یوشکا فیشر وزیر خارجه پیشین آلمان از انتخاب باراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری آمریکا به عنوان بزرگترین فرصت تاریخی برای ایران نام برده و ابراز عقیده کرده است، ایران در حال از دست دادن این فرصت است.
آقای فیشر در مقالهای با عنوان «شاخ زیتون اوباما برای ایران» که روز دوشنبه در روزنامه بریتانیایی گاردین منتشر شد، نوشته است، این فرصت منحصر به فرد همان اعلام آمادگی اوباما برای گفت و گو با ایران است، به شرط آن که رهبران ایران هم بخواهند از این فرصت استفاده کنند.
به اعتقاد وزیر خارجه پیشین آلمان در شرایط کنونی نشانههایی از آمادگی رهبران ایران برای استفاده از این فرصت به چشم نمیخورد، چرا که پیشنهاد باراک اوباما در عین حال برای رِژیم ایران خطری جدی به شمار میآید.
یوشکا فیشر افزوده است: « هیچ چیز به اندازه کاهش تنش در روابط با آمریکا رهبران ایران را نگران نمیکند.»
در ادامه این مقاله آمده است، رِژیم حاکم بر ایران از جرج بوش و دولت نئومحافظهکار وی استقبال میکرد، چرا که وجود این دولت به رهبران ایران اجازه میداد، انسجام درونی خود را حفظ کرده و در عین حال به دخالتهای خود در عراق و افغانستان هم ادامه دهند.
یوشکا فیشر مینویسد، رهبران ایران تنها بخشی از مدرنیسم را میخواهند و آن اقتصادی پیشرفته، فنآوری و توسعه زیرساختها است در حالی که در مقابل آزادی، دمکراسی و حاکمیت قانون میایستند.
وزیر خارجه پیشین آلمان با اشاره به برگزاری تظاهرات گسترده در ایران در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و سرکوب خشونت آمیز معترضان از آن به عنوان آغاز ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی در باره رویکرد کلی نظام نام برده است.
به اعتقاد یوشکا فیشر هرچند جمهوری اسلامی باید میان انزوا و گشایش در روابط با جهان خارج یکی را برگزیند، اما در شرایط کنونی به نظر میرسد که طرفداران انزوا در ایران در موضع برتر قرار دارند.
در بخش دیگری از این مقاله با اشاره به تاریخچه انقلاب اسلامی آمده است، هرچند انقلاب آیت الله خمینی این انقلاب را اسلامی خوانده بود اما یکی از اهداف مهم آن تامین استقلال ملی و مقابله با نفوذ خارجی بود.
یوشکا فیشر ادامه میدهد، سی سال پس از انقلاب اسلامی پیشنهاد باراک اوباما میتواند، به تامین استقلال ایران و تعبیر رویای تبدیل شدن به یک قدرت و تمدن بزرگ و پذیرفته شدن در جمع قدرتهای جهانی بیانجامد، هر چند رهبران کنونی ایران مسیر رویارویی را در پیش گرفتهاند.
فیشر در بخش دیگری از مقاله خود به مقایسه انقلاب ایران با انقلابهای دیگر در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین میپردازد و با اشاره به این که اغلب این انقلابها مدل اتحاد جماهیر شوروی پیشین را برگزیدند، میافزاید، اتحاد شوروی به خاطر کمبود موشک و سلاح هستهای سقوط نکرد، بلکه علت فروپاشی آن ضعف اقتصادی بود.
فیشر مینویسد: « به نظر نمیرسد، رهبران ایران بخواهند از تاریخ عبرت بگیرند، به جای این، آنها همچنان به راهکارهای کهنه عصر ضد استعماری دل بستهاند.»
یوشکا فیشر با اشاره به هراس رهبران جمهوری اسلامی از «انقلاب رنگی» ادامه میدهد، کشورهایی نظیر چین، روسیه و ویتنام نیز که تنها بخشی از مدرنیسم را میپسندند، از «انقلاب رنگی» میهراسند، اما این کشورها برای مقابله با این نوع «مدرنیسم سیاسی» به ابزارهایی مانند اقتصاد، آزادی اجتماعی و همگرایی با بازارهای جهانی متوسل شدهاند.
وزیر امور خارجه آلمان چند کشور «اصلاح نشده» باقی مانده از اردوگاه «سوسیالیست» مانند کره شمالی و کوبا را در حدی نمیداند که بخواهند یک قدرت جایگزین در جهان ایجاد کنند.
یوشکا فیشر همچنین با اشاره به حضور کشورهایی مانند هند، ترکیه و برزیل در جمع بیست قدرت بزرگ جهانی و مقایسه ایران با این کشورها ادامه میدهد، در میانمدت نمیتوان از کشورهای عربی یا اسراییل به عنوان رقیب ایران در منطقه نام برد، بلکه این ترکیه است که به دلیل پیش گرفتن سیاستی موفق و مبتنی بر مدرنیسم رفته رفته به قدرت اصلی در منطقه خاورمیانه تبدیل میشود.
آقای فیشر در پایان با اشاره به درپیش بودن تصمیمهای سرنوشت ساز در باره ایران در پاییز پیشرو نتیجه گیری کرده است:« نگاهی به کتابهای تاریخ میتواند به رهبران جمهوری اسلامی برای تصمیمگیری کمک کند.»
آقای فیشر در مقالهای با عنوان «شاخ زیتون اوباما برای ایران» که روز دوشنبه در روزنامه بریتانیایی گاردین منتشر شد، نوشته است، این فرصت منحصر به فرد همان اعلام آمادگی اوباما برای گفت و گو با ایران است، به شرط آن که رهبران ایران هم بخواهند از این فرصت استفاده کنند.
به اعتقاد وزیر خارجه پیشین آلمان در شرایط کنونی نشانههایی از آمادگی رهبران ایران برای استفاده از این فرصت به چشم نمیخورد، چرا که پیشنهاد باراک اوباما در عین حال برای رِژیم ایران خطری جدی به شمار میآید.
یوشکا فیشر افزوده است: « هیچ چیز به اندازه کاهش تنش در روابط با آمریکا رهبران ایران را نگران نمیکند.»
در ادامه این مقاله آمده است، رِژیم حاکم بر ایران از جرج بوش و دولت نئومحافظهکار وی استقبال میکرد، چرا که وجود این دولت به رهبران ایران اجازه میداد، انسجام درونی خود را حفظ کرده و در عین حال به دخالتهای خود در عراق و افغانستان هم ادامه دهند.
یوشکا فیشر مینویسد، رهبران ایران تنها بخشی از مدرنیسم را میخواهند و آن اقتصادی پیشرفته، فنآوری و توسعه زیرساختها است در حالی که در مقابل آزادی، دمکراسی و حاکمیت قانون میایستند.
وزیر خارجه پیشین آلمان با اشاره به برگزاری تظاهرات گسترده در ایران در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و سرکوب خشونت آمیز معترضان از آن به عنوان آغاز ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی در باره رویکرد کلی نظام نام برده است.
به اعتقاد یوشکا فیشر هرچند جمهوری اسلامی باید میان انزوا و گشایش در روابط با جهان خارج یکی را برگزیند، اما در شرایط کنونی به نظر میرسد که طرفداران انزوا در ایران در موضع برتر قرار دارند.
در بخش دیگری از این مقاله با اشاره به تاریخچه انقلاب اسلامی آمده است، هرچند انقلاب آیت الله خمینی این انقلاب را اسلامی خوانده بود اما یکی از اهداف مهم آن تامین استقلال ملی و مقابله با نفوذ خارجی بود.
یوشکا فیشر ادامه میدهد، سی سال پس از انقلاب اسلامی پیشنهاد باراک اوباما میتواند، به تامین استقلال ایران و تعبیر رویای تبدیل شدن به یک قدرت و تمدن بزرگ و پذیرفته شدن در جمع قدرتهای جهانی بیانجامد، هر چند رهبران کنونی ایران مسیر رویارویی را در پیش گرفتهاند.
فیشر در بخش دیگری از مقاله خود به مقایسه انقلاب ایران با انقلابهای دیگر در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین میپردازد و با اشاره به این که اغلب این انقلابها مدل اتحاد جماهیر شوروی پیشین را برگزیدند، میافزاید، اتحاد شوروی به خاطر کمبود موشک و سلاح هستهای سقوط نکرد، بلکه علت فروپاشی آن ضعف اقتصادی بود.
فیشر مینویسد: « به نظر نمیرسد، رهبران ایران بخواهند از تاریخ عبرت بگیرند، به جای این، آنها همچنان به راهکارهای کهنه عصر ضد استعماری دل بستهاند.»
یوشکا فیشر با اشاره به هراس رهبران جمهوری اسلامی از «انقلاب رنگی» ادامه میدهد، کشورهایی نظیر چین، روسیه و ویتنام نیز که تنها بخشی از مدرنیسم را میپسندند، از «انقلاب رنگی» میهراسند، اما این کشورها برای مقابله با این نوع «مدرنیسم سیاسی» به ابزارهایی مانند اقتصاد، آزادی اجتماعی و همگرایی با بازارهای جهانی متوسل شدهاند.
وزیر امور خارجه آلمان چند کشور «اصلاح نشده» باقی مانده از اردوگاه «سوسیالیست» مانند کره شمالی و کوبا را در حدی نمیداند که بخواهند یک قدرت جایگزین در جهان ایجاد کنند.
یوشکا فیشر همچنین با اشاره به حضور کشورهایی مانند هند، ترکیه و برزیل در جمع بیست قدرت بزرگ جهانی و مقایسه ایران با این کشورها ادامه میدهد، در میانمدت نمیتوان از کشورهای عربی یا اسراییل به عنوان رقیب ایران در منطقه نام برد، بلکه این ترکیه است که به دلیل پیش گرفتن سیاستی موفق و مبتنی بر مدرنیسم رفته رفته به قدرت اصلی در منطقه خاورمیانه تبدیل میشود.
آقای فیشر در پایان با اشاره به درپیش بودن تصمیمهای سرنوشت ساز در باره ایران در پاییز پیشرو نتیجه گیری کرده است:« نگاهی به کتابهای تاریخ میتواند به رهبران جمهوری اسلامی برای تصمیمگیری کمک کند.»