لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۰۰

آیا گروه‌های نیابتی‌ جمهوری اسلامی، ایران را به دردسر می‌اندازند؟


«کتائب حزب‌الله عراق»، از گروه‌های شبه‌نظامی مورد حمایت ایران، در حمله به یک پایگاه آمریکایی در اردن نقش داشته است
«کتائب حزب‌الله عراق»، از گروه‌های شبه‌نظامی مورد حمایت ایران، در حمله به یک پایگاه آمریکایی در اردن نقش داشته است

«نیروهای نیابتی، اعضای محور مقاومت، بازوهای اختاپوس یا شبه‌نظامیان دردسرساز در خاورمیانه»؛ این گروه‌ها به هر نامی که توصیف شوند، مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان در کشورهای مختلف خاورمیانه هستند که ایدئولوژی کلان یکسانی با جمهوری اسلامی دارند و هرکدام از آن‌ها به‌نوعی خواسته‌های حکومت ایران را در منطقه برآورده می‌سازند.

در یک تعریف کلی، در یک رابطهٔ نیابتی همواره یک حامی یا پشتیبان وجود دارد و یک نیروی نیابتی که می‌توان آن ‌را عامل، جانشین و یا حتی موکل نامید. براساس این تعریف، چندین مؤلفه می‌تواند به شکل‌گیری یک رابطهٔ حامی و عاملیت میان یک بازیگر دولتی و با نیروی غیردولتی منتهی شود که می‌توان به وجود ایدئولوژی مشترک، رابطهٔ مالی و تسلیحاتی میان طرفین و همچنین فشار برای مداخله از سوی پشتیبان به نفع عامل اشاره کرد.

درخصوص این‌که چه عواملی این دو طرف معادله را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد هم می‌توان به مؤلفه‌هایی چون وجود دشمن مشترک و یا حتی «ادراک تهدید مشترک» و همچنین منفعت‌های سیاسی و مالی اشاره کرد.

براساس این تعریف، می‌توان مجموعه گروه‌های شبه‌نظامی در سراسر منطقهٔ خاورمیانه را برشمرد که چنین نقشی را برای حکومت ایران ایفا می‌کنند و در واقع به جای جمهوری اسلامی در منطقه می‌جنگند.

مزیت‌های نیروهای نیابتی

نیروهای نیابتی به‌صورت کلی به بازیگران دولتی این امکان را می‌دهند که به اهداف سیاست خارجی و نظامی خود از طریق گروه‌های غیردولتی دست یابند بدون این‌که مجبور باشند به‌صورت مستقیم هزینهٔ آن‌ را بپردازند. هدف اصلی استفاده از این گروه‌ها این است که نیروهای غیردولتی در کشورهای دیگر با اقدامات خود بتوانند اقداماتی را برای اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی را برای حامی بزرگ خود انجام دهند.

عبدالرسول دیوسالار، پژوهشگر ارشد مؤسسهٔ خاورمیانه در واشینگتن، دربارهٔ مزایای نیروهای نیابتی چنین می‌گوید:

«مزیت استفاده از این گروه‌ها که البته تنها مختص جمهوری اسلامی هم نیست، عدم مسئولیت‌پذیری است. به این معنا که این نیروها به شما یک ابزار سیاسی و نظامی جدیدی می‌دهند که می‌توان برای پاسخ به طرف مقابل از آن استفاده کرد، بدون این‌که به‌صورت مستقیم وارد یک درگیری شد.

بنابراین اگر شما این گروه‌ها را نداشته باشید، یا مجبورید در پاسخ به اقدام دشمن‌تان به طرف مقابل پاسخ نظامی مستقیم بدهید یا هیچ اقدامی انجام ندهید و یا در حد بیانیه‌ها و واکنش سیاسی به اقدامات طرف مقابل محدود شوید. در نتیجه، این گروه‌ها فضایی بین این عرصه‌ها را شکل و پوشش می‌دهد که می‌توان آن‌ را فضاهای خاکستری یا Grey Zone نامید.»

به‌عبارت ساده‌تر، برخلاف قواعد جنگ‌های مستقیم و متعارف که طرف حساب دولت‌ها یک بازیگر مشخص است و برای پاسخ دادن و یا ندادن به آن تعریف مشخصی وجود دارد، در جنگ‌های نیابتی این امکان مطرح می‌شود که یک بازیگر بر اساس منافع خود تصمیم بگیرد که این اقدام را یک حملهٔ مستقیم از سوی حامی تفسیر کند یا نه. این امکانی از عدم پذیرش و یا تفسیر متفاوت را به بازیگران می‌دهد و احتمالاً می‌توان آن ‌را مهم‌ترین امتیازی دانست که نیروهای نیابتی به هر دو طرف اصلی مناقشه اعطا می‌کنند.

شدت‌گیری تنش‌‌سازی‌های شبه‌نظامیان وابسته به ایران

صرف‌نظر از سازوکار نه چندان روشن و شفافی که میان حکومت ایران و گروه‌های نیابتی وابسته به آن وجود دارد، یکی از نکات روشن در این خصوص شدت‌گیری تنش‌‌آفرینی‌هایی است که این شبه‌نظامیان در ماه‌های اخیر در منطقه به آن دامن زده‌اند.

از حملات متعدد گروه‌های عراقی وابسته به نیروی قدس سپاه پاسداران به پایگاه‌های آمریکایی گرفته تا اقدامات حوثی‌های یمن در دریای سرخ همگی باعث شده تا بیش از همیشه مقام‌های سیاسی و نظامی کشورهای مختلف غربی از نقش مخرب جمهوری اسلامی در بحران‌های منطقه خاورمیانه سخن بگویند.

این در حالی است که بلافاصله پس از هر یک از این اقدامات، مقام‌های جمهوری اسلامی بلافاصله نقش داشتن در آن عملیات را رد کرده و تأکید می‌کنند که جریان موسوم به «محور مقاومت» خود به‌صورت مستقل تصمیم‌ می‌گیرند و دستوری از سوی تهران به آن‌ها صادر نمی‌شود.

این در حالی است که تازه‌ترین اقدام این گروه‌ها در عراق که منجر به یک حملهٔ پهپادی به پایگاه نیروهای آمریکایی در اردن و کشته شدن سه سرباز آمریکایی شد، تحولی تازه و شاید نقطه‌عطفی در این مسیر به شمار می‌رود. حتی پس از کشته شدن قاسم سلیمانی، عملیات موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه عین‌الاسد در عراق در شرایطی انجام شد که حتی یک سرباز آمریکایی در آن حمله کشته نشد.

در تازه‌ترین مورد و حملهٔ موشکی سپاه به اربیل عراق هم در حالی خانهٔ یکی از شخصیت‌های برجستهٔ دولت اقلیم کردستان مورد هدف قرار گرفت که کنسولگری آمریکا در اربیل هم در نزدیکی این خانه قرار داشت و مقام‌های جمهوری اسلامی با دقت به‌گونه‌ای هدف خود را انتخاب کردند که آسیبی متوجه نیروهای آمریکایی نشود.

اما در حملهٔ اخیر که گفته می‌شود از سوی گروه کتائب حزب‌الله عراق، از گروه‌های شیعه وابسته به جمهوری اسلامی، صورت گرفته، سه نظامی آمریکایی جان خود را از دست دادند؛ اتفاقی که به فشار کم‌سابقهٔ جمهوری‌خواهان آمریکا به جو بایدن برای واکنشی سخت به ایران منجر شده و حتی برخی از سناتورهای آمریکایی با صراحت از اقدام نظامی علیه ایران دفاع کرده‌اند.

آیا نیابتی‌ها ایران را به دردسر می‌اندازند؟

مقام‌های جمهوری اسلامی مطابق معمول ادعا کردند که نقشی در حمله به پایگاه نیروهای آمریکایی در اردن نداشته‌اند، اما در غرب و به‌ویژه در ایالات متحده، مسئولیت این حمله را متوجه ایران می‌دانند. در چنین شرایطی و با فرض صحت ادعای جمهوری اسلامی، آیا این نگرانی وجود ندارد که به‌گفتهٔ ایران «اقدامات خودجوش گروه‌های محور مقاومت» شرایط را به وضعیتی خارج از کنترل برساند؟

عبدالرسول دیوسالار، استاد دانشگاه کاتولیکای میلان، در این خصوص چنین می‌گوید:

«بله، این ریسک همیشه وجود دارد، اما نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که فضای عملیاتی گروه‌های نیابتی در مفاهیم نظامی متفاوت است و با درگیری‌های نظامی کلاسیک فرق دارد.

به‌عنوان مثال شاید در بحث‌های رسانه‌ای حمله‌ای که از سوی یک گروه شیعی در عراق به مواضع آمریکا صورت گیرد، این‌طور مطرح شود که این تصمیم مستقیماً از تهران صادر شده، اما طرف آمریکایی یا هر بازیگر دیگری خودش این‌ را می‌داند که این‌جا یک تفسیر سیاسی مطرح است که بنا به منافع خودش این را تصمیمِ مستقیم تهران ببیند یا نه. به عبارت دیگر، آن‌چه تحت عنوان Attribution یا همان نسبت‌دادن تعریف می‌شود، در این‌جا بر پایهٔ تفسیر سیاسی حائز اهمیت است.»

به‌عبارت دیگر، آقای دیوسالار معتقد است بیش از آن‌که به اظهارنظرهایی که از سوی مقام‌های سیاسی و نظامی در رسانه‌ها توجه شود، باید به این نکته توجه کرد که کشورها براساس تعریف و تفسیر سیاسی خود تصمیم می‌گیرند که یک حملهٔ صورت‌گرفته از سوی گروه‌های نیابتی را به حامی آن گروه نسبت دهند یا نه.

این متخصص مسائل نظامی در ادامه چنین می‌گوید:

«ما چنین رویکردی را از سوی ایران هم دیده‌ایم. به‌عنوان مثال در حملات و اقداماتی که در خصوص برنامه‌ هسته‌ای ایران صورت گرفت هم انتساب‌هایی به اسرائيل وجود داشت، اما مقام‌های ایرانی ترجیح دادند به جای این‌که به‌صورت مستقیم این عملیات‌ها را کار اسرائيل بدانند، از مفهومی کلی سخن بگویند و آمریکا و اسرائيل و دیگران را در چنین حملاتی مقصر بدانند. این رویه باعث می‌شود که تهران مجبور نشود به‌صورت مستقیم به اسرائيل یا آمریکا پاسخ نظامی دهد.»

با این حال، در شرایطی که به‌گفته مقام‌های پنتاگون از زمان آغاز جنگ در غزه بیش از ۱۶۵ حمله از سوی شبه‌نظامیان وابسته به جمهوری اسلامی به پایگاه‌های آمریکا در منطقه صورت گرفته، میزان تنش‌ها به سطح کم‌سابقه و قابل‌توجهی رسیده است.

آخرین حملهٔ نیروهای نیابتی وابسته به ایران حتی به کشته شدن سه سرباز آمریکا در اردن انجامیده است. همزمان مزاحمت‌های حوثی‌ها در دریای سرخ برای کشتی‌های تجاری نیز ادامه دارد و حملات ایالات متحده و بریتانیا به مواضع این گروه یمنی هم باعث نشده تغییر چندانی در رویکرد حوثی‌ها ایجاد شود.

مجموعهٔ این تحولات باعث شده فشارها از سوی جمهوری‌خواهان به دولت بایدن نیز شدت یابد و بسیاری خواستار واکنش قاطع و مستقیم واشینگتن به تهران هستند. در نتیجه حالا پرسش میلیون دلاری در آمریکا این است که چگونه می‌توان به این اقدامات پاسخی بازدارنده داد بدون این‌که دامنهٔ بحران گسترش یابد و کار به یک جنگ مستقیم نینجامد.

آنتونی بلینکن می‌گوید شرایط منطقه از سال ۱۹۷۳ به بعد که جنگ یوم کیپور بین اعراب و اسرائيل رخ داد، هرگز تا این اندازه خطرناک نبوده است.

همچنین گزارش‌ها از طراحی پاسخ آمریکا به این حملات حکایت دارد؛ پاسخی که قرار است شدیدتر از موارد قبلی باشد بدون این‌که تنش‌ را در منطقه گسترش دهد.

در چنین شرایطی که احتمالاً مقام‌های جمهوری اسلامی قصد داشتند با حملات گروه‌های نیابتی علیه مواضع آمریکا و اسرائيل در منطقه، منافع خود را در این منازعه جستجو کنند، شدت‌گیری بحران، خارج شدن اوضاع از کنترل و استمرار اقدامات این گروه‌ها به‌ویژه در مواردی که برخی از خطوط قرمز واشینگتن مانند کشته شدن سربازان آمریکایی را در نظر نگرفته، می‌تواند معادله را به یک بحران غیرقابل‌کنترل بدل کند؛ بحرانی که عواقب و اثراتش نه تنها آن‌طور که جمهوری اسلامی انتظار داشته کنترل‌شده باقی بماند که برعکس، آتش این منازعه کنشگران دیگر و جغرافیای گسترده‌تری را درگیر کند.

XS
SM
MD
LG