امید احمدیصفا، بوکسور تیم ملی ایران و قهرمان کیک بوکسینگ جهان، از دولت آلمان درخواست پناهندگی کرده است.
او که با تیم ملی ایران برای حضور در رقابتهای جهانی به ایتالیا سفر کرده بود، تا مسابقه نهایی با موفقیت پیش رفت. دیگر ورزشکاران ایرانی حاضر در رقابتها از دور مسابقات حذف شدند، اما احمدیصفا هنگام برگزاری فینال در سالن حضور نداشت.
او در گفتوگوی اختصاصی با رادیو فردا خبر پناهندگیاش را تأیید کرد و گفت با اینکه مدیر تیم گذرنامهاش را در اختیارش نگذاشت، با قطار راهی آلمان شده و پس از تقاضای پناهندگی، اکنون در کمپ به سر میبرد.
رزمیکار برجسته ایرانی فیلمهایی در اختیار دارد که نشان میدهد مسئولان تیم جمهوری اسلامی ایران داخل قطار با همراهی پلیس ایتالیا دنبالش میگردند.
او همچنین فایلهای صوتی تهدیدآمیزی از همراهان شناختهشده تیم ملی در اختیار دارد که میگویند اگر برنگردی، اتفاقات بدی برایت رقم میزنیم.
این ورزشکار هشت سال پیاپی در ترکیب تیمهای ملی بوکس و کیک بوکسینگ بود و طی این مدت عناوین قارهای و جهانی متعددی را به دست آورده است.
احمدیصفا درباره علت پناهندگی خود به رادیو فردا گفت: «جمهوری اسلامی ورزشکار نمیخواهد، معتاد میخواهد؛ خصوصاً در ورزشهای رینگی که اصلاً پخش تلویزیونی هم ندارد. ما کجا باید دیده شویم؟ جالب است که حتی برای اینستاگرام هم که خودمان میتوانیم اسپانسر بگیریم تا با مشکلات مالی از پا در نیاییم، آقای نصیری تعهد کتبی گرفت که حق ندارید فیلمی از اردوی تیم ملی منتشر کنید!»
آیا برای تو که افتخارات فراوانی کسب کردهای هم مشکلات مالی دردسر ساز بود؟
الان در ایران یک سوپرمارکت بروید برای خریدهای عادی روزانه تا ببینید چه خبر است. آیا بابت مدال جهانی به شما یک نان مجانی میدهند؟
برای ما که تجلیل و پاداشی در کار نبود. هزینه پرواز به اردو در خوزستان، هزینه ویزا و عوارض خروج از کشور را هم خودم دادم. ۱۵ میلیون تومان قرار بود در شهر خودم پاداش بگیرم که نصیری مسئول کیکبوکسینگ که همین مدیر تیم ملی است، گفت این سهم کیکبوکسینگ است.
حتی وقتی یک چک پنج میلیون تومانی با کارت هدیه دو میلیونی دادند، ایشان پول را از من گرفت.
مگر ممکن است که یک مسئول ورزشی پاداش ورزشکار را از او بگیرد؟
ایشان دوتابعیتی است و در فرانسه زندگی میکند. کارخانه دارد. برای همین در ایران نه قهرمانی کشور داریم و نه انتخابی. فقط موقع مسابقات میآید و انگیزهاش هم مالی است. چطور ممکن است چنین فردی را در ایران بالای سرمان بگذارند؟ در ایتالیا هم گفت من در اروپا آدم دارم و سه میلیون دلار خرج میکنم تا هر طور شده به ایران برت گردانم. صداها را هم در اختیار دارم.
قبلاً هم بارها از کشور خارج شدی و گویا این مسائل وجود داشته. چطور شد که این بار تصمیم گرفتی برنگردی؟
چنین قصدی نداشتم. حتی طبق معمول با وجود این همه مدال که برای کشورم گرفتهام، سند هم گذاشتم که بتوانم بیایم مسابقه. یعنی حتی به قهرمانان ملیشان اعتماد ندارند و وثیقه میگیرند. آمدم که از عنوان قهرمانیام دفاع کنم و برگردم. اما مسائلی رخ داد که دیگر بازگشتم امکانپذیر نبود.
چه اتفاقی افتاد؟
آقای نصیری بهاجبار استایل حرفهای ما را تغییر میداد تا با حریفان اسرائیلی روبهرو نشویم. یعنی از سبکهای تخصصی خودمان باید به سبکهای دیگری میرفتیم که در آن وزنها رزمیکاران اسرائیلی حضور ندارند. آیا این اقدام توهین به ورزش و قوانین بینالمللی نیست؟
یک نفر که فولکنتاکت بود مجبور شد برود کیوان. یا خودم که از لوکیک بهزور تبعید شدم به فولکنتاکت. این ظلم است. مثل این است که یکی را از کشتی فرنگی بفرستند به همان وزن در کشتی آزاد، چون آنجا رقیب اسرائیلی ندارد!
(در اینجا احمدیصفا بیانیه غیرمتعارف انجمن کیکبوکسینگ را ارائه میکند که در متن آن اقدام این انجمن، یعنی تغییر اجباری سبکها، برای عدم رویارویی با ورزشکاران اسرائیلی را بهعنوان یک موفقیت به رهبر جمهوری اسلامی تبریک گفته است.)
در ایتالیا چه اتفاقی افتاد که نتوانستی در فینال حاضر شوی؟
ایشان از عکسهایی که با قهرمانان کشورهای مختلف انداختیم ناراحت بود و گفت چرا با اسرائیلیها عکس گرفتی. گفتم من ملیتشان را که نمیدانم، آنها هم مثل من ورزشکارند. شما به جای عکس باید نگران معیشت ما باشی. چرا پاداشهایمان که خیلی هم ناچیز است را نمیپردازید؟ به چه حقی از مدال بازیهای آسیایی من، ۳۰ درصد کمیسیون میخواستی؟
یک فدراسیون یا انجمن این تخلف غیراخلاقی را انجام میدهد و متأسفانه مسئولین ورزش هم صدایشان در نمیآید و فقط ما ورزشکاران قربانی میشویم.
در پاسخ به انتقاداتت چه واکنشی نشان داد؟
فقط توهین کرد. شما عکسش را ببینید، درست شبیه رهبر کره شمالی است. بچهها همگی این لقب را به او دادهاند. هم در قیافه شبیه است و هم در دیکتاتوری. به من گفت وقتی برگشتیم ایران و دادم توی گونی بردندت، پاداشت را میگیری. گفت پدرت را در میآورم.
رفتم ونیز. در کافهای به اینترنت وصل شدم و دیدم چقدر مسیج از ایران آمده و همه خبردار شدهاند درحالیکه هنوز اتفاقی نیفتاده و تصمیم قطعی نشده بود. اما متوجه شدم همسرم و پدرم را تلفنی تهدید کردهاند.
یعنی هنوز چیزی نشده رفتهاند سراغ خانوادهام! فهمیدم با این پروندهسازی، برگشتنم برابر است با خداحافظی از تیم ملی.
در آلمان برای ادامه زندگیات چه هدفی را دنبال میکنی؟
زندگی من مشتهایم است و یک جفت دستکش. در ایران رؤیاهایم را گرفتند. بهجای اینکه برایم بهعنوان قهرمان جهان شخصیت قائل شوند، فقط تحقیر کردند. اما اینجا سرزمین آزادی و عدالت است.
من اولین ورزشکاری نیستم که مجبور شده از خانه و وطنش برود. ما را بیرون میکنند، مگر اینکه وابسته شویم و وصل بشویم به سیستم. اما من فقط ورزشکارم. پس با همان مشتها و یک جفت دستکش در اینجا برای رسیدن به مدال المپیک تلاش میکنم.
اگر با حریف اسرائیلی روبهرو شوی، چه تصمیمی میگیری؟
جمهوری اسلامی اجازه نمیدهد ورزشکاران مسابقه بدهند. واقعاً چرا؟ مگر خود فلسطینیها مسابقه نمیدهند؟ من بارها در مهمانی پایانی مسابقات دیدهام که رزمیکاران فلسطین و اسرائیل با هم مینوشند و میرقصند. اینجا اگر طبق قرعه روبهرو بشوم، حتماً مسابقه میدهم. من یک انسانم مثل بقیه انسانها. رنگ و مذهب و قومیت و غیره برایم تفاوتی ندارد.