اين روزها مصادف است با پنجاه و هفتمين سالگرد خودکشی صادق هدايت، نويسنده، مترجم، روشنفکر و يکی از بنيادگزاران ادبيات داستانی مدرن در ايران.
بوف کور صادق هدايت هنوز بر ادبيات مدرن ايرانی سايه افکنده است و آنچنانکه برخی از ناقدان ادبی ايران باور دارند، نويسندگان ايرانی بعد از هفتاد و سه سال که از نوشته شدن «بوف کور» می گذرد، به ويژه اين اثر او را پيشروترين نمونه داستان مدرن ايران می دانند.
در روز نوزدهم فروردين سال ۱۳۳۰، پليس پاريس به خواست چند تن از آشنايان هدايت، به خانه شماره ۳۷ مکرر در کوچه شامپيونه، بولوار سن بولوار، مراجعه کرد، در آپارتمان را شکست و از خلال بوی تند گاز که سراسر خانه را فراگرفته بود، با جسد خوابيده بر زمين صادق هدايت چهل و هشت ساله رو به رو شد.
جهانگير هدايت در تهران به خاطر می آورد که خبر خودکشی عمويش را با دشواری های فراوان به خانواده صادق هدايت اطلاع داده اند.
پاريس ۲ مه ۱۹۲۸
تصدقت گردم؛ بعد از آن کمدی دراماتيک که در فونتن بلو گذشت، در سفارت غوغايی به پا شده و انتظام بدبخت دچار زحمت شده؛ بنده هم کاملا مفتضح؛ به طوری که نمی توانم جلو دو نفر در بيايم؛ پولم هم که به باد رفت. به هرحال بختمان اگر بخت بود، دسته خر برای خودش درخت بود. عجالتا با رخت های جنابعالی پز می دهم تا بعد چه شود. قربانت
او به راديو فردا می گويد:«اين فاجعه ای بود که برای اين خانواده رخ داده بود. بايد به پدر و مادرش اطلاع داده می شد. و اين اطلاع دادن هم بسيار مسأله ساز بود. چون از يک طرف، خبر در روزنامه های فرانسه چاپ شده بود و خيلی زود به روزنامه های داخل ايران هم می رسيد و از طرف ديگر، رساندن خبر خودکشی به خانواده او خيلی مسأله ساز بود. از وقتی که به مادرش اطلاع دادند، مادر صادق هدايت بيمار شد و در رختخواب خوابيد و ديگر بلند نشد. آن قدر در آن رختخواب ماند تا فوت کرد.»
صادق هدايت در سال ۱۲۸۱ در تهران زاده شد. پدر و مادر او، هر دو، از تبار رضاقلی خان هدايت، نويسنده، شاعر و مورخ نامدار دوران قاجار بودند. هدايت پس از پايان تحصيلات اوليه خود در دبيرستان های دارالفنون و سن لويی تهران، رهسپار بلژيک و فرانسه شد. او در آن سالها يک بار دست به خودکشی نافرجام زد و کوشيد خود را در رودخانه مارن، در پاريس، غرق کند. صادق هدايت بعدها از اين رويداد به ندرت سخن می گفت؛ اما نامهها و کارت پستال های اندکی در دست است که او به اين واقعه اشاره کرده است. جهانگير هدايت به راديو فردا می گويد متن يکی از اين کارت پستال ها، که خطاب به پدر او، عيسی هدايت، ارسال شده ازين قرار است:
«پاريس ۲ مه ۱۹۲۸
تصدقت گردم؛ بعد از آن کمدی دراماتيک که در فونتن بلو گذشت، در سفارت غوغايی به پا شده و انتظام بدبخت دچار زحمت شده؛ بنده هم کاملا مفتضح؛ به طوری که نمی توانم جلو دو نفر در بيايم؛ پولم هم که به باد رفت. به هرحال بختمان اگر بخت بود، دسته خر برای خودش درخت بود. عجالتا با رخت های جنابعالی پز می دهم تا بعد چه شود. قربانت. امضاء»
آن گونه که جهانگير هدايت می گويد، کمدی دراماتيک در اين نامه، اشاره ای دارد به کوشش نافرجام هدايت برای غرق کردن خود در رودخانه.
به هر روی صادق هدايت در سال ۱۳۰۹ پس از چهار سال تحصيل به ايران بازگشت و تا سال ها بعد، که برای فراگيری زبان پهلوی يک سال به هند رفت، همواره در تهران سکونت داشت. او در سال ۱۳۲۹ عازم فرانسه شد و کمتر از يک سال بعد در پاريس خودکشی کرد.
رباعيات خيام، فوايد گياهخواری، زنده به گور، پروين دختر ساسان، سه قطره خون، سگ ولگرد و حاجی آقا برخی از آثار او هستند. بوف کور را مهم ترين اثر صادق هدايت دانسته اند.
محمدعلی همايون کاتوزيان، نويسنده و منتقد ادبی، يکی از کسانی است که تاکنون چندين کتاب در باره صادق هدايت به زبان های فارسی و انگليسی نوشته است. او در کتاب «صادق هدايت و مرگ نويسنده» می نويسد: «هنوز کفنش خشک نشده بود که ماشين بت سازی و بت پرستی از چند سو به کار افتاد. خودش که زحمتش را کم کرده بود و ديگر موی دماغ نمی شد. مردنش هم که شيک بود و آلامد. ارثيه او هم که دست نخورده در انتظار مرده خوری بود. اين گونه بود که ظرف دو سال، هدايتِ مطرود و مردود و تنها و در به در به بتی تبديل شد که هيچ نفس کشی جرئت نمی کرد به آن چپ نگاه کند.»
دکتر همايون کاتوزيان در گفت و گو با راديو فردا
همايون کاتوزيان در گفت و گو با راديو فردا می گويد: «اين قطعه ای که نقل شد، مربوط به جريان های کوتاه مدت روشن فکری بود. پيش از مرگ کمتر توجهی به هدايت می شد و بيشتر روشنفکرها او را طرد کرده بودند. ولی بعد از اين که خودکشی کرد، يکباره همان ماشين بت سازی به راه افتاد. ولی اين طولی نکشيد. هدايت در سال ۱۳۳۰ خودکشی کرد؛ به سال ۱۳۴۰ و بعد از آن که می رسيم ديگر می بينيم آرام آرام هدايت در جامعه روشنفکری ايران مد نيست. بلکه کسانی مانند جلال آل احمد و علی شريعتی جای او را گرفته اند.»
در بين روشنفکران ايرانی نقل قولی رايج است که می گويد نويسندگان ايران بعد از هفتاد و سه سال که از نوشته شدن بوف کور می گذرد، هنوز نتوانسته اند از زير شنل هدايت بيرون بيايند.
ماشاالله آجودانی، نويسنده و مورخ، نيز در کتاب هدايت، بوف کور و ناسيوناليسم می نويسد: «در ايران، از زمان پيدايی تجدد، مفهومی دوبُنی از زمان داده می شود. يعنی در تفسير تاريخ ايران، گذشته باستانی مظهر افتخار و شکوه قلمداد می شود، و ايران اسلامی مظهر انحطاط و زوال». آيا بين تداوم چيرگی صادق هدايت بر فضای روشنفکری ايرانی و مفهوم دوبنی زمان نسبتی هست؟
ماشاالله آجودانی به راديو فردا می گويد:«البته که نسبتی هست. اين مشکل تاريخی جريان های روشنفکری ايران است؛ زيرا اصلا تمدن ما ايرانی ها دوبنی است. يک تمدن ايران باستان و يک تمدن اسلامی. کليه افراط و تفريط ها هم بر سر اين دو بن است. يعنی ما کفه ترازو را به نفع کداميک از اين دو تمدن سنگين تر بکنيم.»
طی هفتاد و سه سالی که از نوشته شدن بوف کور می گذرد، صادق هدايت و بوف کور دو شخصيت متمايز اما پيوسته به هم يافته اند. نمی توان از هدايت سخن گفت اما به تفصيل به بوف کور ارجاع نداد. ماشاالله آجودانی راز ماندگاری بوف کور را به همان شناخت تمدن دو بنی نسبت می دهد.
او می گويد:«ترديد ندارم که به لحاظ ساختاری، يعنی آن چيزی که در بوف کور اتفاق می افتد، اين ساختار بحران زای تاريخ ايران را به بنياد ساختار داستان نويسی مدرن پيوند می زند و به همين جهت بوف کور يک شاهکار است. تا به امروز که صحبت می کنيم، هنوز نتوانسته ايم درعرصه جهانی شاهکاری مانند بوف کور خلق کنيم.»
آنچه آقای آجودانی شاهکار می خواند، همايون کاتوزيان سنگ بنا می نامد اما بر اهميت آثار ساير نويسندگان پس از هدايت نيز تأکيد می کند.
دکتر ماشاالله آجودانی در گفت و گو با راديو فردا
آقای کاتوزيان می گويد:«بوف کور سنگ بنای ادبيات داستانی مدرن بود. اما اين دليل نمی شود که ديگران آثار خوب ننوشته اند. البته نوشته اند. نويسنده های بسيار خوبی آمدند؛ چه در زمان هدايت و چه بعد از او. در حال حاضر هم نويسنده های بسيار خوبی هستند و آثار خوبی تحويل می دهند. اما به هرحال بوف کور نوعی سنگ بناست و حالت بنيان گذاری دارد.»
ماشاالله آجودانی نيز براين باور است که نويسندگان پس از هدايت، هرگز به تکرار هدايت روی نياوردند.
او می گويد:«طبيعی است که نويسندگان ديگر، مانند گلشيری و دولت آبادی، همه اينها تحت تأثير هدايت يا صادق چوبک شروع به داستان نويسی کردند. اما اينکه آنها عين روايات او را تکرار کنند، اين طور نبوده است. اينها هرکدام خودشان تلاش های مستقلی بروز دادند. و ادبيات معاصر ايران هم زنده است. همه سعی کردند که از زير شنل هدايت خارج شوند. اين تلاش عمدی را در جريان روشنفکری ايران و بخصوص نويسندگان ما می شود نشان داد.»
همايون کاتوزيان هم می گويد فضای داستان نويسی در حال حاضر، نيم قرن پس ازصادق هدايت، بسيار گسترده تر شده و به ويژه سلطه طولانی مدت شعر را کنار زده است.
آقای کاتوزيان می افزايد:«کارهای بسيار جالب و مهمی به خصوص بعد از انقلاب شده است. داستان نويسی شيوع پيدا کرده و تا اندازه ای جای شعر را گرفته. اين يکی از نکات بسيار جالب است؛ زيرا از قديم الايام تا همين بيست يا سی سال پيش، شعر فارسی بر داستان و حکايت غلبه داشت. يعنی شعر هميشه در صف مقدم بود و عروس ادبيات فارسی حساب می شد. اما در اين بيست سی سال گذشته، وضع دست کم تا اندازه ای تغيير کرده و داستان نويسی جای خيلی بيشتری باز کرده و در قياس با شعر امروز حتی از آن پيش تر رفته.»
اما به رغم اين پيشرفت ها که در ادبيات داستانی مدرن ايران ديده می شود، بايد پرسيد حضور پررنگ سايه صادق هدايت بر اين ادبيات نشانگر چيست.
جهانگير هدايت در گفت و گو با راديو فردا
ماشاالله آجودانی اين پرسش را اين طور پاسخ می دهد:«اين نشان می دهد که در جامعه ای عقب مانده، اگر يک نويسنده با بنيادهای فکری خود نسبت به جامعه و تاريخ خود شناخت اصولی داشته باشد، می تواند اثری خلق کند که ارزش جهانی داشته باشد. اين را می توان به عنوان بزرگ ترين دستاورد زندگی و آثار هدايت برای جوانان کشورمان عنوان کرد.»
اما دستاوردهای زندگی و آثار هدايت در ايران امروز بخت چندانی برای انتشار آزاد و آسان ندارند. کتاب های او يا منتشر نمی شوند يا پس از گذر از تيغ سانسور منشتر می شوند.
گذشته از آثار مکتوب، سرنوشت تنها جايزه ادبی در ايران که نام صادق هدايت را بر خود دارد نيز هر روز بيش از پيش در ابهام فرو می رود.
جهانگير هدايت در گفت و گو با راديو فردا، برنامه ريزی آخرين مسابقه داستان نويسی صادق هدايت را اين گونه بازگو می کند:«از سال ۱۳۸۱ که مسابقه داستان نويسی صادق هدايت را آغاز کرديم، هميشه در خانه هنرمندان برگذار می شد. برای امسال هم با مدير قبلی خانه هنرمندان ايران قرار گذاشته بوديم اين برنامه همانجا اجرا شود. اما مدير اين مرکز تغيير کرد. اولين کار فرهنگی مدير جديد هم اين بود که برنامه صادق هدايت را لغو کرد. و ما ناچار شديم با دشواری فراوان برنامه اهدای جوايز را به صورت خصوصی و در منزل خودم اجرا کنيم. چنين رويکردی نسبت به معتبرترين نويسنده مدرن ايران جای تأمل و بررسی دارد.»
در سال های آغازين قرن بيست و يکم، مسئولان فرهنگی کشور فرانسه کتاب برگزيده قرن بيستم فرانسه را «شازده کوچولو»، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری، اعلام کردند و جشن های مفصلی به ياد او برپا داشتند. می توان پرسيد چگونه بايد صادق هدايت را، که در گورستانی در پاريس مدفون است، ارج نهاد.