وقتی هشتم بهمن ماه گروه موسوم به «مقاومت اسلامی عراق» به یک پایگاه آمریکا در اردن حمله کرد، این تصور قدرت گرفت که این عملیات میتواند به یکی از نقاط عطف تنشهای نظامی بین ایران و آمریکا و جنگ نیابتی جمهوری اسلامی تبدیل شود.
در این حمله سه سرباز آمریکایی کشته و دستکم ۴۰ تن نیز زخمی شدند. پس از آن بود که فشارهای داخلی در ایالات متحده بهویژه از سوی جمهوریخواهان برای پاسخ دادن واشینگتن به اقدامات جمهوری اسلامی افزایش یافت.
برخی مخالفان دولت بایدن البته خواستار حملهٔ نظامی مستقیم به ایران شدند اما در نهایت کاخ سفید پس از چندین روز بررسی گزینههای مختلف به این نتیجه رسید که پایگاههای متعددی از شبهنظامیان شیعه وابسته به جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و همچنین برخی مراکز متعلق به نیروی قدس سپاه در منطقه را مورد هدف قرار دهد.
حالا پس از این حملات، توپ در زمین حکومت ایران است، اما مقامات تهران در شرایط سختی برای تصمیمگیری قرار گرفتهاند.
مقامهای جمهوری اسلامی از ابتدای حملهٔ گروه افراطی حماس (گروهی که آمریکا و اتحادیهٔ اروپا آن را تروریستی میدانند) به اسرائيل در روز ۷ اکتبر بارها تکرار کردهاند که قصدی برای گسترش تنشها در منطقه ندارند.
با این حال برخی از ناظران سیاسی استدلال میکنند که اقدامات گروههای شبهنظامی شیعه در منطقه خلاف این ادعا را نشان میدهد. هرچند در مقابل هم برخی از کارشناسان معقتدند جمهوری اسلامی دقیقا با هدف جلوگیری از تنشها و در چارچوب تئوری بازدارندگی سعی میکند از این نیروها در جهت ایمن نگه داشتن خود بهره ببرد.
تغییر رویکرد ایران پس از حمله به برج ۲۲
بعد از حمله پهپادی ۲۸ ژانویه (هشتم بهمن) و البته جدیتر شدن احتمال پاسخ آمریکا، رویکرد حکومت ایران و نیروهای نیابتیاش تا اندازهای تغییر کرد؛ سیانان روز دوم فوریه در گزارشی مفصل و در گفتگو با چندین مقام امنیتی آمریکایی خبر داده بود که حمله به پایگاه این کشور در اردن که به کشته شدن ۳ سرباز آمریکایی منجر شده باعث «غافلگیری» ایران شده و رهبران ارشد جمهوری اسلامی را نگران کرده است
در همین راستا، روز ۳۰ ژانویه، گروه «کتائب حزبالله» که از اعضای جریان موسوم به «مقاومت اسلامی عراق» است، در بیانیهای اعلام کرد که که تمام اقدامات نظامی و امنیتی خود علیه نیروهای آمریکایی را به حالت تعلیق در میآورد.
پس از آن خبرگزاری رویترز در گزارشی بهنقل از چندین منبع آگاه گزارش داده بود که این گروه تحت فشار ایران و همچنین احزاب حاکم در عراق مجبور به تعلیق حملات خود به نیروهای آمریکایی شده است.
این در حالی است که حتی پس از این بیانیه «کتائب حزبالله» هم ایالات متحده عملیات علیه پایگاههای این گروه و دیگر جریانهای شبهنظامی را که بهگفتهٔ پنتاگون از زمان شروع جنگ در نوار غزه بیش از ۱۶۵ بار نیروها و پایگاههای آمریکایی را مورد هدف قرار دادهاند، عملی کرد؛ حملاتی دقیق و گسترده که مراکز متعددی از نیروی قدس سپاه و همچنین شبهنظامیان وابسته به جمهوری اسلامی را هدف قرار داد.
انتخاب دشوار جمهوری اسلامی
مقامهای جمهوری اسلامی در دهههای اخیر سیاستهای امنیتی و دفاعی خود را بر این اصل متمرکز کردهاند که درگیری و جنگ و منازعه به درون خاک ایران تسری نیابد.
حامیان سیاست منطقهای جمهوری اسلامی در مقابل منتقدانی که حضور نیروی قدس سپاه و سربازان ایرانی در سوریه برای حمایت از بشار اسد در مقابل اعتراضات داخلی و البته مبارزه با داعش را مورد نقد قرار میدادند، همواره بر این انگاره تأکید میکردند که «اگر نیروی قدس سپاه در سوریه نمیجنگید، باید در درون کشور با دشمن میجنگیدیم».
با همین استدلال هم در سالهای اخیر تمرکز بر گسترش نیروهای شبه نظامی که قرار است به جای جمهوری اسلامی در منطقه بجنگند، افزایش یافته و حالا مجموعهای از بازوهای درهم پیچیده از شبهنظامیان شیعی در منطقه ایجاد شده که ایدئولوژی همسانی با رهبران ایران دارند و دشمنی و مبارزه با آمریکا برای بیرون راندن نیروهای این کشور از منطقه را امری مقدس میشمارند.
اما این در حالی است که از ابتدای جنگ میان گروه افراطی حماس و اسرائیل، تهران تلاش کرده خود را از درگیری مستقیم با اسرائيل کنار بکشد و حتی در مقابل حملاتی که به کشته شدن برخی فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه در سوریه نیز انجامید، واکنش چندانی نشان ندهد.
استمرار این رویکرد میتوانست به دلسردی و نارضایتی اعضای جریان موسوم به «محور مقاومت» بینجامد؛ همچنانکه در داخل ایران هم نیروهای تندروتر از لزوم واکنش مستقیم و قاطع به اقدامات اسرائيل سخن میگفتند.
اما آنچه پس از حمله به پایگاه آمریکا در اردن و فراتر از آن بعد از حملهٔ گستردهٔ نیروهای آمریکایی به مراکز وابسته به شبهنظامیان شیعی و نیروی قدس سپاه در عراق و سوریه رخ داد، میتواند این نارضایتی را بیش از پیش نیز شدت ببخشد.
هرچند از اساس کار نیروهای نیابتی این است که به جای حامی خود بجنگد و از این نظر میتوان حضور فعالانهتر شبهنظامیان شیعه به جای ایران در میدان نبرد را برای این گروهها تئوریزه کرد، اما سکوت در مقابل حملات گستردهای که هم ضربات قابل توجهی به ظرفیت و توان این گروههای شیعه وارد کرده و هم مراکز وابسته به نیروی قدس را مورد هدف قرار داده، میتواند به ایجاد یک بحران مفهومی در ادامهٔ کار این گروهها با ایران منتهی شود.
آنطور که رویترز گزارش داده، ایران به کتائب حزبالله فشار آورده که عملیاتهای خود علیه آمریکا را به حالت تعلیق در آورد. در نتیجه یکی از اصلیترین محورهای همسانی میان این گروهها و جمهوری اسلامی یعنی مبارزه با آمریکا آسیب میبیند؛ چرا که حامی بزرگ برخلاف همیشه از نیروهایش میخواهد نه تنها فعلاً به عملیات خود پایان دهند که حتی در مقابل حملات آمریکا به آنها هم موضع سختی اتخاذ نمیکند و تلاش دارد از شدتگیری تنشها جلوگیری کند.
این آسیب البته میتواند در صورت تئوریزه کردن شرایط ماجرا از سوی مقامهای ارشد نیروی قدس سپاه برای گروههای نیابتی مدیریت شود، اما استمرار آن ممکن است به دلسردی بیشتر بینجامد.
آن سوی ماجرا، یعنی حرکت به سمت پاسخ دادن به اقدامات آمریکا که باعث دلگرمی این نیروها میشود، میتواند آتش درگیری را توسعه و جغرافیای مناقشه را به شکل قابل توجهی گسترش دهد.