دقیقاً در چنین روزی، چهاردهم فوریه، رهبر یک نظام سیاسی ایدئولوژیک، با صدور یک حکم غیرانسانی و مبتنی بر سنت مذهبی، جان یک نویسنده مشهور و جهانی را برای همیشه به خطر انداخت.
اگر انقلاب ایران اعلان جنگ «اسلام سیاسی» در عرصه سیاست بینالمللی بود، فتوای ارتداد سلمان رشدی که ۳۲ سال پیش از سوی روحالله خمینی صادر شد، اعلان جنگی از همین جنس، اما این بار علیه ادبیات در دوران جدید به شمار رفت.
ساختن دیوار در دوران فروپاشی دیوارها
این فتوا نه تنها ضربه وارده انقلاب به چهره کشور ایران در عرصه جهانی را تکمیل کرد، بلکه ضربه بزرگی به موقعیت مسلمانان در سراسر جهان بود و یادآور وقایع تاریک قرون وسطی شد.
خمینی در دورهای فتوای قتل صادر کرد که فروپاشی دیوار برلین، نوید جهانی آزادتر را میداد، اما آن روی سکه، اسلام سیاسی در حال ایجاد دیوارهای بلند نامحسوس و زندانهای نامرئی دیگر بود.
این ضربه چنان کاری، عمیق و ویرانکننده بود که با گذشت بیش از سه دهه از صدور این فتوا، هنوز آن بخش از مسلمانان میانهرو به ویژه برخی در ایران، در زمینه حل بحران به وجود آمده در پی این فتوا و بازسازی چهره مسلمانان ناتوانند.
همچنین در جبهه مقابل، روشنفکران غربی هنوز از پیامدهای این فتوا نگرانند.
میشل اونفره، فیلسوف فرانسوی، در مقالهای که چند روز پیش در «روو دو موند»، یک ماهنامه معتبر فرانسه نوشت، تأکید کرد که حمله اسلام سیاسی به اروپا و در کل غرب، با فتوای خمینی در سال ۱۹۸۹ علیه سلمان رشدی آغاز شد. این فیلسوف اقداماتی چون بریدن سر معلم فرانسوی را که به تازگی رخ داد، در ادامه این فتوا دانست.
خود سلمان رشدی، هم در کتاب خاطراتش فتوای خمینی را «پیشگفتاری» بر حوادث یازدهم سپتامبر دانسته است.
«کتاب را بخوانند، آن را نمیسوزانند»
هر چند که اعتراضات به «آیات شیطانی» از چندی پیش از صدور فتوای خمینی در بریتانیا و هند و پاکستان آغاز شده بود، اما فتوای او رمان ۷۰۰ صفحهای سلمان رشدی را به تمامی از یک «متن ادبی» به یک «متن جنجالی» تبدیل کرد.
از آن پس، تقریباً اکثریت در سراسر جهان افراد بدون خواندن آن، دربارهاش نظر دادهاند و از این جهت، این فتوا، انحرافی در قرائت متن ادبی بود.
نویسندگان جهان از همان ابتدای آغاز اعتراضات، این نوع برخورد با نویسنده و اثر ادبی را محکوم کردهاند.
به نوشته لوران بینه، نویسنده فرانسوی، در مقالهای که به تازگی منتشر کرده، اگر این رمان که دربرگیرنده وقایع زیسته و تخیلی است، یک متن «کفرآمیز» در نظر گرفته میشود، دقیقاً به این دلیل است که یک رمان خوب «برخلاف یک متن مقدس» عمل میکند.
خود رشدی معتقد است حملات به رمان «آیات شیطانی» ناشی از جهلی است که درباره این کتاب و اساساً درباره نوشتن وجود دارد: «کسانی که کتاب را بخوانند آن را نمیسوزانند.»
با این حال، او منکر نگاه انتقادی به آثار خود حتی این اثر نیست. اساساً سلمان رشدی که زندگی خود را در رمان «جوزف آنتوان» شرح داده، تلاش کرده نگاه انتقادی و بیرونی به خود داشته باشد.
او هرگز این کتاب را برای «تسویه حساب» ننوشته است، بلکه به کارگیری روایت سوم شخص در این رمان اتوبیوگرافیک، و فاصله گذاشتن بین خود نویسنده و شخصیت اصلی رمان، نشان میدهد او نیز مثل هر آدم دیگری متحول شده و میتواند از بیرون هم به خود بنگرد.
در واقع، آثار متاخر رشدی نشان میدهد که او در این سالهای دشوار به شناختی فراتر از آنچه پیشتر از خود داشته، رسیده است.
«مفهوم کفر وجود ندارد»
سلمان رشدی بارها اعلام کرده که هنگام نوشتن «آیات شیطانی» تصور نمیکرده که چنین اعتراضاتی از سوی مسلمانان آن هم مسلمانان شیعه ایران راه بیفتد و فتوای خمینی برایش «عجیب» بوده است.
اما با این حال تأکید کرده که هرگز از نوشتن این کتاب پشیمان نیست، زیرا اساساً مفهوم «کفرآمیز» را به رسمیت نمیشناسد: «وقتی شما مؤمن نیستید، مفهوم کفر برای شما کاملاً بیگانه است.»
او البته میدانست که گروهی از مسلمانان تندرو این رمانش را دوست نخواهند داشت، «اما کسی از آنان نخواسته بود کتاب را بخوانند!»
در حالی که بسیاری از مخالفان رشدی به نادرستی میگویند که رمان «آیات شیطانی» دارای ارزشهای ادبی نیست، خود این نویسنده این کتابش را یکی از «بهترین کتابهای خود» میداند.
او مخالفانش را به جای سوزاندن کتاب به خواندن کتاب توصیه میکند و همچنین به تفکر در دین خودشان فرامیخواند: «همه مسلمانان باید از خود بپرسند تا بفهمند چرا دینی که دوستش دارند به این میزان نسخههای جهشیافته داشته است؟»
این نویسنده همچنین در این سالها انتقادهای بسیاری از عملکرد دولتهای غربی در مقابل اسلام سیاسی داشته و از «چشم بستن» به روی گسترش نفوذ چنین اسلامی انتقاد کرده است: «وقتی نیروهای داعش با گفتن "الله اکبر" خود را منفجر میکنند، چطور میتوان گفت که ربطی به اسلام ندارد؟»
او اسلام سیاسی را دارای انحصارگرایی و «خشونتی» میداند که مستلزم نوع دیگری از رفتار با آن است. سلمان رشدی دلیل انفعال نسبت به اسلام سیاسی را «ترس» معرفی میکند و از گسترش این ترس بسیار نگران است. همچنین برای او تأسفبار است که احزاب راست افراطی در مواردی درک واقعبینانهتری نسبت به اسلام سیاسی دارند تا احزاب چپگرا.
با این حال، درک میکند که نگرانی از «انگ زدن» به اسلام هم وجود دارد، اما میگوید برای پرهیز از این «انگ زدن» باید ماهیت مشکلات مربوط به اسلام را فهمید و سپس آنها را علاج کرد.
رشدی و چهره دیگری از اسلام
سلمان رشدی از حقوق مسلمانان دفاع هم کرده است. ۱۰ سال پیش، در گفتوگویی اعلام کرده بود معتقد است بايد اجازه داده شود يک مرکز اسلامی و يک مسجد، در مکان پيشين برجهای دوقلوی تجارت جهانی نيويورک ساخته شود.
او گرچه دین را یک «مافیا» و «حماقت» میداند، اما بارها از تجربه به دنیا آمدن و زیستن در یک خانوادهای مسلمان گفته است: «وقتی کودک بودم، در خانواده مسلمانم میتوانستیم با دگمها مخالف باشیم و وجود خدا را زیر سؤال ببریم و هیچ کس به این دلیل مورد تهدید قرار نمیگرفت. بیروت، دمشق و تهران شهرهای جهانوطنی بودند.»
سلمان رشدی در کتاب «دو سال و هشت ماه و ۲۸ شب» از ابن رشد، فیلسوف مسلمان ستایش کرده که توماس آکویناس درباره تفسیر او بر ارسطو، یکی از بهترین آثار فلسفی قرون وسطا را نوشته است.
بنابراین سلمان رشدی نوعی از زندگی اسلامی را درک کرده که از نظرش بازتر و روشنتر بود: «اما امروز آن اسلام در قدرت نیست. این سیر قهقرایی، یک فاجعه است.»