یادداشتی از علی افشاری: روز دانشجو در سال ۱۳۹۹ تحت تأثیر بحران زیستی کرونا قرار گرفته و فعالیتهای آیینی همچون سالهای پیشین در دانشگاهها برگزار نمیشود. تعطیلی کلاسها و برگزاری مجازی آنها باعث شد جنبش دانشجویی نیز در سال ۱۳۹۹ به کمترین سطح از فعالیت برسد.
کنشهای دانشجویی به فعالیتهای میدانی و حضور دانشجویان در فضاهای دانشگاهی گره خورده و بدون آن چندان حرکتی بر نمیانگیزد. البته سیاست در همهجای دنیا تحت تأثیر بحران سنگین ویروس مهلک کرونا در دوره رکود نسبی به سر میبرد و ایران هم استثنایی از این روند کلی نیست، اما میتوان این ادعا را مطرح کرد که تأثیر منفی آن بهطور نسبی بر جنبش دانشجویی ایران بیشتر بوده است.
این در حالی است که فعالیتهای دانشجویی در اواخر سال ۱۳۹۸ وارد یک دوره رشد و رونق کمدامنه شده بود و انتظار میرفت در سال ۹۹ گسترش پیدا کند، اما کووید ۱۹ اجازه نداد تا این روند محقق شود.
جنبش دانشجویی ایران بعد از یک دوره رکود، در نیمه دوم سال ۱۳۹۰ به فعالیتهای جنبشی بازگشت و آرامآرام به سنت تاریخی خود توجه کرد و در جایگاهی قرار گرفت که از آن انتظار میرفت. البته شرایط فعالیت دانشجویی با ادوار گذشته تفاوتهای اساسی پیدا کرده و در نتیجه، کیفیت کنشهای دانشجویی و انتظارات از آن را دگرگون ساخته است.
اما آنچه حلقه وصل نسل کنونی دانشجویی با نسلهای قبلی است، خصلت سیاستورزی جنبش دانشجویی است که هنوز کارایی دارد و شأن ویژهای برای فعالان دانشجویی کنونی ایجاد کرده است.
اگرچه نقطه عزیمت جنبش دانشجویی در ایران به لحاظ تاریخی محل چالش است، اما میتوان هسته اولیه کنشهای سازمانیافته دانشجویان و نقشآفرینی ویژه آنها با هدف تغییرات سیاسی در مسیر تثبیت مفاهیم و ساختار سیاسی مدرن و تعقیب آرمانهای سیاسی را در کوشش جمعی از دانشجویان ایرانی در اروپا در دوران سلطنت رضا شاه دانست.
بدین ترتیب، جنبش دانشجویی ایران در دهه دهم حیات خود قرار دارد که به صورت مستمر و توأم با فراز و نشیب، فعالیتهایی در نقد ساخت قدرت مطلقه و حاکمیتهای اقتدارگرا انجام داده است.
وجه مشترک این فعالیتها به دلیل فضای بسته سیاسی و ممانعت از شکلگیری ساختار سیاسی متکی به احزاب سیاسی فراگیر و مستقل و آزاد، پر کردن خلأ نیروی سیاسی- اجتماعی تحولساز در عرصه عمومی ایران بوده است.
جنبش دانشجویی بهدلیل ویژگیهای خاص جامعه ایران در شرایط حاکمیت مطلقالعنان قدرت خودکامه زمینهساز حرکتهایی بوده که موازنه قوا را به نفع تغییرات مردمبنیاد دگرگون ساخته و یا یاریگر پویشها و خیزشهایی شده است که در پی تغییر وضع موجود بودهاند. سیاست مورد نظر جنبش دانشجویی در معنای رهاییبخشی و تحصیل خیر عمومی خارج از اراده معطوف به کسب قدرت بوده است.
کار ویژه جنبش دانشجویی در ساحت سیاست موقت بوده تا بر اساس تمثیل امیر پرویز پویان، موتور کوچک دانشگاه موتور بزرگ جامعه را به حرکت درآورد. از سوی دیگر، خصلت سیاسی جنبش دانشجویی امر غیرعادی برای رسیدن به امر عادی یعنی توسعه سیاسی است که شوربختانه در ایران به درازا کشیده است. استقرار دموکراسی در ایران و تثبیت نظام حزبی کثرتگرا، از زاویهای، پایان سیاستورزی بروندانشگاهی جنبش دانشجویی خواهد بود.
اما در شرایط امروز جامعه ایران که در عرصه رسمی انسداد ساختاری حاکم است و آستانه تحمل حکومت در دانشگاهها به پایینترین حد خودش رسیده و از سوی دیگر، رویکرد تغییرخواهی در ایران پس از دی ۹۶ سمتوسویی انقلابی پیدا کرده و مرکز ثقل تحولات به بیرون از ساختار قدرت جمهوری اسلامی و هر دو جناح اصلی آن منتقل شده است، جنبش دانشجویی موقعیت مهم بالقوهای پیدا کرده است.
در این چارچوب، تجربه فعالیتهای دانشجویی در دهه پنجاه که خارج از مشی چریکی (مسلحانه) در حوزه غیررسمی فعالیت میکردند، میتواند الگوی مناسبی باشد که در شرایط کنونی بازآفرینی شود.
فضای کنونی ایران که بهزودی وارد قرن پانزده هجری شمسی میشود، از اساس متفاوت با دهه پنجاه است و باید این تفاوت را در نظر گرفت، اما شباهت در زمینه بنبست پویشهای رفورمیستی و ضرورت کنشهای ساختارشکنانه وجود دارد که شایسته است مورد توجه قرار بگیرد.
شاید مهمترین جنبه آسیبشناسی اعتراضات ۹۶ و ۹۸ و نافرجامی آنها فقدان گروه سیاسی هماهنگکننده باشد تا موج نارضایتی و انزجار گسترده بروزیافته بهمثابه منبع قدرت سیاسی خلقشده را به دستاورد سیاسی پایدار تبدیل کند و مانعِ تقلیل آن به شورش کور شود.
این گروه سیاسی هماهنگکننده نیاز به رهبرانی در سطح بالا دارد تا الهامبخش معترضان شود و مطالبات آنها را در یک برنامه و بستر سیاسی دستهبندی کنند. اما موفقیت در ارتباط مؤثر بین این دو نیازمند یک نیروی میدانی است که بتواند این اتصال را برقرار سازد. جنبش دانشجویی بهدلیل ویژگیها و جایگاه تاریخی که در جامعه ایران دارد، میتواند این نقش را ایفا کند و خلأ موجود را پر کند.
نقش میانجی و وصلکننده جنبش دانشجویی فقط بین رهبران و بدنه خیزش مردمی نیست بلکه میتواند در پیوند یافتن دو حوزه متفاوت مطالبات معیشتی و سیاسی- فرهنگی نیز در ترکیبی مناسب اثرگذار باشد و در برابر گسترش گرایشهای پوپولیستی، فاشیستی و تمامیتخواهانه در صفوف اپوزیسیون ایجاد بازدارندگی کند.
جنبش دانشجویی همچنین جایگاه مناسبی در بین نیروهای جامعه مدنی چون کارگران، زنان، نویسندگان، و اهالی رسانه داشته و به لحاظ تاریخی حلقه وصل آنها نیز بوده است.
این اتفاق به خودی خود نمیافتد بلکه نیازمند تصمیم واراده در بین فعالان دانشجویی در گام نخست و ایجاد آمادگی و توان لازم در گام بعدی است. ابتدا اهمیت دارد که دانشجویان فعلی به خودباوری برسند و در سطح ادارکی خود را در جایگاه دورانسازی ببینند و سپس مهارتهای لازم را در خود ایجاد کنند که نیازمند رویکردی جمعی و در قالب تلاشهای هدفمند و سازمانیافته است. از سوگیریهای فردی که استعداد پرورش ذهنیتهای تخیلی و دن کیشوتوار دارد، باید پرهیز کرد. کنشگری مؤثر سیاسی نیازمند کار جمعی و سازمانیافته است.
جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ایران بیش از تمامی گروههای سیاسی کنشگر و کادر سیاسی تربیت کرده است. تقریباً بدنه اصلی اکثر گروههای سیاسی داخل و بیرون جمهوری اسلامی را کسانی تشکیل میدهند که در سطوح متفاوت سابقه فعالیت دانشجویی داشتهاند.
فعالان دانشجویی با بهرهگیری مناسب از مبانی نظری و پراتیک سیاسی قادرند به رشد سیاسی تودههای معترض و بهجانآمده از شرایط طاقتفرسای اقتصادی کمک کنند و باورهای سیاسی و ذهنی آنها را ارتقا دهند.
دانشجویان از مشروعیت انجام این نقش در جامعه ایران برخوردارند و نسلهای سنی بالاتر پذیرش ذهنی توجه به مواضع فعالان دانشجویی را دارند. البته ممکن است این ویژگی در مقایسه با گذشته کمرنگتر شده باشد، اما هنوز به نظر میرسد در اندازه قابل اعتنا وجود دارد.
پیشینه جنبش دانشجویی، سنت روشنگری و روشهای آزمودهشده منابع ارزشمندی هستند برای اینکه در کنار تجارب موجود در جنبشهای دموکراسیخواهانه خشونتپرهیز در دنیای معاصر مورد استفاده نسل کنونی فعالان دانشجویی قرار بگیرند.
روند حاکم بر عرصه سیاسی ایران که در گسترش سطح اختناق و جباریت سیاسی بعد از سال ۸۸ نمودار شد و با نوسانهایی ادامه یافته است و رشد فناورهای اطلاعاتی که منجر به استفاده گسترده از شبکههای اجتماعی مجازی شده، نقصان فقدان کنشگران سیاسی جوان را برجسته ساخته است. جنبش اعتراضی ایران برای رسیدن به موفقیت به کنشگران سیاسی پرتوان و نوپا نیاز دارد تا خون جدیدی در کالبد جامعهٔ خواهان تغییر جاری کنند؛ فعالانی که پایشان روی زمین باشد و با تعهد به آرمان و اهداف بزرگ اما در عمل واقعبینانه و در مسیری مرحلهای با رعایت فنون سیاستورزی و بیتوجه به هیجانات کاذب کنشهای خود را تنظیم کنند.
بهرغم همه تغییرات جنبش دانشجویی و صدماتی که خورده و با روزهای اوج خود فاصله زیادی دارد، هنوز دانشگاه در ایران کانون اصلی دگرگونیهای سیاسی است. حساسیت بالای نهادهای امنیتی گواه این مدعاست که از فعال شدن نقش بالقوه جنبش دانشجویی احساس خطر میکنند.