لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۱:۴۹

آیا آژیر جنگ در جامعهٔ ایران به صدا درآمده است؟


بیلبورد تبلیغاتی حکومت جمهوری اسلامی در میدان ولیعصر تهران پس از حمله موشکی شامگاه ۱۰ مهر به اسرائیل
بیلبورد تبلیغاتی حکومت جمهوری اسلامی در میدان ولیعصر تهران پس از حمله موشکی شامگاه ۱۰ مهر به اسرائیل

اظهارنظر روزهای اخیر مقام‌های اسرائیلی این ظن را تقویت کرده است که این کشور ظرف روزهای جاری، پاسخ حملهٔ موشکی شامگاه ۱۰ مهر ایران را بدهد. با توجه به تهدیدهای نخست‌وزیر اسرائیل، از کارشناسان تا شهروندان جملگی حمله را قطعی می‌دانند و تنها بر سر محل حمله گمانه‌زنی می‌کنند.

انتظار جدی حمله و آغاز جنگ از روز ۱۴ مهر آغاز شده است. بعد از تهدید اسرائیل به پاسخ‌‌گویی، جمهوری اسلامی ایران هم اعلام کرده که پاسخ‌ سخت‌تری در انتظار اسرائیل خواهد بود.

حالا ایرانیان چه در داخل کشور و چه هر جای دنیا در انتظار به سر می‌برند.گروهی شادمان هستند و بخش بزرگی از جامعه در اضطراب به سر می‌برد.

از هفته گذشته تعدادی از شرکت‌های هواپیمایی خارجی پروازها به سمت ایران را متوقف کردند و طبعاً از ایران نیز نمی‌توان به آسانی به خارج از کشور سفر کرد. مگر پروازهایی که میان ایران و استانبول انجام می‌شود. این وضعیتی است که برای چند ماه گذشته نیز به دفعات رخ داده است. برخی ایرانیان می‌گوید: «این وضعیت و قطع دسترسی، یعنی جنگ».

این گزارش براساس گفت‌وگو با برخی شهروندان داخل و خارج ایران تهیه شده و اسامی آن‌ها به‌صورت مستعار آمده است.

آژیر جنگ در ایران

جنگ به معنای آتشباری و درگیری نظامی شروع نشده، اما در ذهن تعدادی از ایرانیان آغاز شده است. از جمله خانم خاطره که می‌گوید از روز حمله ایران به اسرائیل دچار اضطراب و استرس دائمی شده و هر روز ساعاتی فقط گریه می‌کند.

او می‌گوید: «می‌دانم، فقط قرار است ما به خاک سیاه بنشینیم، آن هم در شرایطی که سرمایه‌های اجتماعی نابود شده و اقتصاد کشور خیلی پیش‌تر فروپاشیده است».

شیما می گوید همکارانش در محل کار او به‌شدت اخبار را دنبال می‌کنند و منتظر حمله هستند: «آن‌ها بر روی قول نتانیاهو حساب کرده‌اند که قرار نیست خون از دماغ کسی بیاید و فقط قرار است آزاد شویم». البته او تأکید می‌کند که همکارانش همه مرد هستند، اما همسر دو نفر از آن‌ها به‌شدت مضطرب هستند و حتی فردای حمله ایران به اسرائیل اجازه نداده‌اند که فرزندان‌شان به مدرسه بروند، چرا که احتمال حمله می‌دادند.

جنگ برای همه به یک‌شکل نیست، حتی در شهرها و مشاغل مختلف متفاوت است. آقای عابد می‌گوید: «جنگ در شبکه‌های اجتماعی خیلی پررنگ‌تر است، اما در خیابان‌ها مردم در حالت بی‌تفاوتی هستند و زندگی روزمره در حال انجام است. شاید از ناامیدی است که جنگ را جدی نمی‌گیرند یا تصور می‌کنند قرار نیست خانه‌ای ویران شود».

البته او تاکید می‌کند که پمپ‌بنزین‌ها همچنان به‌شدت شلوغ هستند و صف‌ها طولانی.

درحالی‌که ایران و اسرائیل در حال تهدید یکدیگر هستند، وضعیت رسانه‌ها و روزنامه‌ها متفاوت است. برخی خبرنگاران داخل کشور به رادیوفردا می‌گویند اجازه ندارند در مورد وقوع جنگ و یا احتمال آن و عواقب آن بنویسند، چرا که حکومت آن را «هراس‌افکنی» خوانده است. ناهید می‌گوید: «این موضوعی نیست که ندانیم، یکی از چندین نبایدی که در کارمان وجود دارد».

خانم فتانه می‌گوید: «در تهران همه در حال زندگی عادی هستند، رستوران‌ها پر از جمعیت است، بعید است ایران محل جنگ شود. به نظرم هر دو طرف از جنگ گریزان هستند».

او جزو آن دسته از کسانی است که اخبار را نمی‌خوانند تا زندگی راحت‌تری داشته باشند. ترجیح می‌دهد یوگا و مدیتیشن کند و حرف‌های اضطراب‌آور نزند.

آقای محمد شیوهٔ متفاوتی برای مقابله با اخبار جنگ و حمله انتخاب کرده است؛ می‌گوید: «هیچ خبری را پیگیری نمی‌کنم تا استرس نداشته باشم. آن قدر بی‌تفاوتم که حتی ساعاتی بعد از حمله ایران به اسرائیل از آن خبردار شدم».

شادی و اضطراب جنگ خارج از مرزها

نگرانی‌ها و شادی‌ها برای کسانی که خارج از کشور هستند، معنای دیگری دارد. وقایع داخل کشور را باید دست‌چندم بشنوند که می‌تواند واقعی هم نباشد و حتی تصویری حداقلی از وقایع به دست بدهد. درحالی‌که نگران وضعیت خانواده و دوستان و شهر و ایران خود هستند، برخی‌شان تمایل دارند که در دنیای آرام خود زندگی کنند و سیاست و جنگ را به همان شهروندان بسپارند.

آقای خسرو در آمریکا مدام در حال مرور تک‌تک سایت‌های خبری است و تحلیل‌های مختلف را می‌خواند و نگران حمله است. آقای مهران هم در لندن نگران خانواده‌اش است که در ایران زندگی می‌کنند و مدام به دنبال این سؤال است که آیا به ایران حمله می‌شود و اول کجا مورد اصابت قرار می‌گیرد؟

در یکی از شبکه‌های اجتماعی یک نفر به او می‌گوید احتمالاً جنگ از جنوب و بنادر شروع شود. در همین حال، خانم مژده در کانادا شادمانی می‌کند که «آزادی ایران نزدیک است». او حملات نظامی را «پایان نظام جمهوری اسلامی‌» می‌داند و مطمئن است که اگر قرار به حمله باشد، «به گونه‌ای است که مردم عادی آسیبی نخواهند دید».

مینو، روزنامه‌نگار در تهران، می‌گوید که چند نفر از همکاران او نیز همین نگاه را دارند و شروع جنگ را «پایان جمهوری اسلامی»‌ می‌دانند که بالأخره رخ می‌دهد. او می‌گوید: «شرایط ترسناکی است، البته ما هیچ دوره‌ای آرامش نداشته‌ایم. شروع جنگ یعنی بدبخت شدن بیشتر مردم ایران».

به‌گفتهٔ او، مردم از هفتهٔ گذشته مواد غذایی و بهداشتی مورد نیاز خود را بیشتر از زمان‌های دیگر ذخیره کرده‌اند تا در صورت وقوع هر حادثه‌ای کمبود احساس نکنند.

از هفتهٔ گذشته بسیاری از کشورها به اتباع خود توصیه کرده‌اند از ایران خارج شوند و هشدار داده‌اند که به ایران سفر نکنند.

آقای هادی مخالف جنگ تحت هر شرایطی است. نه آن را راه و چاره تمام شدن جمهوری اسلامی می‌داند و نه دلش می‌خواهد اقتدار ملی در عرصه جهانی نمایش داده شود. به همین دلیل می‌گوید: «ما اقلیت‌ها از هر دو طرف ناسزا می‌شنویم. جایی هم برای فرار نداریم. کاش تبعهٔ جایی بودیم و جان‌مان ارزشی داشت».

خانم نوا ساعت‌به‌ساعت در حال چک کردن آسمان است تا وضعیت پروازها را رصد کند و هر بار از آن عکس می‌گیرد. این کار را از زمانی آغاز کرده که خبرهایی منتشر شد مبنی بر این که تحرکات اخیر اسرائیل نشان می‌دهد شنبه‌شب یا یکشنبه ۱۵ مهرماه حمله اسرائیل انجام می‌شود.

بعد از آن اعلام شد که آسمان روسیه و عراق اصطلاحاً کلیر شده و پرواز ندارند. پیشتر، پروازهای خارجی به ایران نیز متوقف شده است. نوا در مقابل عکس‌هایی که مدام از آسمان و پروازها می‌گیرد، می‌گوید: «این وضعیت از ترسناک گذشته و وحشتناک است».

در استان خوزستان، شهر سالم کمتر پیدا می‌شود. همهٔ شهرها هنوز نشانه‌هایی بزرگ از جنگ هشت‌سالهٔ ایران و عراق دارند. از خرمشهر که روزی به زیبایی شهره بود و تجارت پر رونقی داشت تا اهواز که مرکز استان است، همه بوی جنگ می‌دهد.

زمانی می‌گفتند بازسازی بنادر و شهرهای مرزی چندان مقرون‌به‌صرفه نیست. چرا که ممکن است دوباره مورد هجوم قرار بگیرند. مانا می‌گوید: «شرایط روانی مردم واقعا بد است. با وضعیت اقتصادی فلج‌شده، کوچک‌ترین حمله‌ای می‌تواند فاجعهٔ بزرگی به بار بیاورد که فقط مردم باید تاوان آن را بدهند. ترس در این منطقه به‌دلیل حساسیت‌هایی که دارد، حتماً بیشتر است. ما هنوز ترس‌های جنگ را فراموش نکرده‌ایم».

در نقطه مقابل، خانم مریم معتقد است که ایران باید به اسرائیل حمله می‌کرد و «اقتدار» خود را نشان می‌داد، در عین حال معتقد است که اسرائیل جرئت حمله به ایران را ندارد. با این حال او با کودک پنج‌ساله‌اش به یکی از روستاهای مازندران رفته تا اگر اتفاقی افتاد، جان سالم بدر ببرند.

هفتم اکتبر، سالگرد یک قدرت‌نمایی

تعدادی از مردم در مورد این که حملهٔ اسرائیل قطعی است، شکی ندارند. شک و شبهه‌ای اگر وجود دارد، در مورد زمان و مکان است.

آقای حسین می‌گوید: «قطعاً هفتم اکتبر حمله خواهد کرد که سالگرد حملهٔ سال گذشته به نوار غزه است». او در مورد محل کمی شک دارد و فکر می‌کند اسرائیل احتمالاً پایگاه‌های نظامی ایران را هدف قرار می‌دهد.

آقای سیامک نظرش این است که حملهٔ هفتم اکتبر قطعی است و اصفهان را محل حمله معرفی می‌کند که به‌گفتهٔ او در نهایت به یک فاجعهٔ بزرگ تبدیل خواهد شد.

آقای مصطفی از اهالی اصفهان است و می‌گوید: «از زمان حملهٔ ایران به اسرائیل بیشتر از آن که تحلیلی انجام شود، برایش جوک ساخته شد. حالا که بحث بر سر حمله به اصفهان است، باز مردم به آن می‌خندند».

خودش می‌گوید چاره‌ای جز خنده ندارند. حتماً که تعدادی می‌ترسند، اما عده‌ای فکر می‌کنند این حمله نوع خاصی است که تنها مسئولان نظام را هدف قرار می‌گیرد و با مردم ایران کاری ندارد. او جزو کسانی است که با وجود آن که سفرهای هوایی زیادی داشته، فعلا مسافرت با هواپیما را متوقف کرده است.

آقای مصطفی می‌گوید مطمئن است که همین شرایط هم برایش عادی می‌شود و اتفاق زمانی رخ می‌دهد که هیچ‌کس انتظارش را ندارد؛ کسی چشم به آسمان ندارد و شاید همه در خواب باشند.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG