یادداشتی از یوحنا نجدی: روز چهارم دیماه قسمت دوم از مستند «غیررسمی» در وبسایت رسمی علی خامنهای منتشر شد. این مستند ۴۷ دقیقهای روایتی از دیدارهای «غیررسمی» بعد از نماز رهبر جمهوری اسلامی در عصر پنجشنبهها با شماری از افرادی است که در این مستند از آنها با عنوان «فعالان فرهنگی، هنری و علمی» یاد میشود: «جلسات پنج شنبهای».
قسمت نخست آن اوایل مهرماه گذشته پخش شده بود و تنها به دیدار روز پنجشنبه ۳۰ آبان سال ۱۳۹۸ خامنهای با شماری از راویان و مجروحان جنگ ایران و عراق میپرداخت.
در همان نود ثانیه ابتدایی در قسمت جدید - همچون قسمت نخست - به طرز معناداری بر جمعآوری این تصاویر از مجموعه «جلسات غیررسمی» علی خامنهای از «سال ۱۳۹۵» به بعد تأکید میشود. این بازه زمانی دستکم دو سرکوب بزرگ اعتراضهای مردمی در دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ و نیز فاجعه شلیک پدافند هوایی سپاه پاسداران به پرواز شماره ۷۵۲ را در بر میگیرد.
به این ترتیب، همین نود ثانیه نخستین مستند، مجدداً پیام روشنی را به مخاطب ارسال میکند که مهمانان و مجیزگویان خامنهای و نظام جمهوری اسلامی با آگاهی از مجموع خونهای ریختهشده و احکام زندان و سرکوبها در «جلسات پنجشنبهای» یا مصاحبههای مربوط به تهیه این مستند حضور یافتهاند.
از لحاظ زمانی، پخش قسمت دوم «غیررسمی» در این روزها دستکم دارای دو جنبه است. از سوی نخست این مستند به فاصله کوتاهی بعد از اجرای دو حکم اعدام سیاسی، یعنی روحالله زم و نوید افکاری، منتشر شده است.
در تمامی این اعدامها و سرکوبها انگشت اتهام افکار عمومی و البته جامعه جهانی به سوی شخص اول نظام جمهوری اسلامی یعنی نقش اصلی در مستند «غیررسمی» نشانه رفته است. از این منظر، «غیررسمی» تلاشی – شکستخورده؟- از سوی بیت، سپاه، نهادهای امنیتی و دستگاه تبلیغات سیاسی نظام برای تغییر نگاه بهویژه مردم داخل ایران درباره علی خامنهای بهعنوان عامل اصلی خونهای ریختهشده است تا بلکه چهرهای متفاوت از او ارائه شود.
از همینرو، کاملاً برخلاف قسمت نخست که با نوحه و گریه حامیان رهبر به اتمام رسیده بود، در بخشهای مختلف قسمت جدید «غیررسمی» شوخیهای خامنهای حتی با ادبیاتی کمتر شنیدهشده از او به تصویر کشیده شده: «شنیدم کانادالیزه شدی»؛ «شما هم میزی شدی؟»؛ «چاق شدی تو بغل نمیآی».
از سوی دیگر، طی ماههای اخیر گزارش های متعددی درباره پیشرفت بیماری و وخیمتر شدن اوضاع جسمی علی خامنهای منتشر شده است. آخرین موردی که به موضوع وخامت حال خامنهای دامن زد، صدای لرزان و ضعیف او در دیدار با خانواده قاسم سلیمانی در روز ۲۶ آذرماه گذشته بود.
مستند «غیررسمی» کوششی برای انتقال این پیام است که برخلاف این گزارشها، حال رهبر مساعد است آنچنانکه مثلاً خامنهای در تصاویری متعدد از این مستند، خود به تنهایی زیر باران در محوطه بیت چتر به دست میگیرد و قدم میزند، بدون کمک دیگران از پلهها بالا میرود و برخلاف سخنرانیهای عمومیاش، بدون یادداشتبرداریهای پیشین، صحبت میکند و پاسخ میدهد.
این موضوع برای سازندگان «غیررسمی» از چنان اهمیتی برخوردار است که در بسیاری از دقایق حتی از تصاویر بازدیدهای عمومی او مربوط به سالها قبل نیز استفاده کردهاند که در آنها خامنهای اغلب با سرعت بیشتری قدم برمیدارد و «سان» میبیند. از همین روست که از همان ثانیههای نخست مستند حضور بسیار پررنگتری از علی خامنهای به تصویر کشیده شده است. این درحالی است که در قسمت نخست «غیررسمی»، خامنهای برای نخستینبار تازه از دقیقه نهم به جمع مهمانانش در مستند وارد میشود.
تقریباً در تمام تصاویر مربوط به همنشینی خامنهای با حامیانش این «حسین محمدی»، معاون بررسی و هماهنگکننده امور فرهنگی بیت، است که همچون قسمت اول در نزدیکترین فاصله به رهبر جمهوری اسلامی نشسته است؛ دست راست آقا.
او با حکم مستقیم خامنهای عضو «مجمع تشخیص مصلحت نظام» است اما در سایت رسمی مجمع و معرفی اعضای آن جزو انگشتشمار افرادی است که بهطرز معناداری هیچ توضیح و اطلاعاتی درباره او درج نشده است.
کارگردان قسمت دوم «غیررسمی» نیز همچون قسمت نخست آن سیدمحمدعلی صدرینیا است. او متولد سال ۱۳۶۹ است و در دانشگاه تهران حسابداری خوانده و اسفند سال ۱۳۸۹ بهعنوان «خبرنگار بخش صوت و فیلم» وارد «خبرگزاری دانشجو» شد. صدرینیا کارگردان مستند سیاسی «قائممقام» درباره آیتالله حسینعلی منتظری است که در آن همان اتهامها و القاب همیشگی جمهوری اسلامی علیه آیتالله منتظری مطرح شد.
دیگر مستند سیاسی صدرینیا «زخم تازه» درباره جنبش سبز و بهویژه عاشورای خونین ۱۳۸۸ است که عملاً روایت سپاه پاسداران و دستگاههای امنیتی نظام را حتی با رویکردی تندتر علیه مردم معترض و جانباختگان به تصویر کشیده است.
او همچنین طی سالهای اخیر بارها به سوریه سفر کرده و ماحصل آن مستند «تهران دمشق» است؛ مستندی که پیام روشن آن با اشاره به شباهتهای ایران و سوریه بر احتمال سوریهای شدن ایران در صورت بروز و استمرار اعتراضهای مردمی و همچنین توطئه دشمنان در آغاز این اعتراضها و جنگ داخلی در سوریه تأکید میکند؛ روایتی مطلوب نظام که زمینه سرکوب و برخورد امنیتی با هرگونه اعتراض مردمی را فراهم میسازد.
در نتیجه چنین کارنامهای است که او اردیبهشتماه گذشته به سِمت «مدیر ارتباطات و رسانه» در «سازمان هنری رسانهای اوج» (متعلق به سپاه پاسداران) منصوب شد. صدرینیا در صفحه شخصی خود در مردادماه گذشته و در پی گزارش «رادیو فردا» درباره سوابق احسان محمدحسنی، رئیس «اوج»، این مطلب را مجموعهای از «شایعات و دروغها» نامید. این در حالی است که مطلب یادشده تنها براساس مواضع و مصاحبهها و احکام رسمیِ اعلامشده در رسانههای متعلق به جمهوری اسلامی تهیه شده بود. او همچنین نوشت که «شاید لازم باشد تا از پشت پردهها» سخن بگوید؛ وعدهای که البته تاکنون عملی نشده است.
صدرینیا را البته بیشتر به خاطر ساخت مجموعه طنز سیاسی «دکتر سلام» میشناسند که در آن چهرهها و موضوعهای سیاسی روز با طنزی اغلب تندوتیز مواجه میشوند.
در پایان قسمت دوم «غیررسمی» تأکید شده که «این روایت ادامه دارد...». به نظر میرسد که در ماههای پیشرو نیز متناسب با تحولات سیاسی روز قسمتهای دیگری از «غیررسمی» منتشر شود و طبیعتاً بدین منظور تاکنون تصاویر زیادی از جلسات علی خامنهای ضبط شده است.
علی خامنهای ۸۱ ساله است و ۳۱ سال از رهبری او میگذرد. بسیاری از نزدیکترین روحانیونِ همسنوسال او طی سالهای اخیر از دنیا رفتهاند و همین حالا نیز مصباح یزدی حال مساعدی ندارد. تولید مستندهایی از این دست- در صورت استمرار نظام- شاید تهیه خوراک رسانهای برای روزهای منتهی به فوت خامنهای و پس از آن باشد. در ساختاری که اساساً مکانیزم مشخصی برای تعیین جانشینی رهبر تعریف نشده، شاید همین ابزارهای بهظاهر ساده و بیربط نیز به کار آید آنچنانکه سال ۱۳۶۸ نیز هاشمی رفسنجانی با ذکر خاطرهای از روحالله خمینی ورق را به سود رهبری خامنهای برگرداند.
در جایجای این مستند به بیانهای مختلف از زبان حامیان علی خامنهای میشنویم که در «جلسات پنجشنبهای» با رهبر نظام مستقیم و بیلکنت سخن گفتهاند و حتی لب به انتقاد گشودهاند. برای اینکه ببینید این روایت چهقدر قابلپذیرش است و مورد قبول افکار عمومی قرار میگیرد، میتوان فهرستی از مثالهای نقض بهگستردگی تمام پروندههای سرکوب و نقض حقوق بشر در نظام ولایت فقیه ارائه کرد؛ خانوادههایی که گذر سالها نیز از داغ دل آنها نکاسته و کمترین اعتراضشان با شدیدترین تهدیدها مواجه میشود.
در «جلسات پنجشنبهای» بعد از نماز و مغرب و عشا آیا فرصتی برای دادخواهی اکرم نقابی، مادر سعید زینالی، هست که از زمان بازداشت پسرش در تیرماه ۱۳۷۸ یعنی ۲۱ سال پیش تاکنون خبری از او ندارد؟ برای خانوادههای پرواز ۷۵۲ اوکراین چهطور؟ برای خانواده ارشاد رحمانیان یا نیکتا اسفندانی چه؟ برای اینهمه سوگواران و زخمخوردگان و داغ بر دلنشستگان...