سیاستی که همهٔ دهانها را بسته و قلمها را شکسته میخواهد، سیاست حکومت در سوریه طی بیش از نیم قرن اخیر بوده است.
سانسور پس از استقلال سوریه
پس از پایان قیمومیت فرانسه بر سوریه و اعلام استقلال این کشور در سال ۱۹۴۶، سوریه یک دورهٔ طولانی بیثباتی سیاسی، بین کودتاهای متوالی و پیشنهادهای مختلف قانون اساسی را تجربه کرد.
تولد احزاب ملیگرای متعدد در کشورهای عربی از جمله سوریه پاسخ اولیه به سالها سلطه خارجی بود؛ از جمله حزب بعث که با الهام از سوسیالیسم و به کمک شاخه نظامی خود، در سال ۱۹۶۳ قدرت را در سوریه به دست گرفت.
دولت جدید قانون وضعیت اضطراری را که چندی قبل به تصویب رسیده بود و به شدت آزادیهای فردی و جمعی شهروندان را محدود میکرد، به اجرا گذاشت.
اجرای این قانون، فضای سانسور و رعب و وحشت را در سراسر کشور حاکم، و هر گونه مخالفت را با اتهام «اخلال در امنیت ملی» سرکوب کرد.
در همین سالها، علی احمد سعید، با تخلص «آدونیس»، شاعر بزرگ سوری که مدتی به زندان افتاده بود کشور را ترک کرد و به لبنان رفت.
نزار قبانی، شاعر معروف سوری و از مدرنترین شاعران جهان عرب نیز، که در این دوره رایزن فرهنگی در سفارتخانههای سوریه در کشورهای خارجی بود، در بیروت مستقر شد.
او که در سر رویای ایجاد یک «جمهوری عشق» را میپرواند، مخالف حکومتهای کشورهای عربی شد که به قول او برای تداوم بقای خود روابط انسانی را تنزل دادند و مانع از هر پیشرفتی شدند.
قبانی از معدود شاعران عرب بود که مدح رهبران عرب را نگفت و الهامبخش دیگر شاعران به ویژه شاعران هموطنش شد؛ به طوری که شاعران در مورد او گفتند: «نزار قبانی به اندازهٔ هوا برای زندگی ما ضروری است».
مرگ ناگهانی جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر در سپتامبر ۱۹۷۰، شوک بزرگی را به نظامیان ملیگرای جهان عرب وارد کرد. حافظ اسد که آن زمان وزیر دفاع سوریه بود، از این شرایط به نفع خود بهره برد و روز شانزدهم نوامبر همان سال با انجام یک کودتا علیه نورالدین الاتاسی، نخستوزیر وقت، جانشین او شد و قدرت اصلی در کشور را به دست گرفت.
این کودتا که بعداً در ادبیات رسمی سوریه، «جنبش اصلاحی» (الحركة التصحيحية) نامگذاری شد، در واقع سه روز پیش از آن آغاز شده بود؛ زمانی که اسد با حمایت ارتش، رقبایش در حزب بعث، از جمله صلاح جدید، رئیسجمهور وقت را دستگیر کرد. صلاح جدید که از سال ۱۹۶۳ در قدرت بود، در دوران حکومت حافظ اسد، به مدت ۲۳ سال در زندان بود و در همان زندان درگذشت.
نزار قبانی در همان سال ۱۹۷۰ در شعری سرود:
دوستم داشته باش
دور از سرزمین ظلم و سرکوب
دور از شهرِ سرشار از مرگمان
دور از تعصبها
دور از قیدوبندهاش
دوستم داشته باش
دور از شهرمان
که عشق به آن پا نمیگذارد
و خدا به آن نمیآید.
در سال ۱۹۷۳، قانون اساسی جدید سوریه تقریباً تمام اختیارات را به حافظ اسد واگذار کرد و او حکومت خود را بر اساس شکنجه، تبلیغات حکومتی، کیش شخصیت، سانسورو کنترل جامعه از طریق یک نظام پلیسی استوار کرد.
در سال ۲۰۰۰، وقتی حافظ اسد در ۷۰ سالگی درگذشت، همه میدانستند که قرار است چه کسی قدرت را در این کشور به دست گیرد: بشار اسد، پسر دوم حافظ اسد.
بر اساس قانون اساسی، نخستوزیر باید برای چند هفته به عنوان رئیسجمهور موقت سوریه اداره امور کشور را برعهده میگرفت تا زمینه را برای به قدرت رسیدن بشار اسد فراهم کند.
خزان زودرس «بهار دمشق»
فاصله کوتاه ریاستجمهوری حافظ و بشار، به دلیل توقف در خشونتهای سیاسی رایج، به «بهار دمشق» شهرت یافت و برخی از نویسندگان از فرصت استفاده کردند و به موضوعاتی که تا آن زمان ممنوع بود پرداختند.
از جمله این موضوعات، «زندان» بود. مصطفی خلیفه نویسندهٔ سوری که سیزده سال را در زندانهای حافظ اسد گذراند خاطرات خود از این دوران را نوشت اما سالها بعد توانست آن را منتشر کند.
همچنین خالد خلیفه دیگر نویسنده سوری در این دوره رمان «در ستایش نفرت» را درباره کشتار حما به دست حافظ اسد نوشت که سالها بعد منتشر شد و مورد استقبال منتقدان ادبی قرار گرفت.
در این دورهٔ گذرا، بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی سوری با انتشار بیانیههایی خواستار گشایش فضای سیاسی کشور و لغو وضعیت اضطراری در کشور شدند که از سال ۱۹۶۳ برقرار بود.
اما یک ماه پس از مرگ حافظ اسد، بشار اسد یک انتخابات غیررقابتی و تک نامزدی برگزار کرد و به شیوهٔ تمام دیکتاتورها اعلام کرد که بیش از ۹۷ درصد آرا را به دست آورده و رئیسجمهور جدید سوریه، رهبر حزب حاکم بعث و فرماندهٔ کل نیروهای مسلح شد.
در آن دوره، نسل جدیدی از خانواده حکمرانان در کشورهای عربی به قدرت رسیده بودند؛ در اردن، ملک حسین و در مراکش ملک حسن تازه درگذشته و قدرت را به فرزندانشان واگذار کرده بودند. بشار اسد هم در آن موقع ۳۵ ساله بود و رهبری جوان به شمار میرفت.
اما فرق او با دیگر رهبران جوان کشورهای عربی این بود که در عمل هیچ میلی به مدرنسازی کشور و سازگاری سوریه با جامعه جهانی از خود نشان نداد و خیلی زود امیدها را نقش برآب کرد.
بشار اسد در دهه ۲۰۰۰ در چندین موج از جمله در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۷، نویسندگان و روشنفکران سوری را بازداشت کرد.
زمانی که اعتراضات موسوم به «بهار عربی» به سوریه رسید، بسیاری از شاعران و نویسندگان سوری از بشار اسد خواستند که از حکومت کنارهگیری کند. به عنوان نمونه، آدونیس در نامهای بشار اسد را مستقیماً مسئول جنایات سوریه دانست و از او خواست استعفا دهد.
اما گوش بشار اسد، بدهکار چنین پیامهایی نبود.
دولت او مدعی بود که با حدود ۴۰۰ ناشر، آزادی بیان را برای نویسندگان تامین کرده است، اما فاروق مردمبک، مورخ سوری گفته که آمارهای بشار اسد در زمینه کتاب و کتابخوانی در سوریه همواره «گمراهکننده» بود.
علاوه بر سانسور و فضای پلیسی، بازداشت نویسندگان و موج گسترده مهاجرت نخبگان، فرسودگی صنعت نشر و فقر کتابفروشی و کتابخانه از دیگر نشانههای وضعیت اسفبار فرهنگ بهویژه کتاب در سوریه دوران اسد بود.