مرگ نابهنگام متیو پری، هنرپیشه کانادایی-آمریکایی، میلیونها هوادار سریال پرطرفدار «دوستان» یا همان «فرندز» را در شوک فرو برد.
ششم آبان ماه پیکر بیجان متیو پری ۵۴ ساله را در وان حمام خانهاش در لسآنجلس پیدا کردند. او اخیراً خاطراتش را با صراحتی حیرتانگیز در قالب کتابی منتشر کرده بود و تازه با این کتاب بود که خیلیها متوجه شدند این بازیگر در زندگیاش با چه مصیبتهایی دستوپنجه نرم کرده است.
از بیرون، دیگران متیو پریِ خوشتیپ و ثروتمند و شادی را میدیدند که در دنیای ابرستارهها جای دارد، اما واقعیت چیز دیگری بود. اعتیاد به مواد مخدر، الکل، افسردگی، دردها و حملات عصبیِ بیامان واقعیتی است که متیو پری در کتاب خود به توصیف آن پرداخته بود:
«۴۹ سالم بود و هنوز از تنهایی میترسیدم. بهمحض اینکه تنها میشدم، مغز دیوانهام بهانه پیدا میکرد که آنچه غیرقابل تصور بود انجام بدهم، بنوشم و مواد مصرف کنم.»
اما بر روی پردۀ نمایش خبری از آن همه درد و تنهایی نبود؛ «چندلر بینگ» بود که نکتهبینی و کنایههای تندوتیزش بهقول خودش یک «مکانیسم دفاعی» ساخته بود و دل مخاطب را خنک میکرد؛ شخصیتی که بخش مهمی شده بود از آنچه بعضی جوانان ایرانی اسمش را «فرندز-درمانی» گذاشته بودند.
آتوسا یکی از این جوانان است. او در گفتوگو با رادیوفردا سالهایی را به یاد میآورد که تماشای این شش جوان سرخوش بر صفحۀ تلویزیون در گذران روزها به کمکش آمده بود:
«فرندز خیلی روی من تأثیر مثبتی داشت. من هر موقع حس میکردم در زندگی در حال افسردهشدن هستم به سراغ فرندز میرفتم و به همۀ دوستانم هم پیشنهاد کرده بودم. اسمش را گذاشته بودم فرندزدرمانی. فکر نمیکنیم این یک سریال است، چون همه با آن زندگی کردیم. فکر میکنیم اینها همهشان دوستان ما بودند.»
بهجز شخصیت «چندلر» که متیو پری آن را بازی میکرد، پنج دوست دیگر هم در سریال «دوستان» بودند: راس، ریچل، مونیکا، جوئی و فیبی؛ شش جوان اهل نیویورک که از پاریس تا راولپندی و سئول و از مسکو تا توکیو و تهران از مخاطبانشان دلبری میکردند. این شخصیتها در نگاه اول شاید چندان شباهتی هم به مخاطبانشان نداشتند.
مانا نیستانی، کارتونیست ایرانی ساکن پاریس، میگوید به باور او این شش شخصیت لزوماً حتی شبیه جوانان نسل خود در نیویورک هم نبودند. آقای نیستانی در گفتوگو با رادیوفردا میگوید آنچه این شش شخصیت را برای مخاطب جهانی محبوب و قابل درک کرده بود را باید در جایی دیگر جست:
«رابطۀ این شخصیتها یک جذابیتی داشت که بخشی از آن ناشی از صمیمیت بین آنها بود؛ بهاضافۀ شوخیهای خیلی عالی، متن خیلی خوبی که برای اینها نوشته شده بود؛ ارتباطهای خیلی خوبی که بین شخصیتها برقرار شده بود. خود من جزو بینندگان و یکی از کسانی شدم که فرندزدرمانی کردم. زمانی که در مالزی بودم، هر ۱۰ فصل این سریال را گرفتم و تماشا کردم. جزو کارهای حالخوبکن بود.»
بهگفتۀ مانا نیستانی، دلیل بازتاب گستردۀ درگذشت متیو پری را باید از همین زاویه دید. او میگوید بخش زیادی از این واکنش شخصیتپردازی چندلر بینگ است که یکی از کاراکترهای خیلی موفق آن مجموعه است و اتفاقاً یکی از «عادیترینها» و یکی از «شبیهترینها به عامۀ مردم»؛ شباهت به افرادی که در جامعه دیده نمیشوند.
او برای نمونه به شغل شخصیت چندلر بینگ اشاره میکند که «تا آخر هم دوستانش نمیتوانند آن را به یاد بیاورند»؛ شخصیتی که حالت شکننده و شکستخوردهای دارد و مشابه «خیلی از ماها است». همین شکنندگی شخصیت است که به نبوغ متیو پری در خلق بداهه و طنازیهای سرضرب میدان داد و او را محبوب میلیونها تن از مردم دنیا کرد.
متیو پری و پنج بازیگر اصلی فرندز در دو فصل آخر این سریال برای هر قسمت دستمزدی یک میلیوندلاری دریافت میکردند. میتو پری در کتابش تعریف میکند که زندگی رویاییاش را زیسته است. اما چطور میشود برای چنین زندگیای، چنان سرنوشتی را تصور کرد؟
مانا نیستانی در پاسخ به این پرسش میگوید از یک نگاه، از میان آن شش بازیگر تنها یکی به چنین وضعی دچار شد اما از نگاهی دیگر احساس افسردگی و تضاد بین شمایل سینمایی و نمایشی و زندگی واقعی بین طنزپردازان و کمدینها «بسیار رایج» است: «جیم کری هم دچار افسردگیهای خیلی شدیدی بوده، رابین ویلیامز هم از افسردگی به شدت رنج میبرد که دست آخر به خودکشی انجامید.»
او میگوید علاوه بر خصوصیات شخصی افراد، شاید یکی از دلایل چنین پدیدهای نادیدهانگاشتن خود باشد: «اینکه مدام باید رویهای شاد و بانشاط از خودت نشان بدهی و واقعیت وجودت و میزان شکنندگیات را مخفی بکنی.»
اما بهگفتۀ آقای نیستانی، شاید همین شکنندگی بود که در جاهایی به متیو پری کمک کرد تا شخصیت چندلر را ملموستر و با رویههایی شادتر از واقعیت زندگی خودش مجسم کند.
در عمل، اعتیاد به الکل و مواد مخدر زندگی متیو پری را به تاریکی کشاند. آنطور که خود او در کتابش خطاب به کسانی که با شرایط مشابهی دستوپنجه نرم میکنند، نوشته است:
«اینها را برای این نمینویسم که برای من احساس تأسف کنید، اینها را برای این مینویسم که واقعیت دارند. برای آن کسانی که سردرگم ماندهاند. میدانم که مثل خودم میدانند که باید ترک کنند، همۀ اطلاعات را هم دارند، تبعات کارشان را هم میدانند، اما باز هم نمیتوانند. خواهران و برادران عزیزم، بدانید که تنها نیستید.»
متیو پری در یکی از آخرین مصاحبههایش گفته بود که دوست دارد بعد از مرگ بهعنوان کسی به یاد آورده شود که «خوب زیست، خوب عاشقی کرد، جوینده بود و رسالت خود را کمک به دیگران میدانست».