تحلیلی از رضا حقیقتنژاد: انتشار یادداشتی از وحید حقانیان، معاون امور ویژهٔ دفتر رهبر جمهوری اسلامی، که در آن کنایههایی به شورای نگهبان، محمد خاتمی، محمود احمدینژاد، حسن روحانی، ابراهیم رئيسی، سعید جلیلی و علیرضا زاکانی زده بود، در کنار واکنش خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران، که این یادداشت را «خسارتبار» خواند و نیز پاسخ امیرعلی حقانیان، داماد وحید حقانیان، که یادداشت مذکور را دفاعیهای از خامنهای توصیف کرد و حقانیان را فدایی رهبر خواند، سه قطعه از یک پازل بحثبرانگیز است.
این پازل اما خود میتواند قطعهای از یک پازل بزرگتر باشد که میتوان آن را جنگ بین نسل اول و دوم دفتر رهبر برای سخنگویی خامنهای و تصاحب جایگاه عمومیِ بیت او توصیف کرد.
نسل اول؛ امنیتیها زیر سایه مجتبی خامنهای
در دفتر رهبر که ساختار و روابطی بهشدت پنهان و پیچیده دارد، نسل اول مدیران که اغلب سابقهای امنیتی و اجرایی دارند، از بدو حکومت خامنهای جا خوش کردهاند.
محمد محمدی گلپایگانی، نیروی اطلاعاتی دهه ۶۰ و رئيس دفتر و پدرخوانده ستاد اجرایی فرمان امام، علیاصغر حجازی، معاون پیشین وزارت اطلاعات و مسئول ارشد حوزههای سیاسی دفتر، علی مقدم که امور مذهبی را در کنترل دارد، محمدجواد ایروانی که حسابرس نهادهای اقتصادی است، حسین محمدی که بالای سر صداوسیماست، علی شیرازی که رابط رهبر و نیروهای نظامی است و وحید حقانیان که مسئول امور پیگیریهای ویژه معرفی شده، از جمله این مدیران هستند که تنظیمکنندهٔ مناسبات پیدا و پنهان دفتر بودهاند.
اغلب این چهرهها صورتی مرموز و شبکهای زیردستی دارند، کمتر در رسانهها ظاهر شدهاند و با وجود فراز و نشیبهای سیاسی گسترده، موفق شدهاند موقعیت خویش را حفظ کنند.
در دو دههٔ اخیر، در گمانهزنیهای سیاسی، همواره سایهٔ مجتبی خامنهای بهعنوان چهرهٔ ارشد پشتپردهٔ بیت خامنهای بالای سر این نسل از مدیران بوده است. در کنار مجتبی، علیاکبر ولایتی، مشاور بینالملل رهبر، غلامعلی حدادعادل، پدر زن مجتبی و مشاور عالی رهبر، و اخیراً حسین فدایی، چهرهٔ نزدیک به مجتبی و رئيسدفتر بازرسی رهبر، نیز گرد این حلقه میچرخند.
نسل دوم؛ رسانههای وابسته به مسعود خامنهای
نسل دوم چهرههای دفتر رهبر که در رأس آنها مسعود و میثم خامنهای، دو فرزند رهبر، قرار دارند، در ۱۵ سال اخیر با راهاندازی دفتر نشر آثار رهبر، سایت خامنهای، نشریهٔ خط حزبالله و مدیریت شبکههای اجتماعی در هماهنگی با رسانههای سپاه پاسداران، تصویرسازی از خامنهای را بر عهده دارند و میخواهند سخنگوی او باشند.
سخنگوی رهبر بودن برای مریدان و پامنبریهای او نقش رؤیایی است. اینکه بتوانند «منویات» او را تفسیر کنند و بگویند که مراد آنچه از «دو لب مبارک آقا» شنیده شد، چه بود، نقشی است که این سالها بسیاری خواستهاند عهدهدارش باشند تا کار را بهگونهای پیش ببرند که «آقا خوشش بیاید».
سال ۹۴ که دفتر نشر آثار خامنهای نشریهٔ اینترنتی «خط حزبالله» را منتشر کرد، جوانترهای اصولگرا که آن روزها شبکهٔ اجتماعی گوگلپلاس شبکهٔ محبوبشان بود، از تحلیلهای این نشریه دربارهٔ برجام برآشفتند، آن را خیانت خواندند و نوشتند هنوز زبان رهبر از کار نیفتاده که برخی میخواهند تحلیلشان را تحمیل کنند. آنها عامل این فتنه را «حلقهٔ ایکس و باند ایگرک» میدانستند که بهروایت آنها توسط محمدحسین صفارهرندی، وزیر ارشاد دولت احمدینژاد، تشکیل شده بود.
صف و درگیریهای رسانههایی که دوست داشتهاند سخنگوی رهبر باشند، قدیمیتر و پرمشتریتر است. حسین شریعتمداری که به «تکتیرانداز» رهبر شهرت یافته و نمایندهٔ اوست در روزنامهٔ کیهان، سالها این نقش را بر عهده داشت. اما در جریان تصویب برجام، محمد سعید احدیان، از اقوام همسر رهبر که اکنون دستیار قالیباف در مجلس است، در روزنامهٔ خراسان یادداشتهایی در حمایت از برجام و نقد شریعتمداری مینوشت تا بگوید کیهان دیگر بلندگوی اختصاصی خامنهای نیست.
در یادداشت اخیرِ وحید حقانیان نیز حسین شریعتمداری هدف قرار گرفته بود. شریعتمداری قبلاً نوشته بود باید محسن رضایی و امیرحسین قاضیزاده نیز مثل جلیلی و زاکانی بهنفع رئیسی انصراف میدادند، ولی حقانیان نوشت این حرفها «تحلیل و افکار خاص» بوده و تلویحاً آن را همسو با تبلیغات «دشمنان» قلمداد کرد.
نمونهٔ دیگر در همین انتخابات، اشارهٔ خامنهای به ردصلاحیت علی لاریجانی بود که برخی آن را احتمال تأیید صلاحیت مجدد لاریجانی تحلیل کردند، ولی مهدی فضائلی، معاون رسانهای مسعود خامنهای، بهسرعت آن را در توئیتی تکذیب کرد و اینستاگرام دفتر نشر آثار خامنهای نیز سریع این توئیت را بهصورت استوری منتشر کرد و زیر آن از فضائلی برای اولینبار بهعنوان «سخنگوی» این دفتر نام برد تا «حرف قطعی» را زده باشند.
این دعواهای ریز و درشت نشان میدهد که هر چه از عمر بیت رهبر گذشته، سخنگوی رهبر بودن به یک موضوع چالشبرانگیزتر تبدیل شده است.
فراتر از بحث سخنگویی، در طول این سالها هرگاه حادثهای رخ داده و نامی از بیت به میان آمده، آن نام نماد ارادهٔ خامنهای تفسیر شده است. سال ۸۸ که وحید حقانیان شکایت میرحسین موسوی را از زبان نمایندهاش شنید، سال ۹۴ که علیاصغر حجازی شب قبل از تصویب برجام با لاریجانی و شمخانی جلسه گذاشت و نحوهٔ تصویب ۲۰ دقیقهای برجام در مجلس را هماهنگ کردند، سال ۹۸ که محمد سرافراز، رئیس وقت صداوسیما، از نقش بالاسر حسین محمدی، معاون بررسی دفتر رهبر، سخن گفت، هرکدام در رسانهها با عنوان دست چپ و راست خامنهای تفسیر و توصیف میشدند.
حسین سازور که هماهنگکنندهٔ مداحان بیت لقب گرفته است، روزگاری در توصیف وحید حقانیان گفته بود که او «پلنگ و ببرِ دمودستگاه آقا»ست و نمیگذارد «گرگها» دفتر را ببلعند. تقابل اخیر بخشی از این نبرد بود؛ نه بین پلنگ با گرگها بلکه رقابت اصلی این است که چه کسی پلنگ رهبری باشد.
وحید حقانیان میخواست با انتشار این یادداشت انتخاباتی، بار دیگر خودش را در مقام مفسر و بازگو کننده نظر رهبر حکومت نشان دهد ولی رسانه سپاه برای او خط و نشان علنی کشید و گفت که چنین نقشی را بر نمیتابند.
وحید حقانیان؛ راننده یا فرمانده؟
بهروایت رضا علیجانی، فعال ملی مذهبی، سابقهٔ آشنایی وحید حقانیان با علی خامنهای به سالهای ۵۹ و ۶۰ برمیگردد. وحید حقانیان در این دوره رانندهٔ عبدالله جاسبی، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، بوده و پس از مدتی رانندهٔ علی خامنهای میشود.
در تاریخ جمهوری اسلامی رانندههایی که مناصب عالی یافتهاند، کم نبودهاند. نمونهٔ قدیمی آن محسن رفیقدوست، رانندهٔ موقت خمینی و مشهور به سردار رانندگی است که تا ریاست بنیاد مستضعفان پیش رفت. نمونهٔ متأخر آن نیز محمد شریف ملکزاده، رانندهٔ محمود هاشمی شاهرودی، بود که تا معاونت ریاستجمهوری در دولت احمدینژاد هم پیش رفت.
از وحید حقانیان تصاویر پراکندهای در سالهای ۶۸ و ۷۱ وجود دارد، ولی تصویر اصلی از او را ابوالفضل فاتح، مشاور میرحسین موسوی، در خرداد ۸۸ ترسیم کرد که گفت وقتی «نامهٔ سری» موسوی برای خامنهای را بردم، نامه را تحویل وحید حقانیان دادم. او گفت «برای چگونگی اعلام شمارش آرا به وزارت کشور تذکر داده» ولی احمدینژاد برنده است.
نقش وحید و حضورش در کنار رهبر در آن دوران بهشدت پررنگ شده بود. از کوهپیمایی اردیبهشت ۸۸ خامنهای در آبیدر کردستان تا مراسم تنفیذ احمدینژاد در ۱۳ مرداد ۸۸ که، برخلاف رویهٔ مرسوم، وحید حقانیان از پشت پردهٔ آبی روی سن آمد و بین سران قوا ایستاد و حکم تنفیذ را داد.
خرداد ۸۹ نیز در جریان به هم خوردن سخنرانی حسن خمینی در مقبرهٔ پدربزرگش مشخص شد که وحید حقانیان نقش محوری در تصمیمگیریهای مرتبط با بیت خامنهای دارد.
در آبان ۸۹ هم حقانیان در جلسهٔ هیئت دولت احمدینژاد در شهر قم، در مقام نمایندهٔ ویژهٔ رهبر، حاضر و ناظر بود. اسفندماه ۸۹ نیز وبسایت سحامنیوز خبر داد که وحید حقانیان فرمانده بازداشت و انتقال مهدی کروبی و همسرش، فاطمه کروبی، بوده است.
این فراز و نشیبها سبب شد که وحید حقانیان در کانون توجه قرار گیرد. پیش از آن از علیاصغر حجازی بهعنوان «مرد در سایه» بیت خامنهای نام برده میشد، حالا وحید حقانیان به این لقب شهرت یافته بود.
از آن پس، کمتر مراسم مهمی میشد سراغ گرفت که وحید حقانیان در کنار رهبر جمهوری اسلامی دیده نشود؛ از مراسم تنفیذ حسن روحانی در مرداد ۹۲ که وحید اینبار حکم تنفیذ را به احمدینژاد داد تا به روحانی بدهد تا لحظهٔ گریستن خامنهای بر تابوت هاشمی در دی ماه ۱۳۹۵.
وحید و عبای تازه
در پنج سال اخیر اما اندکاندک نقش وحید حقانیان در امور اجرایی برجستهتر شده است. از سال ۹۵ که او از ساختمان فروریختهٔ پلاسکو بازدید کرد و اندکی بعد که به محل حادثهٔ معدن آزادشهر در استان گلستان رفت، حتی مراسم کیکبری برای تقدیر از قالیباف که کنار حسن خمینی ایستاده بود یا در مراسم خاکسپاری محسن حججی که در صف اول نشسته بود، خواسته و ناخواسته حضورش بهعنوان نمایندهٔ ویژهٔ رهبر خودنمایی میکرد.
البته گاه این نمایندگی شکل رسمی به خود میگرفت، مثل دیدارش با وزرای صنعت و ارشاد دولت روحانی برای ابلاغ نامهٔ خامنهای دربارهٔ بحران کاغذ یا رفتنش به کرمانشاه برای سرکشی به زلزلهزدهها و آن جملهٔ مشهور «خدا لعنت کند» که به اسحاق جهانگیری، معاون اول رئيسجمهور، گفت. یا در ماجرای املاک ۶ هزار میلیارد تومانی کلاک لواسان که دستور ادامهٔ ساختش را صادق لاریجانی از طریق مباشر اعظمش، اکبر طبری، داده بود ولی دستور توقف ساختوساز را وحید حقانیان صادر کرده بود و برخی آن پرونده را جنگ نیابتی بین حقانیان و لاریجانی میدانستند.
با این حال نقش تازهٔ او باعث نشد مأموریتهای سیاسی وحید حقانیان به حاشیه رود. اواسط اردیبهشت ۹۶ خبر آمد که او به وزارت کشور رفته و با جهانگیری و رحمانی فضلی جلسهٔ انتخاباتی داشته است. سه ماه و اندی بعد نیز بین روحانی و خامنهای ایستاد و حکم تنفیذ را تحویل داد.
حقانیان در کانون حاشیه و شایعه
حدس و گمانها دربارهٔ نقش وحید حقانیان در بیت خامنهای او را به کانون شایعه و حاشیه هم تبدیل کرده است. یکی مینوشت سردار وحید حقانیان، دیگری میگفت نه سردار است و نه نظامی. دیگری خبر میداد در ماجرای شایعهٔ جاسوسی دختر صادق لاریجانی و بازدشتش پای وحید حقانیان هم در میان بوده است.
یکی خبر میداد که در پروندهٔ ربودن روحالله زم، شیرین نجفی پرستوی وحید حقانیان بوده و دیگری مینوشت تیم برنامهریزی برای ترور دونالد ترامپ تشکیل شده و وحید حقانیان عضو آن است.
سحامنیوز مینوشت وحید حقانیان، «دست راست رهبری»، بازداشت شده است. در شبکههای اجتماعی ویدئوی شوخی یا درگیری حقانیان با محافظان رهبر منتشر میشد با این تحلیل که او دارد به حاشیه رانده میشود، و حسامالدین آشنا به حقانیان کنایه میزد که «از ایستادن کنار بزرگان لزوماً بزرگ» نمیشود.
فقط خودش نبود، خانوادهاش هم درگیر بودند. یکی عکس منتشر میکرد و میگفت فرزند وحید حقانیان با امیر تتلو میچرخد. علیرضا نوریزاده هم مدعی بود برادر وحید همجنسگراست و روابط شخصی و مالیاش باعث دردسر شده است.
احمدینژادیها حکم مأموریت همسر وحید حقانیان، زهرا سادات علوی، در شورای عالی انقلاب فرهنگی را منتشر میکردند و عزتالله ضرغامی میگفت وحید آدم خودسری است که در امور نهادهای خارج از بیت مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی دخالت میکند.
با وجود انبوه این شایعات و نظرها، از سال ۸۸ تاکنون که نقش سیاسی و اجرایی وحید حقانیان نمود علنی یافته، او توانسته است موقعیت خویش را در دفتر خامنهای حفظ کند.
دو سال و اندی پیش که شایعهٔ حذف و بازداشت حقانیان قوت گرفته بود، وقتی بشار اسد در سفر یواشکیاش به تهران به دفتر خامنهای رفت، در جلسهای که محمدجواد ظریف هم در آن حضور نداشت، وحید حقانیان در کنار مسئولان ارشد بیت نشسته بود تا جای محکمش را نشان بدهد.
انتشار بیانیهٔ انتخاباتی حقانیان دوباره بازار گمانهزنی را پیرامون او داغ کرده، ولی احتمالاً او به دنبال فرصت ویژهای است تا نشان دهد که فعلاً پشتش گرم است و زور رسانهٔ سپاه به او نمیچربد؛ مثل خیلیهای دیگر.