لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۰۳

مروري بر قتل هاي زنجيره اي پس از هفت سال. بخش پنجم: «ساير قتل ها»


(rm) صدا | [ 9:47 mins ]
بنا بر تحقيقات روزنامه نگاراني كه ماجراي قتل هاي زنجيره اي را دنبال كردند و بر اساس اطلاعاتي كه به صورت جسته و گريخته از پرونده اطلاعات متهمان به بيرون درز كرد، قتل ها تنها محدود به قتل دگرانديشان و مخالفان سياسي عقيدتي نظام نمي شود. در پنجمين بخش از سلسله برنامه های مربوط به قتلهای زنجیره اي، علیرضا نوری‌زاده، در مصاحبه با رادیو فردا، از قتل هاي ديگري از جمله فاطمه قائم مقامي، سيامك سنجري و علماي ديني مسيحي و سني مي گويد كه توسط عناصر وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي در آن دوره برنامه ريزي و اجرا شد. سهراب آذرنوش (راديو فردا): بنا بر تحقيقات روزنامه نگاراني كه ماجراي قتل هاي زنجيره اي را دنبال كردند و بر اساس اطلاعاتي كه به صورت جسته و گريخته از پرونده اطلاعات متهمان به بيرون درز كرد، قتل ها تنها محدود به قتل دگرانديشان و مخالفان سياسي عقيدتي نظام نمي شود. موارد قتل هاي خودي از جمله قتل خانم فاطمه قائم مقامي ميهماندار شركت هواپيمايي آسمان، مرگ سيامك سنجري، مرگ مشكوك احمد خميني، چند تن از سپاهيان و قتل خانم فخرالسادات برقعی كه به نحوي از وابستگان نظام به حساب مي آمدند، از جمله قتل غيردگرانديشان بوده است. به علاوه مواردي همچون قتل چند كشيش و يا فقهاي سني مذهب و مخالفان جمهوري اسلامي در خارج از كشور باز به همين تيم نسبت داده شد. اكبر گنجي در يادداشتي كه 14 فروردين سال 78 در روزنامه صبح امروز به چاپ رسيد گفت: «قتل خانم فاطمه قائم مقامي توسط محفل نشينان به راستي يك فاجعه ملي است. چه خوب بود اقتدارگرايان دلايل و علل و انگيزه هاي قتل آن خانم ميهماندار را به مراجع معظم تقليد توضيح مي دادند تا قم بتواند عادلانه قضاوت كند كه اسلام خواهي و شريعت طلبي اقتدارگرايان پوششي است بر قدرت طلبي، حجابي است بر دنياگرايي عريان». هرچند اكبر گنجي در مورد علت مرگ فاطمه قائم مقامي بسيار مبهم سخن گفت، اما عليرضا نوري زاده در اين رابطه اشاره صريح تري دارد. عليرضا نوري زاده: خانم فاطمه قائم مقامي ميهماندار شركت آسمان بود با آقاي فلاحيان ارتباط داشت و آقاي فلاحيان از او در چند مورد استفاده كرد، از جمله در به دام انداختن يكي از نويسندگان و به قتل رساندن او. خانم قائم مقامي با آشنايي با يك خلبان و علاقه مندشدن به او تصميم مي گيرد از ايران برود، با آن همه اسرار و اطلاعاتي كه دارد. براي آقاي فلاحيان غيرقابل تحمل است. هم به خاطر دلبستگي كه به او پيدا مي كند، اول او يك وسيله است، بعد به او به سختي دلبسته مي شود. برايش خانه و اتومبيل مي خرد و زماني كه متوجه اين مساله مي شود، بسيار ناراحت مي شود. در روايت خواهر خانم قائم مقامي است كه در بازگشت از يك سفر، به خانه كه مي رسد، تلفن زنگ مي زند، خواهرش متوجه مي شود كه اين همان راوي آشنا است كه هميشه خبر ميداد به ايشان كجا برود، چه ساعتي آقاي فلاحيان او را مي بيند يا چه ساعتي ايشان به خانه مراجعه مي كند. پاي تلفن قرار مي گذارند و خواهر ايشان متوجه مي شود در يكي از فرعي هاي پاسداران قرار گذاشتند و با اتومبيل خواهرش به آنجا مي رود. جنازه او را چند ساعت بعد پيدا مي كنند كه گلوله در مغزش خالي شده. س . آ: مساله مرگ سيامك سنجري داستان ديگري است. اكبر گنجي مرگ سيامك سنجري را بي ارتباط با قتل دگرانديشان عنوان كرده بود. عليرضا نوري زاده: سنجري خيلي ماجراي عجيبي داشت. او به خاطر اين كه يك چهره ورزشگاه محبوب بود، دست و دل باز بود، اطرافش جوان هاي زيادي بودند و پسر آقاي فلاحيان مرتبا مراجعه مي كرده به آنجا و بعد پسر فلاحيان چندين نوبت به او اظهار عشق مي كند و علاقمند مي شود به او. از او اتومبيل مي گيرد و اين پسر جوان ناراحت بوده و بعد عروسيش بوده. تصور مي كند به عنوان عروسي و دعوت كردن از اينها، دست از سرش برمي دارند. حتي اتومبيلش را پسر فلاحيان گرفته بود و برده بود و به او نمي داد. در يك جرياني او را دعوت مي كنند به سوناي زعفرانيه و در آن سونا است كه اين التماس مي كند حتي به سعيد امامي مي گويد خواهش مي كنم كه اين مساله ماشين من را حل كن و كاري كن كه ديگر پسر فلاحيان سراغ من نيايد، اين هم كارت دعوت عروسيم. يعني او درواقع با تمام نيرو سعي مي كند بدون آسيب ديدن خودش را از شر اينها حفظ كند. اما متاسفانه همانجا در حمام به او ضربه مي زنند و بعد جنازه اش را مي برند به بيابان. افرادي كه به اين نحو كشته شدند يا كساني بودند كه دچار ناراحتي وجدان شدند يا كساني بودند مانند همين سنجري كه نمي خواسته با اينها رفت و آمد كند و فرار مي كرده. يك عده هم از بچه هاي سپاه بودند كه در برخي از اين قتلها با اينها شركت داشتند، بعد حضورشان را در اين قتلها وسيله كردند براي اين كه امتياز بگيرند و كشته شدند. س . آ: كشيش ديباج، كشيش ميكائيليان و كشيش هاپه كوسپيان كه هر سه در مردادماه سال 73 در كرج به قتل رسيدند و چند تن از فقهاي اهل سنت نمونه هايي از قتل دگرانديشان در ميان اقليت هاي مذهبي است. عليرضا نوري زاده در رابطه با قتل اقليت ها در جمهوري اسلامي مي گويد: عليرضا نوري زاده: در مورد اقليت ها شماري از رهبران اهل سنت دقيقا با برنامه ريزي وزارت اطلاعات و سپاه از بين رفتند. مثلا زماني است كه آقاي حسين صفار هرندي فرمانده نيروهاي سپاه در جنوب كشور است. منطقه اي است كه تمام آن حوزه بندرعباس، جزاير و مناطق سني نشين جنوب جزو آن هستند. در آن زمان آقاي مصطفي كاظمي مديركل اطلاعات شيراز بود. اينها جلساتي مكرر با هم دارند در مورد رهبران اهل سنت بخصوص كساني كه به عربستان مي روند و در دانشگاه المدينه يا غيره سعودي درس مي خوانند، مانند دكتر صياد. و اينها زماني كه برمي گردند، از ديد اينها خطرند و بنابراين به طريقي وحشيانه به قتل مي رسانند. يا علماي اهل سنت را در بلوچستان و كردستان. و در مورد علماي مسيحي هم همين كار را مي كنند. يكي دو كشيش را اينها مي كشند و هدفشان اين بوده كه مجاهدين را متهم به اين اعمال كنند. سناريويي هم براي آن مي گذارند، چند تا دختر هم مي آورند مصاحبه مي كنند كه ما اين كار را كرديم. اينها تمام برنامه سعيد امامي است. حتي بمب گذاري در حرم امام رضا براي متهم ساختن اهل سنت به اين كار باز جزو نقشه هايي است كه سعيد امامي طراحي مي كند و مصطفي كاظمي بعدها مي گويد وقتي اين ماجرا را فهميدم خيلي متاثر شدم، چون فكر نمي كردم ما به ساحت امام رضا هم تعرض كنيم. يكي از عجيب ترين مواردي كه به تيم قاتلان زنجيره اي وزارت اطلاعات نسبت داده مي شود، مرگ مشكوك احمد خميني فرزند آيت الله خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي است. در بخش بعدي به شرح چند و چون اين اتهام و همچنين قتل فجيح فخرالسادات برقعی خواهيم پرداخت.
XS
SM
MD
LG