در ایران از مناسبات با روسیه درک و دریافتی راهبردی دارند و «نگاه به شرق» را از پایههای اساسی قدرت در مقابله با آمریکا تصور میکنند. نامه اخیر خامنهای به پوتین که پستچی شدن قالیباف برای آن بحث و جدل زیادی برانگیخت هم، از همین درک و دریافت نشات میگرفت. ولی آیا این درک و دریافت درست است؟
روسیه چه نگاهی به مناسباتش با ایران دارد و آیا حاضر است با یک ایران دارای تنش با بخشی از جهان وارد یک رابطه راهبردی شود؟
در چهل و دومین سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی کماکان نوع و کیفیت مناسبات این نظام با جهان خارج محل بحث و مناقشه است. این مناسبات از جمله به تقصیر اصلی زمامداران بعد از انقلاب پیوسته با تنش و مناقشه همراه بوده و بعد از پایان جنگ ۸ ساله ایران و عراق هم گاه تا آستانه جنگی جدید و تمام عیار پیش رفته است.
جمهوری اسلامی در تمامی ۴ دهه گذشته در راستای ایجاد «تمدن اسلامی جدید» که عملاً به چالشکشیدن نظم موجود را دنبال میکند و در چارچوب گسترش عمق استراتژیک خود برای «قدرتسازی» در برابر عمدهترین قدرت بینالمللی جهان و متحدان آن در منطقه و در رأسشان اسرائیل، این تصور را هم داشته که «نگاه به شرق» هم یاریرسان خواهد شد و در این هماوردی میتوان بر روی امکانات کشورهایی مانند چین و روسیه هم حساب باز کرد.
گرچه تجربه رویکردهای چین و روسیه در همین دو دهه اخیر که بحران بر سر پرونده هستهای ایران بالا گرفت با تصور و توهم تهران سازگار نبوده است، ولی همچنان درسی از این ماجرا گرفته نشده و تجدیدنظر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی برای داشتن مناسباتی متوازن با همه قطبهای جهان به گونهای که مانور میان آنها تأمین بهینه منافع ملی را ممکن کند در چشمانداز نیست.
این روزها درباره مضمون «پیام مهم» آیتالله خامنهای به پوتین که محمدباقر قالیباف آن را با واسطه به کرملین رساند بحث زیاد است. حسین امیرعبداللهیان، مشاور امور خارجی رئیس مجلس در مطلبی که در این باره در سایت آیتالله خامنهای منتشر کرده، از جمله نوشته است که پیام میخواسته به پوتین اطمینان دهد که «هرگونه تصمیمی در کاخ سفید، هیچ تغییری در رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به حفظ، تقویت، توسعه و تحکیم مناسبات راهبردی تهران با مسکو و پکن و نگاه راهبردی و بلندمدت جمهوری اسلامی ایران به آسیا بهعنوان بازیگر مهم در قرن اخیر رخ نخواهد داد؛ و زمان برای آمریکا و اروپا نه روبهپایان که پایانیافته است.ط رفهای منطقهای جمهوری اسلامی باید این را بدانند که تحولات کاخ سفید رابطهی راهبردی ما (با روسیه) را نمیتواند تحت تأثیر قرار بدهد.»
از تجربه تا نظر
ولی روسیه به مناسبات خود با ایران چگونه نگاه میکند. تا چه حد این مناسبات را راهبردی میداند و قدرتگرفتن ایران یا ضعف آن در نتیجه این یا آن فشار و جنگ چه تاثیرات مثبت یا منفی برای روسیه و منافع آن خواهد داشت.
برای شناخت دیدگاه روسیه نسبت به ایران و راهبردن به نگاه و رویکرد این کشور به چالش ایران با غرب و سطوح مختلفی که این چالش و مناقشه به خود گرفته و احیانا خواهد گرفت، هم میتوان به تجربه عملی این سالها در مناسبات مسکو و تهران که از جمله با چالشها، تضاد منافع و کشوقوسهایی در عرصه مشترک همکاریاشان مثلا در سوریه و خزر و قفقاز همراه بوده تکیه کرد، و هم میتوان به مباحث نظری سابق و جاری در روسیه در خصوص نقش ایران در مناسبات خارجی این کشور نظری انداخت.
از جمله در همین دسامبر گذشته (کمتر از دوماه پیش) پیش تحلیلی راهبردی به عنوان مبنای بحث و تبادل نظر در شورای روسیه برای مسائل بینالمللی (The Russian International Affairs Council (RIAC)) انتشار یافته که به بحث در باره پیچیدگی مناسبات و دوری یا نزدیکی منافع روسیه و ایران در زمینههای مختلف میپردازد و سناریوهایی را در مورد موضع روسیه در وضعیتی که احیاناً تنش میان آمریکا و ایران حالت گرم و مسلحانه پیدا کند مورد بحث قرار میدهد.
شورای روسیه برای مسائل سیاست خارجی سال ۲۰۱۰ به دستور رئیسجمهور روسیه و با مشارکت وزارت خارجه و آکادمی علوم و وزارت آموزش و علوم روسیه تشکیل شده، و به دولت این کشور و محافل دیپلماتیک و اقتصادی مشاوره میدهد.
تمرکز سند بر این سناریوها با اشاره به بالاگرفتن تنش میان ایران و آمریکا در سال ۲۰۲۰ که ابعاد و شدتش از جنگ تانکرها در خلیج فارس در سال ۱۹۸۷ به این سو بیسابقه بوده، مستدل میشود.
هدف سند این است که شرحی تحلیلی از سود و زیان راهبرد روسیه در صورت بروز یک درگیری تمام عیار میان ایران و آمریکا به دست دهد. به نوشته این سند فشار حداکثری دولت ترامپ و سیاست مقاومت جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری ایجادکننده محملهایی برای درگیری بودهاند، ولی تا کنون به یک جنگ تمامعیار نیانجامیده است، ولی دولت روسیه باید همه سناریوهایی آتی را مد نظر داشته باشد.
در ارزیابی سود و بهره روسیه از یک جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا سند میگوید که چنین جنگی حضور بلندمدت آمریکا در خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و تبعاً استراتژی امنیت آمریکا در سطح بینالمللی را در رقابت با قدرتهای بزرگی مانند روسیه تهدیدپذیرتر میکند.
بنا بر مندرجات سند، ایران قصد دارد هزینه هر اقدام نظامی آمریکا علیه خود را برای واشینگتن بالا ببرد. در برابر هر حمله آمریکا احتمالاً یک حمله شدید متقابل ایران رقم خواهد خورد و به این ترتیب شاید که کنترل اوضاع از دست خارج شود، به خصوص که ایران بکوشد صحنه جنگ را به کل خاورمیانه بکشد و اهداف آمریکایی را در کل منطقه آماج حمله قرار دهد.
چنین وضعیتی از نگاه سند بر توان قدرت متعارف آمریکا تأثیر منفی خواهد گذاشت، چرا که ایالات متحده مجبور است نیروهای بیشتری به منطقه اعزام کند و تبعاً باید از شمار نیروهایش در شرق اروپا (برای مهار روسیه) و جنوب شرقی آسیا (برای مهار چین) بکاهد، امری که به روسیه و چین در این مناطق استراتژیک امکان مانور و عمل بیشتری میدهد.
سند با این تأکید که روسیه از جمله معدود کشورهایی است که در برجاماندن و کارآیی توان دفاعی ایران منفعت دارد، لذا «در صورت بروز یک درگیری میان ایران و آمریکا، برای واشینگتن حائز اهمیت است که مسکو را از کمک مالی یا نظامی به این کشور بازدارد».
سند با تصریح این واقعیت که اقتصاد دو کشور روسیه و ایران به فروش نفت و گاز وابسته است، کاهش نقش ایران در این بازار به هر دلیل را فرصتی برای روسیه در راستای تحقق بهتر برنامههایش برای تأثیرگذاری گلوبال در این بازار ارزیابی میکند. حملات احتمالی ایران به تأسیسات نفتی سایر کشورها نیز در نظر نویسندگان سند برای روسیه بیفایده نیست: «تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان ظاهراً آماج حمله متحدان ایران بودهاند و میتوان تصور کرد که در صورت بروز یک جنگ ایران ابایی نخواهد کرد که مجدداً تأسیسات نفتی کشورهای عرب خلیج فارس را زیر آتش بگیرد.»
خشنودی مسکو از موضع محافظهکارانه ایران در قفقاز
با این همه سند برچیدهشدن یا ضعف جمهوری اسلامی به عنوان یک بازیگر منطقهای را از دست رفتن یک «شریک مهم» تلقی میکند، «شریکی که با روسیه در مبارزه و مقابله با جهان تکقطبی مطلوب آمریکا سهیم و همراستاست».
بنا به تصریح محققان «شورای روسیه برای مسائل بینالمللی»، تهران و مسکو از یک دهه پیش در حال به اشتراکگذاری منابع و اطلاعات خود در سطح منطقهای برای مقابله بهتر با «جاهطلبیهای آمریکا» هستند. اگر این همکاری نمیبود برای رسیدن به هدف یادشده «روسیه میبایست اساساً منابع و امکانات بیشتری از خود هزینه میکرد».
سند سپس بر این ادعا پا میفشارد که «ایجاد یک جهان چندقطبی» پیونددهنده اصلی دو کشور ایران و روسیه است و شکست این دو میتواند تأثیراتی منفی بر چشماندازهای ایجاد یک نظم نوین جهانی داشته باشد. «با سقوط نظم موجودد در تهران» از نظر سند «آخرین مانع جدی موجود برای ایجاد ساختار امنیتی آمریکا و متحدانش در خاورمیانه از میان خواهد رفت» و به این ترتیب «موضع روسیه به عنوان وزنهای در مقابل نقش واشنیگتن در خاورمیانه و حوزه دریای مدیترانه در معرض ضعف و تهدید قرار خواهد گرفت».
تغییر رژیم در ایران به دست آمریکا از منظر سند، مسکو را در برابر اتخاذ تصمیماتی ناخوشایند قرار خواهد داد، «روسیه یا باید ابزارها و امکانات مالی و نظامی خود را به شدت افزایش دهد یا سیاست خاورمیانهای خود را در شرایط برپایی نظمی به رهبری آمریکا در این منطقه، مشمول بازبینی اساسی کند».
قفقاز از جمله عرصههای همکاری و اشتراک و در عین حال چالش منافع ایران و روسیه است. در بحران اخیر قفقاز، و جنگ میان آذربایجان و ارمنستان، عملاً روسیه و ترکیه تأثیرگذار اصلی بر معادلات و توافق آتشبس و تمهیدات پس از آن بودهاند، روندی که جمهوری اسلامی کم و بیش از آن برکنار مانده است. و این هم شاید در راستای ارزیابی سند باشد که میگوید: «جمهوری اسلامی در ۳۰ سال اخیر نشان داده است که شریکی قابل اعتماد برای روسیه در منطقه قفقاز است و منافع ژئوپلتیک روسیه را به رسمیت میشناسد.» و در حالی که ایران خود را در خاورمیانه به عنوان بازیگر قدرت در این منطقه میشناسد، ولی در مناطق قفقاز و آسیای مرکزی چنین مدعا و اهدافی ندارد، بلکه بر عکس در این مناطق موضعی محافظهکارانه دارد که هدفش حفظ وضعیت موجود در مرزهای شمالی ایران است.
ناگفته پیداست که این موضع محتاطانه و محافظهکارانه تهران خوشایند مسکو است. سند در تأیید این خشنودی کرملین میگوید که موضع ایران برای تلاش دو کشور در راستای ایجاد ثبات در منطقه و ممانعت از «مداخلهگری غرب» و «اشاعه اهداف و انگیزههای سیاسی ترکیه» در آنجا، مثبت و سازنده است. در همین چارچوب جنگ آمریکا علیه ایران و تضعیف همکاری روسیه و ایران در قفقاز از نظر سند خطر رادیکالیزهشدن اوضاع و قدرتگرفتن نیروهای جهادی را در پی خواهد داشت، چرا که «در گرماگرم یک درگیری مسلحانه با آمریکا ایران قادر نخواهد بود با گروههای جهادی در عراق و سوریه و متحدان آنها در قفقاز مقابه کند».
مناسبات تنگاتنگ و همکاری مشترک روسیه و ایران در سوریه در شش سال گذشته عاری از چالش و اختلاف نبوده است. در حالی که شماری از کشورهای منطقه و جمهوری اسلامی سوریه را صحنه جنگ نیابتی خود دیدهاند، روسیه در چارچوب حفظ مناسبات با همه کشورهای منطقه و ملاحظه مسائل امنیتی اسرائیل نگران آن بوده است که جنگ نیابتی یادشده راهبردش در درون سوریه را با مشکل مواجه نکند.
یک عامل مهم در تصمیمگیری مسکو
به باور محققان شورای روسیه در حالی که تجربه همکاری دو کشور در سوریه، ممانعت از سقوط بشار اسد و محدودسازی قدرت شبهنظامیان اسلامگرا را رقم زده است، ولی اگر منافشه آمریکا با ایران بر سوریه هم تاثیرگذار میشد یا بشود برای راهبرد روسیه در سوریه هم مشکل ایجاد میکند و از جمله بازپسگیری ادلب «آخرین پایگاه شورشیان جهادی» به مشکل برخواهد خورد.
درگیری احتمالی میان ایران و آمریکا از نظر نویسندگان سند با «مداخلهگریهای قبلی آمریکا متفاوت خواهد بود». این مناقشهای میان یک قدرت بزرگ و یک نظام سیاسی شکننده مثل عراق و سوریه نخواهد بود، بلکه آمریکا با یک قدرت منطقهای دارای شبکهای از شبهنظامیان متحد و دارای نفوذ ایدئولوژیک در منطقه، روبرو خواهد بود.
یک چنین درگیری میان ایران و آمریکا به نوشته سند سیاست خاورمیانهای روسیه را به مخصمه خواهد انداخت، چرا که مسکو یا باید بیطرف بماند یا ریسک مواجهشدن با تهدیداتی جدید را بپذیرد، و در هر دو صورت سیاست خاورمیانهای روسیه دیگر آن مثل قبل نخواهد ماند.
سند میگوید که واکنش روسیه نسبت به درگیری مسلحانه احتمالی آمریکا و ایران در اساس اجتنابناپذیر است، واکنشی که احتمالاً متأثر از دو عامل خواهد بود: درک و دریافت روسیه از میزان تهدیدی که این مناقشه ایجاد میکند و در عین حال فرصتها و امکانات سیاسی و اقتصادی که احتمالا این درگیری برای مسکو ایجاد خواهد کرد.
با توجه به آنچه آمد، طبیعی است که حمله آمریکا برای تضعیف جمهوری اسلامی یا تغییر رژیم در ایران برای روسیه یک تهدید است. با این همه، اگر حمله آمریکا «جنگ پیشگیرانهای» برای بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هستهای باشد، آن گاه رهبری روسیه رویکرد و تحلیل دیگری از ماجرا خواهد داشت: «یک عامل حیاتی در محاسبات مسکو تصمیم تهران له یا علیه ساختن بمب اتمی است.»
سند با توجه به «سیاست ‘واقعگرایانه‘ که روسیه در عرصه بینالمللی دنبال میکند» این تصور را اشتباه میداند که در صورت بروز درگیری میان آمریکا و ایران، مسکو مستقیماً به سود دومی وارد عمل خواهد شد. در عین حال تصور این که روسیه کاملاً هم بیتفاوت ناظر تغییر بزرگ در توازن قدرت در منطقه بماند نادرست است. به عبارت دیگر اگر پای تغییر رژیم ایران به میان بیاید، مسکو به این سو سوق خواهد یافت که اقدامی انجام دهد تا تهدید حیاتی برای جمهوری اسلامی را دفع کند. اینکه این اقدام چه میتواند باشد در سند مسکوت مانده است.
تغییر یا تضعیف رژیم در ایران مطلوبترین وضعیت برای اسرائیل است که خود را در معرض تهدید جمهوری اسلامی میداند و در مقابل کمک ایران به گروههای شبهنظامی مخالف اسرائیل، اقدامات متفاوتی را برای ضربه زدن به برنامههای تسلیحاتی و اتمی تهران پیش برده است.
هم ملاحظه اسرائیل و هم قبول حق ایران
سند در ارتباط با همین چالش تصریح دارد که مسکو هم ملاحظات و دغدغههای امنیتی اسرائیل که به رویکردهای ایران برمیگردد را به رسمیت می شناسد و هم حق ایران به تقویت و حفظ توان دفاعی خود در برابر تهدیدات را.
بخشی از راهحل مسکو در این شرایط تناقضآمیز برای خنثیسازی تهدیدات حیاتی علیه جمهوری اسلامی، در آمادگی آن برای ارائه کمکهای نظامی در چارچوب قرارداد تسلیحاتی به ایران نمود یافته، تا ایران بتواند «قدرت بازدارنگی متعارف» خود را تقویت کند.
سند به اقدام احتمالی مسکو در صورت حمله آمریکا علیه ایران که دخالت مستقیم آن در جنگ را هم تداعی نکند نمیپردازد و این سؤال کماکان باقی میماند که اقدام مسکو در شرایط جنگی تا چه حد میتواند «تهدید حیاتی» را از سر جمهوری اسلامی دور کند.
هر چه که هست، سند که در یک مؤسسه تنگاتنگ با محافل سیاسی و امنیتی روسیه تنظیم شده، بر خلاف آنچه که در تهران تصور میشود تعریفی راهبردی از مناسبات ایران و روسیه به دست نمیدهد، چنان که قبلاً هم در اسناد امنیت ملی روسیه به چنین مفهومی در مناسبات با ایران و روسیه اشاره نشده است. اینکه ایران کماکان در صف انتظار ورود به سازمان امنیتی شانگهای با محوریت روسیه و چین است، چون مناقشاتش با سایر کشورها (آمریکا و اسرائیل) میتواند به درون این سازمان هم سرایت کند خود نشانهای از کیفیت رابطه تهران با مسکو و چین هم هست.
ضمن اینکه سند شورای روسیه برای مسائل سیاست خارجی این تأکید را هم دارد که «سیاست واقعگرایانه» روسیه معطوف به داشتن رابطه اقتصادی و سیاسی گسترده با همه طرفها در خاورمیانه است، رویکردی که خود را اسیر مناقشه میان این کشورها نمیکند و بهترین نمودش شاید در صحنه سیاسی سوریه باشد؛ همکاری با ایران برای تثبیت رژیم اسد و مهار دستهجات مسلح مخالف، و در عین حال «درک و فهم ملاحظات امنیتی اسرائیل» و بیطرفی و عدم واکنش به حملات این کشور به مواضع ایران در همان خاک سوریه!