اعطای جایزۀ صلح نوبل ۲۰۲۳ به نرگس محمدی بهخاطر مبارزات پیگیرش برای حقوق بشر، دموکراسی و دفاع از قربانیان سرکوب و شکنجه در ایران نوعی قدرشناسی رسمی یک نهاد معتبر جهانی است از یک چهرۀ برجستۀ مقاومت مدنی و همزمان به رسمیت شناختن مبارزات کنشگران حقوق بشر و دموکراسی در درون ایران.
بدون وجود یک جنبش اعتراضی بزرگ مدنی و دموکراتیک و بدون حضور چشمگیر زنان و دختران جوان و سایر گروههای اجتماعی در خیابانها، چنین جایزهای بیشک نمیتوانست نصیب نرگس محمدی و ایران شود.
جنبش «زن زندگی آزادی» فریاد رسای جامعۀ ایران برای مطالبۀ دموکراسی، حقوق بشر، برابری جنسیتی و پایان دادن به تبعیضها و ممنوعیتها را در سراسر جهان طنینافکن کرد.
در سطح بینالمللی، جایزۀ نوبل صلح شاید مهمترین اقدام مدنی باشد که دغدغۀ اصلیاش ترویج و گسترش فرهنگ صلح، دموکراسی و خشونتزدایی از سیاست است. جایزۀ صلح نوبل همزمان نوعی به رسمیت شناختن (Recognation) و قدرشناسی از شخصیتهای مدنی و سیاسی و یا نهادهایی است که در راه صلح، دموکراسی و حقوق بشر گامهای مثبتی برداشتهاند.
جایگاه نمادین این جایزه هم به نقشی برمیگردد که این اقدام در دنیای پر از بحران و تنش کنونی دارد. در زمانۀ گسترش بیسابقۀ تنشهای منطقهای و خشونت دولتهای خودکامه ابتکاراتی مانند جایزۀ صلح نوبل و یا جایزۀ ساخاروف در شکل دادن به فضای مستقل جهانی فرادولتی مشارکت میکنند که کارشان بیشتر گسترش امر دفاع مدنی از حقوق بشر، فرهنگ صلح و پرهیز از خشونت، مبارزه با تبعیض و احترام به دیگریِ متفاوت است.
حکومت ایران و شماری از گروهها و گرایشهای سیاسی بیرون از نظام سیاسی هم تلاش کردند از اهمیت این جایزه بکاهند و حتی به تبلیغات منفی علیه آن بپردازند. اینکه در گذشته این جایزه به کسانی مانند روزولت، کیسینجر، شیمون پرز، اسحاق رابین، انور سادات، اوباما و یا آنگ سان سوچی تعلق گرفته، به دستاویزی برای کم ارزش جلوه دادن یا غیرعادلانه بودن آن هم تبدیل شده است.*
آنچه این این تبلیغات منفی میکشود آن را به فراموش بسپارد این است که جایزۀ نوبل برای انجام فعالیتها و تلاشهای مشخص این افراد در مورد صلح منطقهای یا بینالمللی به آنها تعلق گرفته است. این کار نه به معنای تأیید گذشتۀ این افراد است و نه کسی میتواند تضمین دهد که برندگان پس از دریافت جایزه خطای سیاسی نداشته باشند.
در همین حال، در بیش از ۱۲۰ جایزۀ نوبل صلح که از سال ۱۹۰۱ به افراد و نهادهای مدنی و غیردولتی اعطا شده است، به نامهایی برمیخوریم که تا پایان عمر نماد مبارزه برای صلح، دموکراسی، حقوق بشر و مبارزه علیه خشونت بودند.
نامهایی چون: ژان هانری دونان، بنیانگذار صلیب سرخ (۱۹۰۲)؛ برتا فن سوتنر، نویسنده «اسلحههایتان را زمین بگذارید» و از بنیانگذاران جایزۀ نوبل (۱۹۰۵)؛ جین آدامز، رهبر اتحادیه بینالمللی زنان برای صلح و آزادی (۱۹۳۱)؛ مارتین لوتر کینگ (۱۹۶۴)؛ آندره ساخارف (۱۹۷۵)؛ مادر ترزا (۱۹۷۹)؛ دسمون توتو، کشیش افریقای جنوبی (۱۹۸۴)؛ بتی ویلیامز و مایرید ماگوایر، بنیانگذاران جنبش صلح ایرلند شمالی (۱۹۹۶)؛ لیوشیائوبو، نویسندۀ چینی (۲۰۱۰) و...
در کنار شخصیتهای مدنی و سیاسی میتوان به نام نهادهای مهمی هم اشاره کرد که هر یک سهمی بسزا در مبارزه علیه خشونت و یا دفاع از صلح و کنشهای حقوق بشر در دنیای پرتنش ما داشتهاند: مانند یونیسف (۱۹۶۵)؛ سازمان عفو بینالملل (۱۹۷۷)؛ کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان (۱۹۸۱)؛ کارزار جهانی علیه مینهای زمینی (۱۹۹۷)؛ پزشکان بدون مرز (۱۹۹۹)؛ هیئت بیندولتی تغییر اقلیم (۲۰۰۷)؛ کارزار جهانی برای نابودی سلاحهای هستهای (۲۰۱۷) و...
دامنه و گستردگی تأثیر جایزۀ صلح نوبل با توجه به شرایط کشورها میتواند بسیار متفاوت باشد. اگر این جایزه در کشورهای دموکراتیک بیشتر به نوعی قدرشناسی بینالمللی میماند، در کشورهای غیردموکراتیک این جایزه میتواند به یک فرصت و یک سرمایۀ نمادین گرانبها برای جامعۀ مدنی و مبارزات حقوق بشری تبدیل شود.
جایزۀ نوبل نوعی اعتبار و شخصیت بینالمللی به وجود میآورد که میتواند به مبارزه برای حقوق بشر و علیه خشونت و تبعیض مشروعیت اخلاقی بخشد. در تجربههای تاریخی کسانی مانند دسمون توتو، مارتین لوتر کینگ، ماندلا و دیگران توانستند بهخوبی از این سرمایۀ نمادین و معنوی برای پیشبرد امر صلح، دموکراسی و حقوق بشر بهره جویند. در مواردی هم حکومتهای خودکامه و غیردموکراتیک موفق شدند این یا آن برندۀ جایزه صلح نوبل را منزوی سازند و از دامنۀ اثربخشی او بکاهند.
اینکه جایزۀ نوبل تا چه اندازه میتواند به پویایی فرایند دموکراتیک شدن جوامع و گسترش فرهنگ حقوق بشری یاری رساند، فقط به کسی که جایزه را از آن خود کرده مربوط نمیشود. چنین پویاییای بستگی به آن دارد که جامعۀ مدنی، صلحدوستان و دموکراتها چگونه میتوانند این سرمایۀ نمادین را بهصورت اهرمی برای گسترش مبارزات جامعۀ مدنی به کار گیرند.
در کشورهای بسته و حکومتهای خودکامه همچنین باید نقش منفی بازیگر دیگری به نام حکومت را هم فراموش نکرد که با خرابکاری و سیاستهای بازدارنده قادر است از کارایی جایزۀ صلح نوبل بکاهد.
تجربۀ اولین جایزه نوبل در ایران مثال خوبی در این زمینه است. حکومت جمهوری اسلامی با تبعید عملی خانم شیرین عبادی دامنۀ اثربخشی او را محدود کرد و نیروهای مدنی و سیاسی نیز با پراکندگی و ناپختگی خود نتوانستند این سرمایۀ نمادین را در خدمت پیشبرد مسائل حقوق بشری و علیه خشونت دولتی قرار دهند. در خارج از ایران کنشگران پراکندۀ حقوق بشری حتی موفق نشدند از حضور یک برندۀ جایزۀ صلح نوبل برای شکل دادن به یک نهاد یگانه و معتبر حقوق بشری برای ایران در سطح بینالمللی بهره بجویند.
در منطقهای که جنگ، سرکوب، بنیادگرایی دینی، تبعیض و خشونت به بخشی از زندگی بسیاری کشورها تبدیل شده است، جایزۀ نوبل صلح یک فرصت تاریخی برای جامعۀ مدنی و هواداران صلح و دموکراتهاست.
پرسش و چالش بزرگی که امروز در برابر نرگس محمدی، جامعۀ مدنی، کنشگران حقوق بشری و جنبش اعتراضی در ایران قرار دارد، این است که جایزۀ صلح نوبل چگونه میتواند در خدمت پویایی، انسجام و همبستگی مبارزات حقوق بشری و آزادیخواهانه در ایران و منطقه قرار گیرد؟ چگونه میتوان تجربههای منفی گذشته را تکرار نکرد؟
شاید تجربۀ مثبت در این زمینه بتواند در آینده راهی برای برونرفت از بنبستِ پراکندگی و بیسامانی در کنشهای اعتراضی پیش روی جامعه ایران قرار دهد.
* روزنامۀ کیهان در تبلیغات منفی علیه جایزۀ صلح نوبل به جعل تاریخ هم پرداخت و آدولف هیتلر، دونالد ترامپ، جرج بوش و بنیامین نتانیاهو را هم جزو برندگان این جایزه معرفی کرد. (رادیوفردا)