اولین سالگرد جان باختن مهسا (ژینا) امینی در بازداشت پلیس گشت ارشاد در حالی فرا میرسد که وضعیت سیاسی ایران در ملتهبترین شرایط خود بعد از انقلاب بهمن ۵۷ قرار دارد. تدابیر جمهوری اسلامی برای نمایش ثبات شکست خورده است و هر آینه احتمال فوران خشم و انزجار گستردهٔ عمومی وجود دارد که مسیر را برای تغییرات سیاسی بنیادین و گسترده هموار میکند.
هیچگاه در چهار دههٔ گذشته فروپاشی سیاسی جمهوری اسلامی تا این حد امری ممکن و در دسترس در افق سیاسی آینده نبوده است. احیا و گسترش جنبش انقلابی «مهسا» کابوس جمهوری اسلامی است.
اگرچه فعلاً حاکمیت جمهوری اسلامی یک حکومت مستقر است و علیرغم سقوط گفتمان و کلانباورهای آن و ریزش گسترده در پایگاه اجتماعی وارد پروسهٔ فروپاشی نشده، اما دچار ضعف و کاهش اقتدار شده است که در کنار بحرانهای مشروعیت، کارآمدی، اعتماد و همبستگی ارزشی در درون خود ثبات آن را شکننده و ناپایدار کرده است.
سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بهتر از دیگران متوجه وضعیت آشفته و نابسامان حکومت شدهاند و تحت فرمان نهاد ولایت فقیه زودتر از اپوزیسیون و معترضان به سراغ سالگرد کشتهشدن مهسا امینی رفتهاند.
از دو ماه پیش اقدامات گستردهای توسط وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با تشدید فشار بر فعالان سیاسی، دانشگاهها، رسانهها و خانوادههای داغدار و دادخواه انجام شده است. بهموازات نیز تلاشهای سازمانیافتهای برای بسیج «نیروهای خودی» ساماندهی شده است، بهگونهای که جلساتی توسط افرادی چون محسن رضایی و محمدعلی جعفری برای نیروهای قدیمی و بازنشسته سپاه و اطلاعات برگزار شده و با توجه به وخامت اوضاع حکومت از آنها تقاضای همکاری برای مهار نارضایتیها شده است.
سرکوب، انسداد، بسیج پایگاه اجتماعی هوادار، پروپاگاندا (تبلیغات سیاسی) و «جهاد تبیین» مؤلفههای فعالیتهای سلبی و ایجابی حکومت برای مرگ کامل جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» است. از دید آنها سالروز نقطهٔ مهمی است تا با جلوگیری از بروز اعتراضات ولو بهصورت پراکنده و محدود مدعی عادی شدن شرایط شوند. حکومت در تلاش برای پاشیدن گرد فراموشی و سپرده شدن جنبش یادشده به تاریخ و بسته شدن پروندهٔ آن است. این موضوع برای بقای حکومت و دفع تهدیدات داخلی اهمیت کلیدی دارد.
اما در نقطهٔ مقابل، ۲۵ شهریور ۱۴۰۲، روزی که مهسا امینی، دختر جوان کرد ایرانی، قربانی بیرحمی و خشونت موجود در «گشت ارشاد» و مداخلهٔ واپسگرایانه و آزادیستیزانهٔ حکومت در زندگی خصوصی شهروندان شد، برای مخالفان و مدافعان گذار انقلابی به دموکراسی موعد مهمی است که میتواند به نقطهعطفی در مبارزات انقلابی و مردمی بدل شود.
اهمیت این روز ارتباطی به انتظارات حداکثری، نزدیکبینی در سیاست و هیجانسالاری ندارد، بلکه عینیت بخشیدن به تداوم مبارزات معطوف به تغییرات انقلابی است. اگرچه جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» فروکش کرده، اما به پایان نرسیده و در زیر پوست جامعه علیرغم فضای پلیسی سنگین و فشارهای گستردهٔ نهادهای حاکمیتی به حیات نباتی خود ادامه داده است.
شکلگیری دور جدیدی از اعتراضات خیابانی، حتی اگر گسترده نباشد اما در شهرهای گوناگون ایران و مناطق مختلف در هر شهر بروز داشته باشد، بار دیگر حیات نامشروع جمهوری اسلامی را علنی میسازد و خون جدیدی به شریان مبارزات سیاسی تزریق میکند.
بیرون آمدن معترضان علاوه بر تجدید عهد با اهداف و آرمانهای جنبش «زن زندگی آزادی»، حمایت از دادخواهی خانوادههای کشتهشدگان و تغییر بنیادین وضعیت سیاسی موجود، خنثیسازی برنامهٔ حکومت در پاشیدن گرد فراموشی بر اعتراضات گسترده و طولانی بعد از جنبش مهسا است.
در واقع رویارویی امید و یأس و مقاومت و هراسافکنی سرنوشت سالروز کشتهشدن مهسا امینی و وقایع مربوط به آن در عرصه سیاسی را مشخص میکند. سیاست حکومت ایجاد یأس از طریق وحشتپراکنی است تا اعتمادبهنفس معترضان کاهش پیدا کند بهگونهای که خود را ناتوان از در هم شکستن اقتدار حکومت ببینند.
در رویاییهای سیاسی و اجتماعی همیشه عامل روانی در تحلیل آخر تعیینکننده است. کنش نیروهای مردمی و هم عوامل سرکوب تابعی از ارزیابی آنها از شرایط است. برای هستهٔ سخت قدرت، زوال امید در جامعه برای تغییرات بزرگ سیاسی و شدنی بودنِ پایان دادن به حیات جمهوری اسلامی مهمتر از زندانی کردن و کشتار معترضان و فعالان سیاسی و مدنی مخالف است. از این رو حکومت برای سالروز مهسا سرمایهگذاری سنگینی کرده تا به روزی امیدآفرین برای تغییرات تبدیل نشود.
ترس و هراس گستردهٔ حکومت از سقوط و ناتوانی در سرکوب مخالفتها نقطه اتکای جنبش مهسا است تا با بهرهبرداری از آن بتواند در هستهٔ سخت قدرت ترک بیندازد و تشویقگرِ جدایی و یا بیطرفی نیروهای امنیتی و نظامی بشود.
معترضان و حامیان و حاملان جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» نیز برای عبور از تنگناها و بخشیدن جانی دوباره به جنبش نیاز به تقویت امید و انگیزهبخشی برای مقاومت دارند. مقاومت باطلالسحر ارعاب، خفقان و سرکوب گستردهٔ حکومت است. اما مقاومت نیز نیاز به امید و شکیبایی دارد. تنها سرمایه کنونی جامعهٔ ایران برای مهار ابرچالشهای متعدد و رهایی از وضعیت سیاه کنونی امید و جلوگیری از گسترش افسردگی جمعی است. اما این امید صرفاً با آرزو و توصیه حاصل نمیشود بلکه نیازمند رعایت ملاحظاتی است.
هدفگذاری درست و مدیریت انتظارات از کنشهای اعتراضی لازمهٔ موفقیت در امیدآفرینی و استمرار آن است. اغراق، بزرگنمایی و شتابزدگی آفات حرکت هستند و در عمل منجر به یأس و ناامیدی میشوند. در هر مرحله، ازجمله کنشهای اعتراضی در سالروز مهسا، باید انتظار مشخص و محدودی داشت و گسترش جنبش به ابرجنبش مهارناپذیر را در مسیری پلکانی و مرحلهای دنبال کرد.
۲۵ شهریور فرصتی برای سربرآوردن دوبارهٔ جنبش، تثبیت و گسترش دستاوردها و نمایش امتداد پویایی آن است؛ بیش از آن نباید انتظارات و توقعاتی در این مرحله ایجاد کرد. در این مقطع، تا اطلاع ثانوی، فرسودهسازی اقتدار و سرکوب حکومت از طریق مقاومت همهجانبه، امتناع از هرگونه مشارکت در روندها و فرایندهای سیاسی رسمی و تأکید بر ارزشهای سیاسی و زیست انسانی موضوعیت دارد. تحقق اهداف جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» پروسهای زمانبر است و یکباره حاصل نمیشود.
از این رو سالروز ظهور طوفانی جنبش «زن زندگی آزادی» نقطهای دیگر از رویارویی حکومت و مردم است و موفقیت در نمایش ادامهٔ حیات جنبش، علاوه بر خنثیسازی اقدامات حکومت، نیازمند هوشیاری در کاربست اقدامات مثبت و اجتناب از کارهای اشتباه با توجه به آسیبشناسی فعالیتهای گذشته است.