شهر باخموت در شرق اوکراین این روزها به سبب تمرکز درگیری نیروهای مسلح روسیه و اوکراین بر سر آن در صدر اخبار مربوط به این جنگ است.
معروف است که طرفِ مهاجم در جنگ تلفات بیشتری میدهد و برخی برآوردها هم حاکی از این است که نیروهای روسیه در مصاف بر سر تصرف باخموت تلفاتشان هفت برابر بیشتر از نیروهای اوکراین است؛ آماری که صحت و سقم آن معلوم نیست، بهخصوص که آمار و ارقامی که دو طرف ارائه میکنند معمولاً ناظر بر تلفات و آسیبهای طرف مقابل است.
با این همه، در سخنان رهبران اوکراین و در ارزیابی منابع غربی پیوسته گفته میشود که وضعیت در باخموت برای نیروهای اوکراینی سخت و پیچیده است و روسیه گرچه پیشروی سریعی ندارد، ولی به هر صورت در حال پیشروی است.
این در حالی است که در روزهای اخیر فرمانده نیروهای مزدور روسی گروه واگنر، یوگنی پریگوژین که نقشی محوری در تهاجم و محاصره باخموت دارد، پیامهای تهدیدآمیزی خطاب به کرملین منتشر کرده و هشدار داده است که اگر مهمات و نیروی کافی تأمین نشود، شکست در باخموت قطعی است و شاید کار به جایی برسد که تسلط روسیه بر کریمه هم در معرض تهدید قرار گیرد.
باخموت نقطهای استراتژیک در جنگ کنونی به شمار نمیآید، ولی بهلحاظ نظامی فاقد اهمیت و ارزش هم نیست.
این شهر در استان دونتسک و در فاصله ۴۰۰ کیلومتری از کییف، پایتخت اوکراین، واقع شده و فاصلهاش با استان دیگر تحت تسلط روسیه، یعنی لوهانسک، بیش از ۱۰ کیلومتر نیست.
باخموت قبل از آغاز جنگ بیش از هفتاد هزار جمعیت داشت که حالا به حدود پنج هزار نفر کاهش یافته؛ عمدتاً شامل افراد سالمند و فقیر و فاقد توان جابهجایی.
این شهر دارای معادن نمک و سنگ گچ است، با شهرتی در تولید نوعی از شراب که بنیاد کارخانهاش را سال ۱۹۵۰ یعنی در دوران شوروی و در زمان استالین گذاشتند. باخموت البته در دوران شوروی آرتیموسک نام داشت، ولی هفت سال پیش مقامهای اوکراین تصمیم گرفتند نام قدیمی یعنی باخموت را احیا کنند.
آوازه و شهرت ناشی از شراب بهمدت چهل سال ۴۰ سالی، یعنی تا زمانی که اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد، باخموت را در این کشور زبانزد کرده بود.
تسلط بر این شهر بهخصوص با توجه به کوهپایهها و ارتفاعاتی که دارد، بهمعنای اشراف و تسلط بر بخشهای عمدهای از مسیرها و جادههای مهم استان دونتسک است و انجام عملیات نظامی تهاجمی بعدی را به مراتب آسانتر میکند.
باخموت از چه لحاظ اهمیت دارد؟
هم روسیه و هم اوکراین در تمرکزشان بر درگیری در باخموت، علاوه بر اهمیت یادشدۀ این شهر، به موارد و نکات عمدۀ دیگری هم توجه دارند.
دولت روسيه در اولین روزهای مهرماه، در پی برگزاری شبهرفراندومهایی در چهار استان دونتسک، لوهانسک، زاپروژیا و خرسون، این مناطق را به خاک خود ضمیمه کرد. نهادهای بینالمللی این اقدام روسیه را به رسمیت نشناختهاند و بر احیای مجدد تمامیت ارضی اوکراین تأکید دارند، ولی با این همه، تسلط بر باخموت بهعنوان شهری مهم در استان دونتسک برای کرملین جنبه حیثیتی پیدا کرده است.
بهلحاظ نظامی نیز درگیرساختن طرف مقابل در جنگ باخموت برای هر دو طرف اهمیت دارد. روسیه با درگیر نگهداشتن اوکراین در جنگ باخموت مانع این میشود که ارتش این کشور بتواند نیرو و مهمات کافی برای تهاجم بزرگ به قوای روسیه و عقبراندن آن در جبهههای دیگر بسیج کند.
برآوردهای نظامی حاکی از این بوده است که اوکراین متأثر از پیروزیهای نظامی در نزدیکی خارکیف و خرسون عزم دارد جبهۀ سومی را بهسرعت علیه نیروهای روسیه بگشاید و حملهای را از زاپروژیا به طرف ملیتوپل سازمان دهد با این هدف که ارتباط نیروهای روسیه در شرق اوکراین با مناطق نزدیک کریمه را قطع کند. این حمله در صورت موفقیت میتواند با تخریب دوبارۀ پل کریمه تکمیل و بدرقه شود و عملاً تأمین دشوار نیروها و مردم این منطقه و حوالی آن را به دغدغۀ اصلی کرملین بدل کند و مانع آن شود که قوای روسیه اصولاً به تدوام تهاجم در دونتسک و مناطق اطراف فکر کنند.
فعلاً اما این حملۀ اوکراین، هم بهسبب درگیربودن نیروهای آن در باخموت و هم بهسبب انتظار برای دریافت سلاحهای بیشتر از غرب، با تعویق و تأخیر روبهرو شده است.
برای روسیه فرسایشی نگهداشتن و حتی پیشرویهای اندک در منطقۀ باخموت هم فاقد اهمیت نیست. محاسبه این است که تداوم جنگ و فشارهای اقتصادی آن در گسترۀ بینالمللی و در غرب نهایتاً اثراتش بر اقتصاد و تأمین غذایی و صنعتی دنیا بهگونهای باشد که فشار کشورهای غیرغربی برای خاتمۀ جنگ در همین شرایط کنونی (موقعیت ضعیف اوکراین برای مذاکره) را فزونتر کند و در خود کشورهای غربی نیز جوامع آنها را در تداوم همبستگی و حمایت از اوکراین با تردید و شکاف روبهرو سازد.
منجمدشدن وضعیت کنونی یا ادامۀ جنگ فرسایشی برای روسیه نوعی زمانخریدن هم هست، با این محاسبه که شاید انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا و اوکراین در سال ۲۰۲۴ نیروهایی را به قدرت برساند که لزوماً تداوم کنونی جنگ و حمایت از اوکراین را در مقیاس کنونی ارجح ندانند.
گرچه اظهارات تازه دونالد ترامپ را نباید بیش از حد جدی گرفت که گفته «اگر در سال ۲۰۲۴ به ریاستجمهوری آمریکا برسد یکروزه جنگ اوکراین را تمام خواهد کرد»، ولی این هم واقعیتی است که نوعی نگاه منفی به تداوم حمایت از اوکراین در جنگ جاری مختص به ترامپ نیست و روزبهروز در حزب جمهوریخواه و در میان سایر نامزدان مطرح این حزب هم بیشتر مطرح میشود.
برای اوکراین هم درگیر نگهداشتن روسیه در جنگ باخموت بیفایده نیست و ایجاد مانعی برای قوای روسیه جهت بسیج برای تهاجم گستردهای تلقی میشود که گفته میشود کرملین برای بهار در سر دارد، بهخصوص که تلفات نیروهای روسیه بر سر تصرف این شهر گسترده باشد و با آنچه در اخبار و گزارشها عنوان میشود، تطبیق داشته باشد.
جنگی که لجستیک و مهمات در آن محوریت یافته است
این نیز هست که رهبری اوکراین مقاومت در باخموت را به امری نمادین بدل کرده و این درک و دریافت را دامن زده که باخموت شاید استالینگراد جنگ جهانی دوم شود که روند جنگ علیه قوای هیتلری را معکوس کرد و طلیعه شکست آن شد. بهعبارتی، مقاومت در باخموت و موفقیت آن نوعی برگرداندن ورق به ضرر نیروهای روسیه معرفی میشود و سکویی برای تهاجم موفقتر به این نیروها جهت بیرونراندنشان از خاک اوکراین. بهخصوص امید به ورود سلاحهای بیشتر از غرب و تقویت نیروها هم پشتوانۀ چنین محاسبهای بوده است که البته تا کنون در مقیاسی که باید و شاید تحقق پیدا نکرده است.
گرچه شکست احتمالی در باخموت برای اوکراین لزوماً بهمعنای شکست در یک عملیات است و شاید اهمیت استراتژیک پیدا نکند، ولی مقامهای نظامی و سیاسی اوکراین بیم دارند که اثرات روحی و روانی این شکست بر نیروهای خودی پس از شش ماه مقاومت بیش از آن باشد که بهسرعت جبران شود و غرب را هم در توان و ظرفیت این نیروها در مقابله با نیروهای روسیه به تردید دچار سازد.
اخبار و گزارشها گرچه تا چند روز پیش حاکی از این بود که اوکراین به شکست در باخموت نزدیک میشود، ولی در حال حاضر با توجه به پیامهای فرمانده گروه مزدور واگنر وضعیتی مبهم در جبهه این شهر حاکم است.
تا هفتۀ پیش اخبار بیشتر حاکی از این بود که سقوط باخموت لزوماً امر بعیدی نیست و فرماندهی نظامی اوکراین با نظرداشت تجربۀ ماریوپل تصمیماتی برای عقبنشینی نیروهای خود را به اجرا درآورده و تمایلی ندارد که تداوم مقاومت این نیروها تا جایی پیش برود که ابتکار عمل برای عقبنشینی منظم و کمآسیبتر و نجات آنها از صحنۀ درگیری از دست برود.
هر چه که هست، مورد باخموت هم شاید بار دیگر تأکید بر این ارزیابی باشد که جنگ اوکراین بیش از پیش به لجستیک و نیرو وابسته شده است.
بهعبارتی، اگر مذاکرات آتشبس و صلح همچنان فاقد موضوعیت بماند و نیروهای اوکراین بخواهند ابتدا در عرصۀ نظامی به این یا آن اندازه به موفقیتهایی برسند، لازمهاش دسترسی به نیروی کافی و مهمات است که به نظر میرسد همچنان روسیه در آن دست بالا را دارد و اوکراین در صورت رسیدن مقادیر انبوهی از سلاحهای پیشرفته از غرب و توفیق در بسیج و آموزش سریع نیروهای فعال و ذخیرۀ خود قادر به برگرداندن ورق خواهد بود.
اینکه مهمات غربی و نیروی کافی تا بهار و فراهمشدن اوضاع جوی برای حملۀ احتمالی اوکراین، با یا بدون شکست در باخموت، تأمین بشوند و اینکه در چنین صورتی چرخشی در جنگ به سود اوکراین ایجاد خواهد شد یا بالعکس، جنگ اگر به مرحلههایی از تنش کنترلنشده نرود همچنان فرسایشی بماند، همه و همه سؤالهایی هستند که در یکی دو ماه آینده شاید پاسخ روشنتری برای آنها به دست آید.