدینژاد و حامیانش انتظار داشتند که در سال ۲۰۲۰ نیز مردم آمریکا دوباره ترامپ را انتخاب کنند.
فارغ از این انتظارات، یک علت مهم حمایت صریح و علنی برخی از یاران احمدینژاد از ترامپ، میتواند این باشد که آنها در یک شبیهسازی سیاسی، دونالد ترامپ را شبیه محمود احمدینژاد میبینند.
از نظر آنها، در فضای سیاسی آمریکا و جهان، همه رسانهها علیه دونالد ترامپ هستند، او رهبر مبارزه با شبکهای از چهرههای مسلط بر اقتصاد و سیاست جهان است، علیه سلطهگران جهانی ایستاده و به تنهایی در حال جنگیدن است.
این طیف برای محکمکاری به جملاتی از محمود احمدینژاد هم استناد میکردند، از جمله اینکه احمدینژاد تیرماه ۹۸ در نامهای نوشت: انتخاب آقای ترامپ «خارج از اراده و پیشبینی هیئت حاکمه و جریان اصلی پشت صحنه سیاست آمریکا» بوده است.
علاوه بر بحث شبکههای اجتماعی، در رسانههای نزدیک به احمدینژاد هم نشانههایی در این زمینه به چشم میخورد، از جمله علی ذبیحی، رئيس سازمان تامین اجتماعی در دولت احمدینژاد، در یادداشتی در سایت «دولت بهار» ابراز تأسف کرد از اینکه در صداوسیما تمایل به انتخاب بایدن مطرح شده است، و نوشت که «ترامپهراسی» یک «پروژه موفق» بوده است.
به باور این طیف، دلیل حملات گسترده به آقای ترامپ و شیوع «ترامپهراسی» این است که ترامپ خارج از «جریان اصلی پشت صحنه سیاست آمریکا» بوده است، و البته این نکته را هم یکی دیگر از شباهتهای ترامپ و احمدینژاد تلقی میکنند.
زمینههای دیگری هم برای شباهت وجود داشت، از جمله اینکه احمدینژاد با سیاستهای سازمان جهانی بهداشت در زمینه کرونا مخالف بود و ترامپ هم دستور خروج آمریکا از این سازمان را داده است.
در چنین شرایطی، آنها نه انتظار شکست ترامپ در انتخابات را داشتند و نه این رویداد را میپذیرفتند که برخلاف پیشبینی، شبیهسازی و انتظارات آنها بود.
وجه دوم حمایت طیف احمدینژاد از ترامپ اما نگرانی این طیف از پیروزی جو بایدن و غلبه مجدد گفتمان مذاکره بر فضای سیاسی ایران است.
آنها نگراناند که در صورت ورد زبان شدن دوبارهٔ مذاکره، شانس چهرههایی چون محمدجواد ظریف برای کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ افزایش یابد و از این طریق، میراث حسن روحانی در ساختار سیاسی داخلی ایران ادامه پیدا کند.
تداوم چنین ساختاری میتواند بهمنزله ادامه داشتن حذف و برکناری مطلق طیف احمدینژاد از سفره سیاست داخلی باشد.
یاران احمدینژاد در سطحی پایینتر حتی نگران این هستند که غالب شدن گفتمان مذاکره بر فضای انتخابات، شانس چهرههایی چون علی لاریجانی را هم افزایش دهد.
محمود احمدینژاد و حامیانش در طول ده سال گذشته برای مقابله با خانواده لاریجانی از سیاست ایران و حذف آنان تلاشهای گستردهای داشتهاند.
پایان یافتن دوران ریاست صادق لاریجانی در قوه قضاییه و علی لاریجانی در قوه مقننه سبب شد که آنها حدود دو سال راحتتر نفس بکشند.
اکنون در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، تحلیل آنها این است که پیروزی جو بایدن و افزایش شانس مذاکره بین ایران و آمریکا میتواند در به قدرت رسیدن چهرههایی چون محمدجواد ظریف و علی لاریجانی مؤثر باشد و این را یک شکست سیاسی سخت برای خود تلقی میکنند.
این نمونه سناریونویسیها از سوی این جریان البته تازگی ندارد. در دوران ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضاییه که با سختگیری شدید و صدور احکام زندان برای یاران احمدینژاد همراه بود، این گروه اعتقاد داشتند که تمام برنامهها و سیاستهای کلان کشور از طریق هماهنگی با ملکه انگلیس اجرایی میشود.
از همین زاویه بود که اسفند ۹۶، اسفندیار رحیم مشایی، چهره نزدیک به احمدینژاد، حکم زندان بقایی را مقابل سفارت انگلیس آتش زد.
در سناریوی تازهٔ یاران احمدینژاد، ملکه انگلیس جای خود را به جو بایدن داده و بعید نیست که در طول چهار سال آینده برگهای تازهای از این سناریو را هم رونمایی کنند و به نبرد خود ادامه دهند؛ نبرد فرضی.