یادداشتی از علی افشاری: درحالیکه تصور میشد تنش بین حکومتهای ایران وآذربایجان در حال کاسته شدن است، اظهارات الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، تقابل ایجادشده را گسترش داد. علیاف اتهام سنگینی به جمهوری اسلامی ایران زد و مدعی شد «ارمنستان با تبانی ایران حدود سی سال از مناطق اشغالی قرهباغ برای قاچاق مواد مخدر به اروپا استفاده میکرده است».
این ادعا از سوی دولتهای ایران و ارمنستان تکذیب شد و آنها، برعکس، مدعی اقدامات مشترک مؤثر در کنترل قاچاق مواد مخدر شدند.
رئیسجمهوری آذربایجان در اجلاس شورای سران کشورهای مستقل مشترکالمنافع گفت که «پس از کنترل مجدد آذربایجان بر ۱۳۰ کیلومتر مرز خود با ایران که سی سال تحت کنترل ارمنستان بوده، مسیر قاچاق مواد مخدر از ایران به ارمنستان و سپس از طریق جبرئیل در قرهباغ به اروپا بسته شد» .
اما واکنش علی شمخانی، دبیر شورای امنیت ملی ایران، نشانگر برخورد محتاطانه و نرم حکومت ایران است و از الگوی عکسالعمل تند و خشمگینانهٔ متعارف خبری نیست. شمخانی با انتشار توئیتی ضمن اینکه جمهوری اسلامی ایران را «قهرمان مبارزه با قاچاق» لقب داد، علیاف را متهم کرد که تحتتأثیر «دامهای پرهزینهٔ شیاطین» اظهارات کذب و غیرسازنده بر زبان آورده و اصول حسن همجواری را نقض کرده است.
جدا از وجه سیاسی پررنگ در تنش مزبور و اتهامات متقابل، اشارهٔ غیرمستقیم شمخانی به نقش دولت اسرائیل درخور توجه است. جمهوری اسلامی ایران و محافل سیاسی و رسانهای نزدیک به آن در حالی مرتب از حضور اسرائیل در مرزهای شمالی ایران و یا تأسیس پایگاه جاسوسی در قفقاز و یا تمایل اسرائیل به نفوذ در ققفاز جنوبی سخن میگویند که تا کنون هیچ مستندی در این خصوص ارائه ندادهاند.
این موضعگیریها که با اتهامزنی به دولت ترکیه برای گسترش نفوذ ناتو به آسیای میانه تلفیق شده، باعث شده است هم دولت آذربایجان مواضع تقابلی با ایران را گسترش دهد و هم روابط ایران و ترکیه در معرض تنش قرار بگیرد.
اما آنچه دردسرساز شده، صورتبندی غلط از منشأ مشکل است که با همراهی قرائت تهاجمی و افراطی از ناسیونالیسم ایرانی، که علاوه بر تقلیل ایران به «زبان فارسی» نگاه غیرتاریخی و وارداتی درخصوص هویت ملی دارد، یک تنش غیرضروری در روابط ایران با همسایگان شمالی ایجاد کرده است.
البته بخشی از حساسیت گرایش ناسیونالیسم تهاجمی در واکنش به گرایشهای تجزیهطلبانه و افراطی در بین ترکهای ایران قابلدرک است، اما رویکرد آنها نه تنها ظرفیتی در حل چالش مرکز-پیرامون و تقویت همبستگی بین خانوادهٔ اقوام ایرانی ندارد بلکه ناخواسته رویکردهای تقابلی را گسترش میدهد و برای امنیت ملی چالش ایجاد میکند.
بیتوجهی جمهوری اسلامی ایران به تحولات در قفقاز بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سیاست خارجی ضد غربی، نگاه به شرق در روابط بینالملل، اولویت دادن به توسعهطلبی منطقهای در خاورمیانه، اسرائیلستیزی، بیتوجهی به سرمایهگذاری و تفوق ملاحظات ایدئولوژیک بر متغیرهای اقتصادی باعث شد آذربایجان از ایران بهمرور فاصله بگیرد و در حال حاضر بهدنبال تغییر معادلات جغرافیایی قفقاز جنوبی بهنحوی باشد که موقعیت ایران ضعیف شود.
در این روند، سیاستگذاری غلط جمهوری اسلامی، چه در سطح راهبردی و چه در تنظیم مناسبات با آذربایجان و چه در ضعف دیپلماسی در تقابل اخیر آذربایجان و ارمنستان و در پیش گرفتن رقابت غیرسازنده منطقهای، نقش اصلی و یا اولیه را ایفا میکند.
حال نیز حکومت مانند همیشه در حال دادن آدرس غلط به جامعه است که مسیر ترانزیتی ایران به اروپا از طریق ارمنستان مسدود شده، در خصوص اهمیت جاده «نوردوز» تا «ایروان» اغراق کرده و تنش را به «توطئه» دولت اسرائیل نسبت میدهد. درحالیکه از زمان رضا شاه پهلوی تا کنون ترکیه بهعنوان مسیر اصلی ترانزیت کالا از ایران به ترکیه انتخاب شده است.
بهلحاظ تاریخی نیز اتصال ایران به اروپا عمدتاً از طریق استانبول و باکو بوده است. ارمنستان بهلحاظ زمینی مرز مستقل از ترکیه با اروپا ندارد. جادهٔ ارمنستان عمدتاً برای ترانزیت کالا به آن کشور و «قرهباغ» استفاده شده و میشود. این جاده بهلحاظ ویژگیهای جغرافیایی و امکانات کیفیت پایینتری نسبت به مسیرهای آذربایجان و ترکیه دارد.
انتقال کالا به اروپا از طریق بنادر گرجستان در دریای سیاه نیز صرفهٔ اقتصادی ندارد و بهلحاظ ظرفیت نیز محدودیتهایی دارد. ایران برای انتقال کالا به روسیه نیز از مسیر نخجوان و آذربایجان اقدام میکند.
موقعیت ایران در دهههای گذشته بهدلیل عقبماندگی در توسعهٔ زیرساختهای حملونقل، رشد اقتصادی پایین و سیاست خارجی تنشآفرین در ترانزیت کالا در مرزهای شمالی، غربی و جنوبی بهنحو گستردهای ضعیف شده است. برای درک این مسئله فقط کافی است توجه کرد که متوسط عبوردهی کامیونها فقط از مرز سارپ میان گرجستان و ترکیه (روزانه ۱۳۸ کامیون) از کل مرزهای ۲۶گانهٔ ایران (روزانه ۱۱۴کامیون) طبق آمار رسمی سال ۱۳۹۹ بیشتر است.
سیاست آمریکاستیزی و نگاه به شرق که هیچگاه به حمایت راهبردی روسیه و چین منتهی نشد، باعث شده است ایران مزیت اقتصادی- جغرافیایی و مسیر مواصلاتی بین شرق- غرب و شمال – جنوب دنیا را بهمیزان زیادی از دست بدهد و از مشارکت در فرصتهای سرمایهگذاری حملونقل منطقهای محروم شود.
برای نمونه میتوان به ناتوانی در انتقال گاز به اروپا اشاره کرد. خطوط لوله نفت و گاز جمهوری آذربایجان، که میتوانست از طریق ایران به ترکیه و اروپا اتصال پیدا کند، با مداخلهٔ آمریکا بهسمت گرجستان تغییر پیدا کرد. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، سهم ایران در ترانزیت بینالمللی کالا تا سال ۲۰۳۰ خیلی کم خواهد بود.
در پی تحولات بعد از توافق صلح ۲۰۲۰ بین آذربایجان و ارمنستان به میانجیگری روسیه، که با مخالفت جمهوری اسلامی ایران مواجه نشد، دولت آذربایجان بخشی از جادهٔ کنونی ایران و ارمنستان را در اختیار گرفته است. این واقعیت را باید پذیرفت. البته سختگیری دولت آذربایجان در مورد رانندگان ایرانی سزاوار نکوهش است اما این مسئله از طریق مذاکرات قابلحل بود و نیاز به مانور نظامی در مرزها نداشت. راهکار مناسب برای طرح احداث دالان «زنگزور» نیز مشارکت و اثرگذاری بر آن است.
ایجاد جادهٔ جدید برای ارتباط انحصاری با ارمنستان هم هزینهزاست که در نهایت از طریق دریافت عوارض باید تأمین شود، ضمن آنکه استقلال مورد انتظار از وابستگی زمینی به آذربایجان و ترکیه برای اتصال به اروپا را فراهم نمیکند.
ارمنستان نیز در مقطع فعلی میکوشد از اهرم ایران برای متوقف کردن پیشروی آذربایجان استفاده کند، اما در درازمدت منافعش در گرو ارتباط خوب با دولتهای ترکیه و آذربایجان است. روسها نیز بهلحاظ تاریخی منافع خود را در عدم شکلگیری اتحاد منطقهای و اختلاف بین کشورها میدانند تا آنها با میانجیگری موقعیت مسلط خود را حفظ کنند. همچنین حجم روابط آنها با ترکیه بهمراتب از ایران بیشتر است و اهمیت بیشتری به آن میدهند.
دولت گرجستان نیز رابطهٔ حسنهای با جمهوری اسلامی ندارد و مراودات بهتری با ترکیه دارد. در حال حاضر مدتی است که مسیر ترانزیت زمینی کالا از پاکستان به ایران و ترکیه فعال شده است. بحرانی کردن روابط با ترکیه مزیتهای این توافق را هم از بین میبرد.
در عین حال باید توجه داشت که اساساً نباید شرایطی بهوجود بیاید که مسیرهای ترانزیتی کشور دچار مشکل شود. انتقال کالا نیز باید بر اساس محاسبات اقتصادی و فنی صورت پذیرد نه برخوردهای سیاسی، واکنشهای احساسی، ملاحظات ایدئولوژیک و متغیرهای نظامی.
در جریان مناقشهٔ اخیر وقتی محدودیتهایی در استفاده از مرزهای هوایی و زمینی ایران برای مانور مشترک آذربایجان و ترکیه پیش آمد، دولتهای ارمنستان و گرجستان بهراحتی مرزهای خود را در اختیار آذریایجان قرار دادند. بنابراین تهدیدات و قدرتنماییهای نظامی نمیتواند دولت آذربایجان را تحت فشار مؤثر قرار دهد. همچنین فراتر از معادلات مقطعی، فاقد ظرفیت برای پایان دادن به افول موقعیت حکومت ایران در مناسبات تحولپذیرِ قفقاز جنوبی است.
روابط نزدیک دولتهای اسرائیل و آذربایجان ارتباطی به ایران ندارد. اگر هم دولت اسرائیل از این روابط برای برنامههای تقابلیاش علیه جمهوری اسلامیایران استفاده میکند، بهدلیل راهبرد غلط اسرائیلستیزی است که باعش شده مناسبات ایران و اسرائیل از حالت طبیعی خارج شود.
مشکلات با آذربایجان که اکنون ترمیم آنها دشوار شده، نتیجهٔ یک راهبرد غلط از زمان ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی است. رفسنجانی در خاطرات سفر خود به باکو، که همزمان با جنگ اولیهٔ ارمنستان و آذربایجان بود، از پیشنهاد حیدر علیاف، رئیسجمهور سابق آذربایجان، خبر میدهد که خواهان مداخلهٔ نظامی ایران برای مهار حمایت روسیه از ارمنستان و ادارهٔ آذربایجان با برقراری جمهوری اسلامی شده بود.
رفسنجانی پیشنهاد دوم را، که بهصورت مبهم الحاق مجدد آذربایجان را در بر داشته، غیرصادقانه و با هدف تحریک ایران به مداخلهٔ نظامی ازریابی کرده بود. در نتیجه این پیشنهاد در شورای امنیت ملی رد میشود.
اما طبق خاطرات رفسنجانی، علیاف با اعلام اینکه ارمنستان در آستانهٔ تصرف شهر مرزی زنگلان است، تقاضای کمک میکند. رفسنجانی ضمن اینکه این خبر را اغراقآمیز ارزیابی کرده بود، به علیاکبر ولایتی دستور میدهد که به رئیسجمهور ارمنستان این پیام را با تهدیدی نرم منتقل کند: «در تلفن قبلىمان قرار شد ارامنه از حدود فعلى دیگر پیشرفت نكنند و عملیات چند روز اخیر نقض آن قرار است.»
این سخنان آشکار میسازد که جمهوری اسلامی با حملهٔ دولت ارمنستان به مناطقی که، طبق آخرین وضعیت بعد از فروپاشی شوروی، در اختیار کشور آذربایجان بوده موافق کرده بود. برخلاف ادعای رفسنجانی، حکومت ارمنستان زنگلان را نیز تصرف کرد.
در جنگ سال گذشتهٔ میلادی آذربایجان مجدداً آن منطقه را به قلمرو خود اضافه کرد. درحالیکه، طبق قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، دولت ارمنستان باید مناطق اشغالی را به آذربایجان برمیگرداند، اما جمهوری اسلامی ایران در چارچوب سیاست ضدغربی و دور زدن تحریمها به حمایت از ارمنستان و روابط نامتوازن در قفقاز جنوبی ادامه داد.
اجتناب از مداخلهٔ نظامی در جنگ یادشده تصمیم درستی برای عدم تحریک روسیه بود، اما ایران باید در مسیر دیپلماسی و سیاسی برای متوقف کردن حملات ارمنستان فعال میشد.
بهلحاظ تاریخی نیز پیش از الحاق به روسیهٔ تزاری در قراردادهای «گلستان» و «ترکمنچای» مناطق مزبور عمدتاً به ترکهای مسلمان تبعهٔ ایران تعلق داشت. البته ارمنیها بهخصوص «ملیکها» منتقد و معترض آن وضعیت بودند و به همین دلیل نیز عمدتاً با ارتش اشغالگر روسیهٔ تزاری همراهی کردند و مشوق جدایی ققفاز از حکومت وقت ایران یعنی سلطنت قاجار شدند.
این عامل تاریخی نیز باید در عدم حمایت از ارمنستان و توجه به آذربایجان بهعنوان بزرگترین کشور قفقاز جنوبی و دارای پیوندهای مستحکمتر تاریخی با ایران مورد توجه قرار میگرفت. البته تغییر شرایط و زمانه و اهمیت توازن نژادی، اتنیکی و مذهبی حکم میکرد که ایران روابط متوازن و حسنهای با هر دو حکومت تازهتأسیس ارمنستان و آذربایجان در چارچوب قوانین بینالمللی و الزامات صلح پایدار داشته باشد نه اینکه از یک طرف منازعه عملاً حمایت کند.
تلاش برای تقویت بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور و راهاندازی گروههای همسو مشابه لبنان و عراق دیگر عاملی بود که در ادامه به روابط ایران و آذربایجان آسیب زد و باعث شد پیوند ترکیه و آذربایجان مستحکم شود.
اکنون نیز، همانگونه که پیشتر توضیح داده شد، اولویت دادن به ملاحظات ایدئولوژیک و تقدم بنیادگرایی اسلامی بر مناسبات دولت-ملت باعث شده مناسبات غیرسازنده در مرزهای شمال غرب کشور حاکم و منافع ایران تضعیف شود.
حل مشکل و جلوگیری از تشدید تنش نیازمند تغییر در سیاست حکومت ایران است که بعید است در آینده پیشِ رو بخت تحقق داشته باشد، اما این اهمیت دارد که افکار عمومی تحتتأثیر صورتبندی غلط حکومت مانند مداخلهٔ نظامی در سوریه قرار نگیرد و خرج این تنش غیرضروری و مغایر با منافع ملی ایران نشود.