ایران و عربستان، تاکنون، سه بار قطع رابطه و سه بار تجدید رابطه کردهاند.
بار اول در زمان شاه برای گردن زدن یک زائر ایرانی اهل یزد بود که خشم شاه را برانگیخت. او با قطع رابطه خشم خود را به ریاض نشان داد. بار دوم حج خونین در سال ۱۳۶۶ بود که طی آن ۲۷۵ حجاج ایرانی کشته شدند. اما، بار سوم، مجدداً گردن زدن یک فرد بود که در ۱۳۹۴ توفانی را در تهران با یورش به سفارت عربستان و در مشهد با یورش به سرکنسولگری آن به همراه داشت.
فرق بار سوم با نوبت اول این بود که فردی که گردن زده شد، نه یک ایرانی بلکه یک شیعه تبعه سعودی بود؛ شیخ نمر باقر النمر. چرا قتل یک تبعه سعودی یورش به ساختمانهای دیپلماتیک را به همراه داشت و چرا پایین کشیده شد؟
خیابانی به نام شیخ نمر
شیخ نمر کیست که اعدام او توفانی را در روابط تهران و ریاض دامان زد؟ چرا قتل یک تبعه سعودی باید چنین توفانی را دامان بزند؟ این پرسش آن گاه از اهمیت برخوردار است که بدانیم شیخ نمر در کنار ۴۶ تن دیگر از شهروندان سعودی (از جمله چهار شیعه) گردن زده شد. اعتراض جمهوری اسلامی به «سنت متوحشانه» گردن زدن یا اعدام شیعیان نبود. اعتراض تهران مشخصاً به اعدام شیخ نمر بود و نه دیگر شیعیان.
جایگاهی را که او نزد جمهوری اسلامی داشت، میتوان در این نکته دریافت که رسانههای دولتی بلافاصله پس از اعدام او، عنوان «آیتالله» را برایش به کار بستند تا برای او یک جایگاه رفیع فقاهتی بتراشتند، در حالی که تحصیلات او در چنین سطحی نبود.
جالبتر اینکه اعتراض جمهوری اسلامی به اعدام شیخ نمر در حالی بود که این موضوع در حوزه صلاحیت حکمرانی هر کشوری است. این عیناً مانند آن است که عربستان نسبت به اعدام یک فرد در جمهوری اسلامی اعتراض داشته باشد.
اما، از این مهمتر، اینکه بدانیم او چهار بار در سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ دستگیر شده بود. او علناً خواستار سرنگونی آلسعود شده بود. همچنین او در ۲۰۰۶ خواستار جدا شدن منطقه شیعهنشین قطیف عربستان شده بود. او در سخنرانی خود در فوریهٔ ۲۰۰۹ به مقامات سعودی هشدار داد که «اگر شأن و حیثیت ما [شیعیان] به ما بازگردانده نشود، من شیعیان را به جدایی از عربستان فرا میخوانم. کرامت ما مهمتر از تمامیت کشور است».
در ۲۰۱۲، او طی یک عملیات تعقیب و گریز در حالی که چهار گلوله به او صابت کرده بود، بازداشت شد و سرانجام حکم گردن زدن در حق او اجرا گذاشته شد. جمهوری اسلامی در حالی به حکم اعدام نمر اعتراض داشت که خود هرعامل براندازی را به اعدام محکوم میکند با این فرق که حکم اعدام در جمهوری اسلامی از طریق دار زدن است و در عربستان از طریق گردن زدن.
اما، اعتراض به اعدام نمر در حد اعتراض لفظی باقی نماند. در فردای اعدام او، به ساختمان سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آن در مشهد حمله شد و سپس با تصویب فوری شورای شهر تهران و مشهد، تابلوی خیابانهای مجاور این دو ساختمان به خیابان «شهید آیت الله نمر باقر النمر» تغییر کرد؛ تابلویی که اینک با تجدید رابطه تهران- ریاض پایین کشیده شده است. تو گویی که شیخ نمر نه آیت الله بود و نه شهید.
خیابان بابی سندرز و خالداسلامبولی
نامگذاری کینهتوزانه خیابانها برای اولین بار نبود که با تغییر نام دو خیابان در تهران و مشهد به نام نمر باقر النمر، مخالف سعودی، رخ داده باشد. پیشتر، خیابان چرچیل در جوار سفارت بریتانیا در تهران به خیابان بابی سندرز (مبارز ایرلندی و عضو ارتش آزادیخواه ایرلند که در اثر اعتصاب غذا جان باخت) و خیابان وزرا در جوار سفارت مصر در تهران به خیابان خالد اسلامبولی (قاتل انور سادات) نیز تغییر داده شده بودند.
چنین رویه کینهتوزانه برای ابراز تنفر یک دولت در سیاست خارجی خود در دیگر کشورهای جهان پیشینه ندارد، دقیقاً به این دلیل که اگر سیاست خارجی تغییر کرد، نام خیابانها که معمولاً در درازمدت مورد استفاده مردم است و عموماً به نام افراد شاخص گذاشته میشود، جابهجا نشوند.
هفت سال پیش خشم از دولت سعودی تا آنجا بالا گرفت که دو ساختمان دیپلماتیک آن بر خلاف کنوانسیونهای دیپلماتیک مورد حمله قرار گرفت و نام دو خیابان در تجلیل از شیخ نمر به نام او تغییر داده شد. اینک پس از هفت سال هم سفارت عربستان در تهران گشایش مییابد و هم نام «آیت الله شهید نمر» پایین کشیده میشود.
نه بریتانیا، نه مصر، نه عربستان و نه هیچ کشوری دیگر در جهان چنین رفتار سخیفی را در یورش به سفارتها یا تغییر نامهای موسمی انجام ندادهاند. بر همین منوال، باید انتظار داشت که اگر روزگاری رابطه جمهوری اسلامی با مصر تجدید شود، نام قاتل انور سادات نیز از تابلوی یکی از خیابانهای تهران زدوده شود.