دقیقاً ۱۰ سال پس از آغاز اعتراضات مصر، به عقیده بسیاری از ناظران داخلی و بینالمللی، گروه اسلامگرای اخوان المسلمین در بحرانیترین وضعیت طی بیش از ۹ دهه حیات سیاسی خود به سر میبرد.
انقلاب مصر به پایان حکومت حسنی مبارک، رئیسجمهور وقت، و به قدرت رسیدن محمد مرسی، یک چهره اسلامگرا در این کشور منجر شد.
اما اکنون اخوان المسلمین که از سوی دولت قاهره به عنوان یک «گروه تروریستی» شناخته میشود و هزاران نفر از اعضا و هوادارانش زندانی هستند، بیش از هر زمان دیگری به حاشیه رانده شده است.
سقوط به «دره سیاست»
گرچه اعتراضات «بهار عربی» در همه کشورهای درگیر این اعتراضات، منجر به استقرار دموکراسی نشد و حتی برخی کشورها را به کام جنگهای طولانی کشاند، اما گروههای لیبرال و دموکراسیخواه در برخی کشورها به پیروزیهای اساسی دست یافتند که نمونه اصلی آن تونس است.
با این حال، گروههای اسلامگرا ناکامتر از دیگر گروهها بودهاند. آنان نه تنها نتوانستند مطالبات «بهار عربی» را محقق کنند، بلکه خود را نیز -بر اساس ارزیابی که اکنون میشود- به «دره سیاست» انداختند.
در این میان، وضعیت اخوان المسلمین مصر از دیگر گروههای اسلامگرا در کشورهای عربی وخیمتر است؛ زیرا این گروه توانسته بود روزی بر قله سیاست بنشیند.
مصطفی کامل السید، استاد علوم سیاسی دانشگاه قاهره به خبرگزاری فرانسه گفته است: «فکر نمیکنم که آنان به پایان رسیده باشند، اما با حکومت کنونی مصر، برای آنان دشوار خواهد بود که در انظار عمومی ظاهر شوند.»
اخوان المسلمین که در سال ۱۹۲۸ تأسیس شد و با انجام کارهای خیریه توانست در طول قرن بیستم هواداران بسیاری جذب کند، سالهاست به اصلیترین نیروی سیاسی مخالف حکومت تبدیل شده است. تلاشهای اخوان المسلمین برای رسیدن به قدرت، در سال ۲۰۰۵ به بار نشست و توانست به اولین موفقیت انتخاباتی خود در دوران حسنی مبارک دست یابد.
چند سال بعد، قدرت این گروه به یکباره در جریان اعتراضات «بهار عربی» افزایش یافت و توانست مقام ریاست جمهوری را برای اولین بار از آن خود کند و محمد مرسی در ژوئن ۲۰۱۲ رئیسجمهور مصر شد.
پیروزی محمد مرسی در انتخابات ریاست جمهوری مصر در حالی بود که او در دور اول این انتخابات کمتر از یک چهارم کل آرا را به دست آورده بود و در مرحله دوم هم فقط کمی بیش از نیمی از آرا را به دست آورد.
در واقع، پیروزی مرسی یک پیروزی بسیار شکننده بود، اما او در عمل چندان به این شکنندگی توجه نداشت. یک سال بعد، موجی از تظاهرات علیه رییس جمهور وقت مصر به راه افتاد و سرانجام در ژوئیه ۲۰۱۳، ارتش مصر مرسی را از مقامش برکنار کرد.
تداوم فشار علیه اخوان المسلمین
از زمان برکناری محمد مرسی از قدرت، علاوه بر این که خود او در دوران زندان درگذشت، بسیاری از هواداران این گروه به زندان افتادند و بسیاری هم از کشور خارج شدند و به ویژه به سودان، مالزی، قطر، ترکیه و حتی کشورهای غربی رفتند، از جمله ابراهیم منیر از رهبران اخوان المسلمین که اکنون در لندن است.
همزمان در این سالها، وضعیت امنیتی مصر رو به وخامت گذاشت و گروه «حسم» یک گروه اسلامگرای مسلح در مصر حملات مرگبار تروریستی انجام داد که دولت قاهره این گروه را مرتبط با گروه اخوان المسلمین میداند.
دو هفته پیش نیز دادگاهی در مصر دستور توقیف داراییهای برجای مانده از محمد مرسی و ۸۸ نفر دیگر از اعضای کادر رهبری اخوان المسلمین، از جمله محمد بدیع، رهبر این گروه را صادر کرد. توقیف دارایی این افراد، به دنبال تصویب قانونی برای ضبط اموال «سازمانهای تروریستی» صورت گرفت که در سال ۲۰۱۸ به تصویب رسید.
پرونده اخوان المسلمین حتی موجب بحران در روابط مصر با قطر شد و قاهره در سال ۲۰۱۷، همراه با سه کشور عربی دیگر روابط خود با دوحه را به اتهام حمایت قطر از «گروههای تروریستی» قطع کرد.
این روابط به تازگی و به دنبال توافق در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در عربستان سعودی از سرگرفته شد. اما هنوز ابهامهایی در این زمینه وجود دارد.
برخی معتقدند قطعاً عملکرد قطر و به ویژه شبکه قطری الجزیره در مورد اخوان المسلمین در این توافق لحاظ شده است.
به عنوان نمونه، مصطفی کامل السید با اشاره به شبکه الجزیره، معتقد است که از سرگیری روابط قاهره و دوحه ممکن است موجب از دست رفتن «پنجره» اخوان المسلمین به سوی جهان شود و لحن و رفتار این شبکه درباره این گروه سیاسی اسلامگرا تغییر کند.
اما تحلیلگرانی نیز بر این باورند که وضعیت از این نظر، چندان فرقی نخواهد کرد. سینزیا بیانکو، از اندیشکده شورای روابط خارجی اروپا گفته است دوحه واقعا مجبور نشده که «درباره حمایتش از گروههای وابسته یا الهامگرفته شده از اخوان المسلمین مصالحه کند».
اخوان المسلمین، بریدگی بیسابقه از جامعه
اخوان المسلمین با توجه به دورههای مشابهی که در گذشته طی کرده، با این حال امیدواریهایی برای بازگشت به عرصه سیاست دارند.
مثلا در دهه ۱۹۶۰ میلادی، جمال عبدالناصر شدیداً این گروه را محدود کرد، اما رهبران اخوان المسلمین توانستند تماسهای خود را با هوادارانشان همچنان حفظ کنند و دو دهه بعد نیز از زندان آزاد شوند.
بر اساس همین تجربههای تاریخی گفته میشود که این گروه اسلامگرا قادر به حفظ هوادران خود حتی در موقعیتهای دشوار است. اما اکنون به نظر اوضاع متفاوت است.
عبدالرمان عیاش، متخصص اخوان المسلمین و گروههای اسلامگرا ساکن استانبول، به نشریه ژون آفریک گفته است این اولین بار نیست که رهبران اخوان المسلمین اعدام، زندانی و سرکوب میشوند، اما این اولین بار است که ارتباط این گروه با جامعه این چنین کمرنگ شده است.
این عدم ارتباط موجب شده که بسیاری از هواداران خود را «رهاشده» از سوی سازمان حس کنند و میزان طرفداران جوان این گروه نیز کاهش یابد.
بسیاری از ناظران معتقدند بازگشتی دستکم در آینده نزدیک برای اخوان المسلمین به صحنه سیاسی مصر متصور نیست، اما بر فرض آزادی سیاسی نسبتی برای این گروه، آیا مصریها از این حزب اسلامگرا استقبال خواهند کرد؟
بحران ایدئولوژیک و نداشتن طرح مدیریتی
به عقیده تحلیلگران سیاسی مصر، از جمله کمال حبیب، متخصص جنبشهای اسلامگرا، اخوان المسلمین مصر با ناتوانی و ناکارآمدی در مدیریت کشور مواجه بود.
این تحلیلگران تاکید میکنند که علاوه بر ناکارآمدی که این حزب اسلامگرا در حل مسائل جاری کشور از خود نشان داد، تمایلات سلطهجویانهاش حتی در خارج از مرزهای مصر، نشان داد که قادر به رهبری کشور نیست.
کمال حبیب میگوید که رهبران اخوان المسلمین به ویژه از پاسخگویی به مطالبات جوانان و نسلهای جدید مصر ناتوان بودند.
همچنین هادی وهاب، تحلیلگر لبنانی معتقد است هر چند دوره ریاست جمهوری اخوان المسلمین کوتاه بود، اما نشان داد که این گروه یک «طرح اقتصادی و سیاسی جایگزین» ندارد.
با چنین سابقهای، بسیار بعید است که در صورت تکرار تاریخ برای اخوان المسلمین، این گروه حتی بتواند پیروزی شکننده انتخاباتی سابق را برای خود تکرار کند.
ضمن آن که به گفته طلعت فهمی، سخنگوی اخوان المسلمین که اکنون در استانبول در تبعید است، کشورهایی که پیشتر از محمد مرسی حمایت میکردند، به مرور متوجه شدند که «او کشور را به مرز نابودی میکشاند.»
آنچه باعث افول اخوان المسلمین در دوره کنونی شده، ضعف ایدئولوژی این گروه است که همچنان اسلام را به عنوان هسته اصلی نظام مدیریتی خود میداند، اما این که این ایدئولوژی چگونه باید در عمل به اجرا درآید، برای خود رهبران نیز به نظر مبهم است.