لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۵:۲۲

«بندر بند»؛ موسیقی در سرزمین آب‌گرفته


نمایی از فیلم «بند بند» منیژه حکمت
نمایی از فیلم «بند بند» منیژه حکمت

تازه‌ترین ساخته منیژه حکمت با عنوان «بندر بند» (نام یک گروه کوچک موسیقی) که در جشنواره تورنتوی امسال نمایش داشت، فیلم جمع‌وجور دیدنی‌‌ای است که با حال و هوایی غریب، تماشاگرش را در فضایی ساده اما متفاوت غرق می‌کند.

این فیلم که تنها در دوازده روز با هشت نفر در زمان سیل خوزستان تصویربرداری شده، به‌شدت با حال و هوای طبیعت اطرافش پیوند دارد و به‌شکلی تمثیلی به فیلمی درباره سیل بدل می‌شود.

فیلم با نمای سوررئالی آغاز می‌شود: آب بالا آمده و به‌طرزی باورنکردنی‌ تمام یک جاده را دربرگرفته است. خیلی زود می‌فهمیم که با یک خواب یا یک نمای سوررئال رؤیایی روبه‌رو نیستیم بلکه با واقعیتی مواجهیم که تمام زندگی و دنیای شخصیت‌های اصلی و تمام افراد محلی را تحت‌تأثیر قرار داده و تا انتها آن‌ها را رها نمی‌کند.

سه نفر از اعضای گروه «بندر بند» سوار بر یک مینی‌بوس می‌خواهند از میان سیلاب‌ها عبور کنند تا خودشان را برای کنسرت امشب به تهران برسانند. این تمام قصه فیلم را رقم می‌زند و اساساً اوج و فرود چندانی هم ندارد، اما فیلمساز موفق می‌شود در یک گسترش عرضی هوشمندانه، در فیلمی ضد قصه، فضایی خلق کند که به‌راحتی تماشاگر را با خود همراه کند و به انجامی چشمگیر برساند.

در این راه، دوربین غالباً ثابت به نظاره می‌نشیند و به‌نوعی بافاصله می‌ایستد. در چند نما اما دوربین روی دست به نظر می‌رسد در تناقض با فضای بصری فیلم قرار می‌گیرد (که چه حیف)، ولی جامپ‌کات‌هایی که در برخی بخش‌ها مورد استفاده قرار گرفته، تصمیم‌های شجاعانه‌‌ای هستند که در دل فیلم جا می‌افتند.

فضای واقعی طبیعت خروشان اطراف شخصیت‌ها به کمک فیلمساز می‌آید تا نماهای زیبایی خلق کند که در لبه رئالیسم/سوررئالیسم قرار دارد. اساساً مرز بین این دو در فیلم درهم می‌شکند و به نقطه قوت فیلم بدل می‌شود. آن‌چه می‌بینیم، به‌شدت غیرواقعی به نظر می‌رسد، اما همه‌چیز در عین حال به‌غایتْ واقعی است. در نتیجه، با ترکیب غریبی از این دو روبه‌رو هستیم که فیلمساز عامدانه از سود می‌جوید.

استفاده از مفهوم خواب - و مرگ - از جمله استفاده‌های هوشمندانه‌‌ای است که جهان واقعی اثر را به سوررئالیسم نزدیک می‌کند. در صحنه‌‌ای نوید در میان خواب و بیداری به ما می‌گوید: «به نظرم تو خواب یکی، ایران رو آب گرفته، تو خواب عمیق یکی… به نظرم ما تو خواب اونیم.»

همین جمله ضمن پیوند مضمونی- و بصری- با خواب و آب، ما را با بیان استعاری فیلم آشنا می‌کند: ایرانی که آن را آب گرفته است. فیلم بی‌آن‌که به ورطه شعار بغلتد در حال روایتی است اجتماعی از چند جوان اهل موسیقی که در کشوری آب‌گرفته سعی دارند سرشان را از آب بالا نگه دارند.

«بندر بند» روایت سفری است که گویا هرگز به انتها نمی‌رسد، روایت آمال و آرزوهایی است که به بن‌بست می‌خورند. با سیل روبه‌رو می‌شوند یا به راه‌های بسته می‌رسند. فیلم در چند تصویر زیبا شخصیت‌هایش را در برابر پلی قرار می‌دهد که تنها راه عبور است، اما خراب شده و در نتیجه هر نوع ادامه مسیر غیرممکن می‌نماید.

فیلم اما روایت تلاش آن‌هاست؛ تلاش برای ادامه بقا و پرداختن به کاری که دوستش دارند اما با هزاران مشکل در پیش رو. «بندر بند» روایت شخصیت تنهایی است که ترکش کرده‌‌اند و حالا در این تنهایی در جست‌وجوی آرزوهایی است که محال به نظر می‌رسند؛ از کنسرت در تهران تا پاریس و لس‌آنجلس.

«این سرزمین یه طوریه که هر چه ازش دور شی، یه دستاورده». این جمله‌‌ای است که از زبان یکی از شخصیت‌ها می‌شنویم، اما در عین حال موسیقی و رفتار و منش شخصیت‌ها با همین سرزمین گره خورده و فیلم در واقع راوی این تناقض پیچیده است که به رؤیای انتهایی- که به مرگ می‌ماند- پیوند می‌خورد.

نماهای پایانی تصاویری هستند از مینی‌بوس خالی‌مانده که تقریباً تمام فیلم در آن گذشته است. این نماها با سکون و سکوت غریبی همراه می‌شود که جای خالی شخصیت‌ها را مؤکد می‌کند. همهٔ آن نواهای موسیقی- و شور و شوق جوانی- گویی به باد رفته‌‌اند و به رؤیا و مرگ پیوسته‌‌اند و حالا چهره تلخ واقعیت، خود را به رخ ما می‌کشد؛ صریح، جابر و قاهر.

XS
SM
MD
LG