اصلاً پیشینه حرفهایاش را بگذاریم به کناری؛ از فیلمهای قدیمی که ترانهای، رقصی و آوازی داشتند، فیلمی نبود که نامش را با خود نداشته باشد. ساده مینوشتندش؛ اشعار شیرازی.
میگوید: تحصیلاتم در حد دیپلم است، شغل من هم کلاً فنی هستم و فنی بوده، من اولین تولیدکننده ساعتهای دیواری در ایران هستم، مونتاژ ساعتهای دیواری...
بین من و محمدعلی شیرازی کمتر از نیم قرن فاصله سنی است. فاصلهای که با ترانههای او پر شده است. وقتی نیکا شاکرمی از کشتهشدگان جنبش «زن زندگی آزادی» سلطان قلبها را خواند، ترانه عاشقانهاش لباس اعتراض هم به تن کرد و فاصله ۴۰ ساله او و نسل معترض کمتر شد.
روزی که به جشن تولد مجازی ۸۰ سالگی عارف خواننده سرشناس آمد، نفس تنگی امانش را بریده بود:
عارف: سلام عزیزم آقای شیرازی عزیز، چقدر خوشحالم صداتونو...
شیرازی: مخلصم قربانت بروم...منم همینطور، متأسفانه من ریهام وضعش خراب است، نمیتوانم حرف بزنم، شما خوبی؟
عارف: بسیار شکر من خوبم، آره... در سن ۸۰ سالگی حالم خوب است.
شیرازی: آه منم هم سن شما هستم، منم آخر ۱۳۱۹ هستم. فکر کنم که یک خرده هم از شما بزرگترم.
بالاخره هم در هوای پاییزی، ایستاده در غبار و سرب تهران که برایش «وقف پرندهها» را گفته بود، خاموش شد.
شیرازی: داشتم عبور می کردم از خیابان دیدم در شاخ و برگ یک سرو خمرهای، یک قاصدک گیر کرده و به جای اینکه سفید باشد، خاکستری شده بر اثر آلودگی هوا و دودی که در تهران است. من فکر کردم چقدر تأسفآور است که قاصدکی که باید سفید باشد خاکستری شده، ولی نه آهنگ به آن قدرت شکار بود و نه خواننده با آن توانایی و کیفیت صدا.
«وقف پرندهها» به قدرت شکار نبود، ترانهای که در کارنامه خوانندهاش ابی ترانه مهمی بود، حتی سانسور ترانه هم از زیباییاش کم نکرد.
شیرازی: یک خط از اولش و یکی دو کلمه آن پایینش را عوض کردند بعد تصویبش کردند.
محمد ضرغامی: آن خطی که تغییر کرد یادتان هست؟
شیرازی: بله آن سه خط اولش بود که میگفت: وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت/ داشت هنوزم برههاشو میلیسید/ وقتی رسید قلبی هنوز تپش داشت/ اما اونم چشمهای بود که خشکید/ وقتی رسید، وقتی رسید که میدید/ جون تو تنو خون رو زمین می ماسید.
این خط سومی حذف شده بود در اجرای اول. یک جمله آخرش هست که «یک نفر از فردای خیلی نزدیک میگه تو غم روی دلم گذاشتی/ من نمیخوام دشتا رو خشک و خالی/ عاشق اون آهو بودم که کشتی.» فردای خیلی نزدیک را کردند دشت بدون آهو.
برای من محمدعلی شیرازی ادامهای است بر علیاکبر خان شیدا در کسوت ترانهسرایی. ساده مینوشت و بر این باور بود که با سادگی برخورد عادلانهای نمیشود. فیلم گذر اکبر با وجود ستارگانش داوود رشیدی و رضا بیک ایمانوردی در خاطرهها نماند، اما ترانهاش زندونی داریوش را پیشقراول ترانهخوانی معترض کرد. ترانهای که سرایندهاش بیآنکه بداند، اشارتی داشت به رابطه شادی و آزادی که هربرت مارکوزه فیلسوف آلمانی بر آن پا فشرده بود.
شیرازی: دیدم این بسیار جای خوبی است برای بیان این موضوع و خوشبختانه در همین زمان هم این آهنگ پیدا شد و آقایی به نام درویش امیرعلی حیاتی، ایشان به تهران آمده بود و چند آهنگ جالب محلی داشت و اینها را با یک ساز مخصوص خودش که به آن میگفت ندا الحق، اینها را زد و آقای روحانی ضبطش کرد. یکی از این آهنگها همین زندونی بود که البته آقای روحانی با مقدار زیادی تغییر و تنظیم به صورتی که الان وجود دارد، درآورد.
همین اتفاق برای محمدعلی شیرازی با سرودن «همه جا غم» با صدای عارف در فیلم طغرل تکرار شد.
عارف: بله، این آهنگ فیلمش آمد و رفت، بعدش این آهنگ شد یک آهنگ مبارزاتی علیه رژیم آن زمان، ساواک بلافاصله توقیفش کرد و اجازه پخشش را ندادند. خلاصه مشکلات این جوری پیش آمد برای این آهنگ، برای اینکه اعتراض است به اینکه هیچکس راضی نیست از اوضاع و احوالی که هست. و جالب است که این آهنگ به همین امروز هم میخورد و اگر من آن را اجرا کنم، یک ترانه اعتراضی علیه رژیم جمهوری اسلامی میتواند باشد.
شیرازی: کاملاً،کاملاً...
سرایندهای که برایم گفته بود چگونه معلم انشای او آقای منادی و حافظخوانی دعاگونه مادرش بعد از نماز زندگیاش را تغییر داد. میگفت به قول همایون خرم اشکال ترانه این است که همهکس خطش را میخوانند.
در نسخه صوتی این گزارش میتوانید شنونده لحظاتی از همصحبتی محمدعلی شیرازی با عارف و عهدیه، پس از سالها بیخبری باشید و اجرای تازه قطعه گمشده «دیدار آخر» سروده این ترانهسرا را با صدای عارف بشنوید.