در تاریخ فلسفه و تاریخ سیاست فیلسوفانی بودهاند که آنها را مربیان و معلمان سیاستمداران دانستهاند، بهشکلی که رفتار آن سیاستمداران را متأثر از آن فیلسوفان ارزیابی کردهاند.
برای مثال آلفرد بوملر، فیلسوف آلمانی، را ایدئولوگ نازیسم میشناسند که خود او هم مفسر آثار نیچه بود. تأثیرات کارل مارکس بر سیاستمداران کثیری در جهان هم چیزی نیست که نیاز به بیان داشته باشد.
ولادیمیر پوتین هم یکی از سیاستمداران و زمامدارانی است که زیر تأثیر برخی اندیشمندان و فیلسوفان بوده است و برای شناخت بیشتر پوتین، آشنایی با آن متفکران و فیلسوفان راهگشاست.
برخی از اهالی اندیشه و کسانی که بر روی موضوع روسیه و پوتین کار کردهاند، ایوان ایلین را فیلسوفی دانستهاند که تأثیرات بسیاری بر پوتین گذاشته است. البته دیگرانی هم هستند که معتقدند این ایلین نیست که بر پوتین اثر گذاشته بلکه این پوتین است که نظرات خود را در ایلین پیدا کرده است.
آنتون بارباشین، تحلیلگر سیاسی که تحقیقاتش عمدتاً بر روسیه متمرکز است، و همینطور هانا توبورن که متخصص روسیه و اوکراین است، ایوان ایلین را «فیلسوف پوتین» خطاب میکنند.
ایوان ایلین «یک روزنامهنگار، یک تئوریپرداز توطئه و یک ناسیونالیست روسی با گرایشهای فاشیستی» بود.
ایوان ایلین که بود؟
ایوان الکساندرویچ ایلین در سال ۱۸۸۳در مسکو و در خانوادهای اشرافی به دنیا آمد. او در سال ۱۹۰۱ در دانشگاه مسکو به تحصیل رشته حقوق و فلسفه پرداخت و در ۲۳ سالگی فارغالتحصیل شد. ایلین پس از ازدواج با همسرش، ناتالیا، در پایان سال ۱۹۱۰ به اروپا سفر کرد.
با آغاز جنگ جهانی اول، ایلین که موقعیت خوبی در اروپا نداشت، به روسیه بازگشت. در روسیه او به تدریس پرداخت و همینطور بر روی تز خود در مورد فلسفه هگل کار کرد.
پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، او مانند اکثر مردم روسیه به انقلاب پیوست اما دفاعش از انقلاب بسیار محتاطانه بود و این حمایت محتاطانه برای او عاقبت خوشی نداشت؛ او از انقلاب کمونیستی متنفر شد و به سخنرانیهای مختلف در رد انقلاب پرداخت که نتیجه آن تبعید ایلین بود. او پیش از تبعید و در سال ۱۹۲۱ از دانشگاه اخراج شد.
فرار ایلین از اعدام یکی از شگفتیهای زندگیاش بود، چراکه پیش از آن شش بار به دست کمونیستها دستگیر شده بود. البته برادرش، ایگور، در سال ۱۹۳۷ در روسیه اعدام شد.
ایلین پس از تبعید به دفاع از موسولینی پرداخت. «اندکی پس از ترک روسیه در سال ۱۹۲۲ توجه ایلین به "راهپیمایی به سمت رمِ" بنیتو موسولینی جلب شد، همان کودتایی که موجب به وجود آمدن نخستین رژیم فاشیستی در جهان شد. وی سفری به ایتالیا کرد و مقالهای ستایشآمیز درباره "پیشوا" نوشت.»
ایلین پس از تبعید سفرهای بسیار کرد و در دانشگاههای مختلف جهان از آلمان و بلژیک تا چکسلواکی و یوگسلاوی و لتونی به سخنرانی علیه بلشویکها پرداخت.
ایلین همچنان به نوشتن ادامه داد. او به هر دو زبان روسی و آلمانی مینوشت. جنگ جهانی دوم فرا رسید. او با آلمان هیتلری هم به مشکل خورد و از آنجا گریخت و در زوریخ پناه گرفت. پس از آن، ایلین به ارزیابی پدیده فاشیسم پرداخت و دامهای ایدئولوژیکی را که حکومت هیتلر در آن گرفتار شده بود، برشمرد.
تا زمان زنده بودن ایوان ایلین در ۲۱ دسامبر سال ۱۹۵۳، او اندیشمندی جدی و قابلاعتنا شناخته نمیشد. او به فراموشی سپرده شد تا اینکه ولادیمیر پوتین او را زنده کرد و به قول تیموتی اسنایدر، «الیگارش اعظم، ولادیمیر پوتین، فیلسوف فاشیست، ایوان ایلین، را بهعنوان راهنمای خود برگزید.»
ایوان ایلین در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ زندگی دوباره پیدا کرد و مهمترین فیلسوف فاشیست شد و حدود نیم قرن بعد از مرگش بر روسیه تأثیر گذاشت. او که چندین ماه قبل از تأسیس اتحاد جماهیر شوروی تبعید شده بود، از خاک برآمد و بر کرسی نشست.
پوتین در سال ۲۰۰۵ به دفن مجدد بقایای جسد ایوان ایلین اقدام کرد و او را از سوئیس به روسیه آورد و جهت تبرک، خودش بر مزار ایلین حاضر شد. دستنوشتههای ایلین پیش از آن به دانشگاه ایالتی میشیگان برده شده بود. پوتین فرستادهای به آنجا رهسپار کرد تا دستنوشتهها را بگیرد.
فدراسیون روسیه کنونی از دل اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به وجود آمد و با این ظهور، ایلین حضوری پررنگ در سیاست روسیه پیدا کرد و ویراستهایی از کتاب کوچک و مهم ایلین با نام «وظایف ما» به زبان روسی منشر شد.
پوتین در سخنرانیهایی که به صورت سالانه در مجمع عمومی پارلمان روسیه برگزار میشد، مدام از ایوان ایلین نقلقول میآورد؛ سخنرانیهایی که متن آن را خود پوتین شخصاً تهیه میکرد. پوتین و نزدیکانش تلاش بسیار کردند ایلین را به نسل جدید روسیه معرفی کنند تا آثارش خوانده شود.
در سال ۲۰۱۴ همه کارکنان دولتی روسیه مجموعهای از آثار سیاسی ایوان ایلین را دریافت کردند و در صدمین سالگرد انقلاب روسیه در سال ۲۰۱۷ جشنهایی در تلویزیون روسیه برگزار شد و در آن فیلمی از ایلین نشان دادند تا او را به عنوان یک معیار و مرجع برای رفتار اخلاقی شهروندان و دولت معرفی کنند.
به باور اسنایدر در کتاب The road to Unfreedom هیچ اهل فکری در قرن بیستم به اندازه ایلین در قرن بیستویکم زنده نشده است و هیچکس به اندازه او بر سیاستهای جهانی اثربخشی نداشته است.
چرا ایلین برای پوتین ارزشمند است؟
ایلین فاشیسم را آینده جهان سیاست میدانست. او علاقه داشت، نه ایتالیا که، روسیه زودتر به فاشیسم برسد. ایلین معتقد بود این غرب فاسد است که کمونیسم را به روسیه تحمیل کرده است و روزی خواهد رسید که روسیه نه تنها خودش بلکه دیگر کشورها را نیز با مدد از فاشیسم مسیحی، رهایی خواهد بخشید.
اگر به سخنان اخیر پوتین - پس از آغاز جنگ با اوکراین- دقت کنیم، میتوانیم رد پای این سخنان ایلین را به شکل دیگری ببینیم.
پوتین میگوید که مسئله او و روسیه کسانی هستند که از لحاظ عقیدتی مانند غربیها میاندیشند و نه مانند مردم روس. او میگوید چنین افرادی حاضرند مادر خود را بفروشند. او میگوید که کل غرب میخواهد در جامعه روسیه شکاف ایجاد کند و هدفشان نابودی روسیه است. پوتین میگوید که بر وطنپرستان واقعی تکیه میکند و سمزدایی جامعه، روسیه را قویتر میکند.
ایلین هم روسیه را مظهر پاکی ازلی و ابدی میدانست که غرب ناپاک قصد دارد آن را ملوث کند. او روسیه را قربانی بیگناه همۀ جهان میدانست که باید خود را مرمت کند و بعد جهان را نیز ترمیم کند.
ایلین بر این باور بود که خداوند جهان را آفرید و این یک اشتباه بود و جهان آفریدهشده بسیار هولناک است. او خدا را کنار میزند تا خودش جای او بنشیند و جهانی دگرگونه بیافریند. ایوان ایلین این آلودگی خدا و جهان را نتیجه فردیت مییابد و معتقد است شر از آنجایی شروع میشود که «فرد» آغاز میشود. او در این تئوری خود روسیه را مظهر پاکی میدانست و موجودی استثنایی.
ایلین البته اوکراین را هم بخشی از همین روسیه میدانست و وجود مستقل برای آن قائل نبود. ایلین معتقد بود که روسیه هر بار که جنگیده، برای دفاع از خودش بوده و نه تهاجم به دیگران، و اروپا همیشه قصد داشته است روسیه را نابود کند.
ایلین در تئوریهای سیاسی- فلسفی خود وطنپرستی روسیه را بزرگترین نیروی پاکیبخش میداند و این وطنپرستی در باور او تجلیاش را باید در یک حاکم نشان بدهد. او برای این حاکم از واژه «رستگارکننده و نجاتبخش» استفاده میکند؛ نجاتبخشی که میآید و با فداکاری، دشمنان روسیه را نابود میکند و این فداکاری جز با جنگ به وجود نمیآید.
ایلین دشمن فرد، دموکراسی، جامعه مدنی و طبقه متوسط بود. او از قانون هم تعریفی دیگر میداد و قانون را منویات شخص حاکم میدانست. او از آزادی هم تعریفی ويژه داشت و آزادی را برای همه مردم نیکو نمیدانست و معتقد بود آزادی یعنی اینکه فرد خودش را به جمع بسپارد و البته آن جمع هم همۀ آزادی و اختیار خود را به «رهبر» بسپارد.
برای شناخت پوتین و آنچه در سر او میگذرد، شناختن ایوان ایلین بسیار راهگشاست. درک تهاجم نظامی پوتین به اوکراین و جنایاتی که در آنجا صورت میدهد، با شناخت ایلین راحتتر میشود.
پوتین در سخنرانیای بر مزار ایلین گفته بود «این یک جنایت است که کسی فقط درباره جدایی روسیه و اوکراین سخن بگوید» و ایلین میگفت «ما اعتماد داریم و مطمئن هستیم که ساعتی فرا خواهد رسید که روسیه از فروپاشی و تحقیر برمیخیزد و دورهای از توسعه و عظمت جدید را آغاز میکند» و پوتین، بهزعم خود، خواهان بازگرداندن عظمت به روسیه است و در این راه کشتار مردم برای او هیچ منع اخلاقیای ندارد.
فاشیسم در اندیشه ایلین جایگاهی ویژه دارد و از نظر او فاشیسم میتواند روسیه را نجات بدهد. پوتین شاید زیر تأثیر ایلین نباشد، اما نقشهها وطرحهایی را که برای روسیه و جهان دارد، در اندیشه ایلین مییابد.
جهان آزاد اگر به «فیلسوف پوتین» نگاه عمیقتری بیاندازد، بهتر میتواند خطر پوتین را برای کشورهای همسایه و برای جهان درک کند و امروز چارهای برای مهار او بیندیشد که فردا دیر است.