رهبر جمهوری اسلامی ایران در دیدار با ولادیمیر پوتین، جنگ جاری در اوکراین را نشانه «ابتکار عمل» و «پیشدستی درست» روسیه توصیف کرد. این اظهارات میتواند بیش از پیش فضا و شرایط را برای منافع و ثبات و امنیت ایران خطرناک کند.
از شروع جنگ اوکراین در پنجم اسفند سال گذشته مقامهای جمهوری اسلامی در رویکرد «یکی به میخ، یکی به نعل» اینجا و آنجا از مخالفت با جنگ و لزوم حل مناقشه از راه دیپلماسی سخن گفتهاند، ولی وزن سنگینتر در مواضع آنها تأکید بر «ناگزیر بودن روسیه در انجام این جنگ» بوده است.
آنها در عین حال خشنودی خود از «اثرات مثبت جنگ» در تضعیف غرب و «شکلگیری نوعی نظم جدید در جهان به سود جمهوری اسلامی» را هم پنهان نکردهاند.
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی اولین موضعگیری خود در مورد جنگ اوکراین را پنج روز پس از شروع این جنگ، در سخنرانی روز ۱۰ اسفند بیان کرد. او در این سخنرانی بدون آن که حتی یک بار نام از روسیه ببرد، کمی به طور کلی در مذمت جنگ گفت، ولی ۲۰ بار نام آمریکا را تکرار کرد و همه تقصیر جنگ را به گردن واشینگتن و ناتو انداخت.
رهبر جمهوری اسلامی به مردم اوکراین هم تاخت که «چرا با حضور خود در صحنه مانع نشدهاند که کار به اینجا برسد»، و منظورش این بود که خود مردم اوکراین باید جلوی تمایل دستگاه رهبری کراین به سوی غرب و ناتو و اتحادیه اروپا را میگرفتند تا روسیه مجبور به جنگ نشود.
علی شمخانی، دبیر عالیترین نهاد مسئول در امنیت ملی ایران (شورای عالی امنیت ملی) هم همان روز جنگ توئیت زد و در پیامی که خشنودی از آن مشهود بود و کلمهای در نقد و محکومیت جنگ نداشت، «آسیبپذیری غرب» را یادآور شد و از رهبران اروپا و آمریکا خواست که «از جنگ اوکراین عبرت بگیرند»: «سقوط بازارهای مالی و افزایش قابل توجه قیمت انرژی به دلیل ایجاد بحران در شرقی ترین بخش از جغرافیای اروپا، نشان داد که بی ثباتی و ناامنی در تمام اشکال آن در نیم کره شرقی جهان آسیبهای جدی را متوجه منافع غرب خواهد کرد. بحران اوکراین می تواند عبرتی پند آموز باشد».
بعدتر خامنهای در ادامه مواضع سابقش مبنی بر اینکه «غرب در حال تضعیف و افول است و جمهوری اسلامی در حال برآمد و ایجاد تمدن نوین اسلامی اسلامی به عنوان یکی از جایگزینهای آن است» جنگ اوکراین را هم از مسیرهای ورود به این نظم نوین جهانی توصیف کرد و با خشنودی تلویحی نسبت به آن، از لزوم آمادهشدن جمهوری اسلامی برای جاگیری درست در این نظم سخن گفت:
«امروز جهان در آستانه یک نظم جدید بینالمللی است که این نظم، بعد از دوران نظم دو قطبی جهان، و نظریه نظم جهانِ تکقطبی در حال شکل گیری است که البته در این دوره آمریکا روز به روز ضعیفتر شده است. قضایای جنگ اخیر اوکراین را باید عمیقتر و در چارچوب شکلگیری نظم جدید جهانی دید که احتمالاً فرآیندهای پیچیده و دشواری، در پی آن شکل خواهد گرفت که در چنین شرایط جدید و پیچیدهای وظیفه همه کشورها از جمله جمهوری اسلامی حضور سخت افزاری و نرم افزاری در این نظم جدید بهمنظور تأمین منافع و امنیت کشور و به حاشیه نرفتن است.»
به رغم این مواضع و به رغم آن که مناسبات و رفتوآمدها میان مسکو و تهران در دوره جنگ اخیر فشردهتر شده، دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی در تلاش بوده است که به طور لفظی هم که شده به اوکراین اطمینان دهد که «حامی هیچ یک از طرفهای جنگ نیست و از حل مناقشه از طریق مذاکره و گفتوگو دفاع میکند»، موضعی که با توجه به اظهارات ارشدترین مقام جمهوری اسلامی متناقضتر از آن است که باورپذیر باشد.
برای مثال ترکیه، ورای سیاستهای بحثانگیزش در این یا آن مسئله داخلی و خارجی، در بحران اوکراین رویکردی کم و بیش متوازن و مبتنی بر رعایت منافع و مصالح درازمدت خود داشته است. در واقع، آنکارا به رغم داشتن مناسباتی تنگاتنگ با روسیه از محکومکردن این جنگ در سطح مقامهای ارشد و چه در حمایت از قطعنامههای سازمان ملل ابایی نداشته است و به گونهای رفتار کرده که بتواند مناسبات با دو سوی جنگ را حفظ کند و موقعیتی بالقوه برای میانجیگیری در مورد جنبههای مختلف جنگ داشته باشد.
تناقضاتی که پنهان نمیمانند
یک هفته پیش از سفر اخیر ولادیمیر پوتین به تهران مقامهای آمریکایی این مدعا را مطرح کردند که روسیه در حال مذاکره با ایران برای خرید پهپاد از این کشور جهت بهکارگیری در جنگ اوکراین است.
حسین امیرعبداللهیان، رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، مستقیماً با همتای اوکراینی خود تلفنی تماس گرفت تا چنین خبری را تکذیب کند و دوباره آن فرمولبندی بحثانگیز را تکرار کند که «همانطور که از ابتدای بحران اعلام کردهایم ما مخالف جنگ ... از جمله جنگ اوکراین هستیم... سیاست اعمالی ما نیز منطبق بر همین اصل بوده و مخالف هرگونه اقدامی که منجر به ادامه و تشدید درگیریها شود، هستیم». او اظهارات مقامهای آمریکایی را اتهام خواند و افزود: «نباید اجازه دهیم که اتهامات دیگران، روابط دوستانه تهران و کییف را خدشهدار کند».
اینکه روابط تهران و کییف، زیر تأثیر مناقشه مربوط به مواضع ایران در سرنگونسازی هواپیمای اوکراینی و حد مسئولیتی که باید به عهده بگیرد خدشهتر از آن مانده که بتوان «دوستانه» توصیفش کرد، کمتر جای تردید است. منتهی برای مقامهای اوکراینی اظهارات مقامهای ارشد و سیاستهای اعمالی ایران در مناسباتش با روسیه ملاک مهمتری در سنجش موضع واقعی آن در قبال جنگ کنونی است.
به خصوص اظهارات روز سهشنبه (۲۸ تیر) خامنهای در دیدارش با پوتین در تهران که بیان غلیظتر حرفها و مواضع قبلیاش در حمایت از حمله روسیه و «لزوم تضعیف غرب و ناتو و ضرورت ایجاد یک نظم نوین» بود کمتر در جهان جای ابهام باقی میگذارد و طبیعی است که صاحب چنین دیدگاهی هیچ گزینهای به جز «پیروزی روسیه» را مطلوب نداند و از کمک به این کشور هم دریغ نکند.
خامنهای در دیدار با پوتین او را بابت «ابتکار عملش» در شروع این جنگ ستایش کرد و گفت: «جنگ یک مقوله خشن و سخت است و جمهوری اسلامی از اینکه مردم عادی دچار آن شوند به هیچ وجه خرسند نمیشود اما در قضیه اوکراین چنانچه شما ابتکار عمل را به دست نمیگرفتید، طرف مقابل با ابتکار خود، موجب وقوع جنگ میشد».
او دوباره ناتو را «موجودی خطرناک» و مسبب جنگ جاری توصیف کرد و افزود که اگر «در اوکراین جلوی آن (ناتو) گرفته نمیشد، مدتی بعد به بهانه کریمه، همین جنگ را به راه میانداختند».
دو موضع متناقض در طول چند ساعت
رهبر جمهوری اسلامی این سخنان را چند ساعت پس از آن بر زبان آورد که در دیدار با رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، این کشور را از تدارک و قصد حمله به شمال سوریه احتراز داد و با تقبیح چنین حملهای آن را به ضرر ثبات و امنیت در سوریه و منطقه توصیف کرد.
اگر در سوریه متحد جمهوری اسلامی و «یکی از مؤلفههای عمق استراتژیک علیه رژیم صهیونیستی» حاکم نبود و رهبر جمهوری اسلامی ترکیه را هم مثل چین و روسیه در ردیف نقضکنندگان تمام عیار نظم کنونی تلقی میکرد بعید بود که چنین توصیهها و «نصایحی» به اردوغان بکند و چندان نسبت به ورود ترکیه به شمال سوریه نگران باشد.
در واقع جهتگیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی در بسیاری از موارد نه مبتنی بر رعایت مصالح و منافع ملی ایران که در خدمت درک و دریافتی ایدئولوژیک، ضدملی و در راستای غربستیزی و توهماتی معطوف به اضمحلال و افول تمدن غرب و «رژیم صهیونیستی» و ... است.
اینکه تاریخچه مناقشه میان روسیه و اوکراین چه ابعاد و پسزمینههایی دارد و کدام طرف تا چه حد محق است، واجد هیچ گونه توجیهای برای شروع و پیشبرد جنگ فاجعهبار کنونی نیست.
منتهی خامنهای که این جنگ را ناشی از درایت و «ابتکار عمل» و پیشدستی به موقع کرملین توصیف میکند و مسکو را در پیشبرد این جنگ محق میداند، عملاً در وضعیتی از تناقض و دوگانگی قرار میگیرد و طبیعی است که رهبری ترکیه هم که مبتنی بر تحلیلی (درست یا نادرست) که از وضعیت شمال سوریه به عنوان یک تهدید امنیتی علیه خود دارد برای زنهار و توصیه او در احتراز از جنگ کمتر ارزشی قائل شود.
محکومیت اسرائیل بر چه اساسی؟
فراتر از این اما، موقعیت خطرناکتری است که با این اظهارات خامنهای و مبتنی بر سیاستهای پیشینی جمهوری اسلامی در منطقه میتواند برای ایران ایجاد شود.
وقتی که رهبر جمهوری اسلامی حمله روسیه به اوکراین را نشانه ابتکار عمل درست و بهجای کرملین در دفع پیشدستانه تهدیدات امنیتی علیه خود توصیف میکند، عملاً حق را به رژیم صدام حسین میدهد که با نقض حقوق بینالمللی و با بهانه و اشاره به تهدیدات و تحریکات حکومت بعد از انقلاب در ایران (که بعضاً هم نادرست نبود) دست به «ابتکار عمل» میزند تا جلوی بالفعلشدن «تهدید جمهوری اسلامی» را بگیرد. آیتالله خمینی هم بعدتر با گفتن اینکه «این جنگ بالاخره باید شروع میشد، چه بهتر که زودتر شروع شد»، تلویحاً و ناخواسته «ابتکار عمل» صدام حسین را تأیید کرد.
در همین شرایط کنونی هم اظهارات خامنهای واجد خطرات متفاوت بالقوهای برای امنیت و منافع ایران است.
در واقع، اگر این سخنان خطرناک در مناقشات و اختلافات بینالمللی ملاک و معیار قرار گیرد، اسرائیل که حالا چهار دهه است با تهدید نابودی از سوی جمهوری اسلامی روبهرو است، چرا حق استفاده از «ابتکار عمل در دفع پیشدستانه تهدیدات علیه خود» را نداشته باشد و ورای اقدامات علیه برنامه هستهای و موشکی و متحدان تهران در منطقه حمله مستقیم به ایران را هم حق خود نداند و در دستور کار قرار ندهد؟
بر چنین بستری کدام دلیل موجه وجود دارد که جهان به اقدامات اسرائیل علیه تأسیسات و کارشناسان و نیروهای متحد جمهوری اسلامی واکنش دهد و در صدد محکومیت آنها یا حتی بازداشتن اسرائیل از این اقدامات و رویکردهای آتی آن برآید؟
در واقع، «شعری» که آقای خامنهای در دیدار با پوتین سرود و توجیهای که در ستایش و تأیید حمله روسیه به اوکراین در کار آورد، قافیهاش برای منافع و مصالح و ثبات و امنیت ایران خطرناکتر از آن است که جای تردید داشته باشد. ظاهراً سیاستها و رویکردهای «بیت» جز ضربههای شدیدتر به ایران اهداف دیگری را تأمین نمیکند، ضربههایی که ۴۰ سال است نفس ایران را گرفته و آن را به سیر قهقرایی انداخته است.