دیتر ولف، از تحلیلگران سیاسی و روزنامهنگاران آلمانی است که در مورد رابطه تجاری شرکتهای آلمانی با ایران و موضعگیری دولت این کشور در مورد تحریمهای علیه تهران تحقیق کردهاست. وی در گفتوگویی به رادیو فردا میگوید «موضع دولت آلمان بیشتر به چین و روسیه نزدیک است تا غرب.» دیتر ولف میافزاید در واقع موضعگیری آلمان در قبال تحریم علیه تهران بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد تا عملی:
شما برای تحقیق در مورد شرکتهای آلمانی طرف معامله با ایران تقریبا ۹ ماه وقت صرف کردهاید. چرا این موضوع برای شما اهمیت دارد؟
ولف: من معتقدم در آلمان اطلاعات و اخبار چندانی در این زمینه منتشر نمیشود و این در حالی است که آلمان یکی از شرکای تجاری بزرگ و مهم ایران است. در حال حاضر چند هزار شرکت آلمانی در حال معامله با ایران هستند. درعین حال دولت آلمان طی چند سال اخیر موضوع سیاست موسوم به «عدم تشویق» معامله با ایران را مطرح کردهاست. به همین خاطر کنجکاوی من جلب شد تا بدانم که این سیاست دولت آلمان تا چه حد اجرا شده و موفق بوده و آیا تحت تاثیر آن، مناسبات شرکتهای آلمانی با ایران کاهش یافتهاست یا نه. چون در این زمینه اخبار چندانی در دسترس نبود تصمیم گرفتم که خود شخصا این تحقیقات را آغاز کنم.
شما در جایی گفتهاید که سیاست دولت آلمان مبنی بر «عدم تشویق» معامله با ایران این است که دولت خیلی ساده به شرکتها میگوید لطفا با ایران معامله نکنید و اگر هم معامله میکنید سرو صدای آن را در نیاورید. ظاهرا این سیاست هیچ تاثیری نداشته و بیشتی برای ارضاء افکار عمومی بوده و جنبه تبلیغاتی داشتهاست.
به اعتقاد من در نهایت و از نظر اجرایی و عملی این سیاست صرفا جنبه تبلیغاتی داشتهاست. چون برای نمونه اگر به تازهترین آمارهای تجارت خارجی که توسط دولت آلمان منتشر شده نگاهی بیاندازید میبینید که حجم تجارت بین آلمان و ایران طی سه ماه اول سال جاری میلادی به نسبت همین دوره در سال قبل ۹ تا ۱۰ درصد افزایش یافتهاست.
بنابراین «عدم تشویق» خود به تنهایی به جایی نخواهد رسید و حقیقت این است که دولت آلمان طرفدار فعالیت بیشتر شرکتهای آلمانی در خارج و انعقاد قراردادهای بیشتر حتی با ایران است. برای محدود کردن و یا کنترل معاملات با ایران حکومت آلمان باید مقررات مشخص و جدی را بررسی و تصویب کند اما این کار را تاکنون انجام ندادهاست.
آلمان کشوری است با مناسبات بازار آزاد در نتیجه فکر میکنید در یک چنین نظامی دولت میتواند یک چنین محدودیتهایی را به مراکز اقتصادی تحمیل کند؟ به عنوان مثال پس از تصویب چهارمین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران چند شرکت بزرگ آلمانی از جمله زیمنس اعلام کردند که معاملات خود را با ایران متوقف خواهند کرد. فکر نمیکنید که این موضوع بیشتر به رابطه بین بخش خصوصی و حکومت کشورها بستگی دارد؟
در نهایت به نظر من مهم این است که حرف آخر را کی میزند. در مسائل مهم بینالمللی مثل خطر هستهای ایران نکته در این است که چه مرجعی باید تصمیمگیرنده نهایی باشد. آیا مرجع تصمیمگیری مقامات و مدیران سیاسی هستند و یا مراکز اقتصادی و تجاری؟
مشکل فقط آلمان هم نیست. البته همه این کشورها مدعیاند که در چهارچوب نهادها و مقررات بینالمللی مثل مصوبات سازمان ملل متحد به تعهدات خود و موضوع تحریم ایران پایبند هستند. اما حقیقت این است که از نظر انجام یک اقدام مشخص علیه حکومت ایران سازمان ملل متحد واقعا نهاد و ظرف مناسب نیست. چون در شورای امنیت سازمان ملل متحد برخی از اعضای دائم و دارای حق وتو چندان با اعمال فشار بر ایران موافق نیستند. البته در سال جاری روسیه و چین تا حدی به مواضع غرب در این زمینه نزدیک شدهاند.
به طور کلی سازمان ملل متحد نهاد مناسبی برای اعمال فشار به ایران نیست. اگر خاطرتان باشد در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ دولتهای فرانسه و بریتانیا سعی داشتند که پیشنویس یک قطعنامه برای تحریمهای جدیتر علیه ایران را به بحث بگذارند. دلیل عدم موفقیت آن طرح مواضع دولت آلمان بود که در آن مورد به جای توافق و نزدیکی با شرکای اروپایی خود این کشور با دولتهایی نظیر روسیه و چین نزدیکی بیشتری داشت. به دلیل حجم گسترده تجارت آلمان با ایران حداقل در چهارچوب اروپا این آلمان است که میتواند عامل اصلی در تشدید تحریم و فشار بر ایران باشد نه بریتانیا و فرانسه که تجارت کمی با ایران دارند.
آیا فکر میکنید که دولت آلمان هنوز هم با روسیه و چین نزدیکتر است؟
بله وقتی که موضوع اقدامات عملی و اجرایی است فکر میکنم که در برخورد با ایران، آلمان به چین و روسیه نزدیکتر است.
یک گروهی به نام «بمب را متوقف کنید» در آلمان و اتریش فعالیت دارد و هدف اصلی آن اعمال فشار به دولت و شرکتهای آلمانی برای متوقف کردن تجارت در زمینههایی است که کاربرد دوگانه دارند. تاکنون اقدامات این گروه چهقدر موفقیتآمیز بوده است؟
این گروه، بسیار کوچک است. مشکل در این است که مسئله معاملات با ایران چندان در فضای سیاسی آلمان مطرح نیست و سیاستمداران آن کشور و یا افکار عمومی مباحثه چندانی در این زمینه ندارند. ولی در هر حال این گروه که شاید در مجموع ۴۰ یا ۵۰ نفر هستند به نسبت تعداد فعالان خود دستاوردهای خوبی داشتهاند. یکی از کارهایی که انجام میدهند خرید چند سهم از سهام شرکتهای بزرگ مثل زیمنس است و به این ترتیب میتوانند به مجامع عمومی سهامداران این شرکتها رفته و با طرح نظرات و سئوالات افشاگرانه تا اندازهای روی تصمیمات هیئت مدیره این شرکتها تاثیر بگذارند. اما در فضای کلی جامعه و افکار عمومی آلمان این گروه کوچک نمیتواند تاثیر چندانی داشته باشد.
آیا این درست است که شرکتهای آلمانی اطلاعات چندانی در مورد معاملات خود با ایران منتشر نمیکنند و دولت آلمان هم واقعا طرفدار تحریمهای سختگیرانه علیه ایران نیست؟ نقش رسانههای آلمان چیست؟ آیا آنها گزارشهای مستند و تحقیقی در این زمینه تهیه میکنند؟ آیا اصلا روی این موضوع تمرکز دارند؟
نه خیر. در رسانهها این موضوع انعکاس چندانی ندارد. گاهی اوقات اینجا و یا آنجا خبری و یا نکتهای مطرح میشود ولی هیچیک گزارشهای عمیق، جدی و همهجانبهای نیستند. در کل باید گفت که در آلمان یک بحث جدی، کاربردی و عمومی در مورد خطر هستهای ایران وجود ندارد. چند گروه کوچک هستند که در مورد این مسئله تحقیق و بحث میکنند ولی بیشتر یک فعالیت محدود و درونی است. هیچ بحث جدی بین احزاب سیاسی و یا در رسانهها دیده نمیشود و این حالت، انعکاس جامعه و افکار عمومی به طور کلی است.
به عبارت دیگر آلمانها فکر نمیکنند که این موضوع یک خطر جدی است و یا اصلا این موضوع را مربوط به خود نمیدانند؟
اگر شما در نظرسنجی از مردم آلمان بپرسید مسلما جواب اکثریت مردم آن کشور این خواهد بود که ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد. اما اینکه چگونه میتوان به این هدف رسید و چه اقداماتی برای این کار باید انجام داد این نوع مسائل هیچگاه مورد بحث قرار نمیگیرد.
شما برای تحقیق در مورد شرکتهای آلمانی طرف معامله با ایران تقریبا ۹ ماه وقت صرف کردهاید. چرا این موضوع برای شما اهمیت دارد؟
ولف: من معتقدم در آلمان اطلاعات و اخبار چندانی در این زمینه منتشر نمیشود و این در حالی است که آلمان یکی از شرکای تجاری بزرگ و مهم ایران است. در حال حاضر چند هزار شرکت آلمانی در حال معامله با ایران هستند. درعین حال دولت آلمان طی چند سال اخیر موضوع سیاست موسوم به «عدم تشویق» معامله با ایران را مطرح کردهاست. به همین خاطر کنجکاوی من جلب شد تا بدانم که این سیاست دولت آلمان تا چه حد اجرا شده و موفق بوده و آیا تحت تاثیر آن، مناسبات شرکتهای آلمانی با ایران کاهش یافتهاست یا نه. چون در این زمینه اخبار چندانی در دسترس نبود تصمیم گرفتم که خود شخصا این تحقیقات را آغاز کنم.
شما در جایی گفتهاید که سیاست دولت آلمان مبنی بر «عدم تشویق» معامله با ایران این است که دولت خیلی ساده به شرکتها میگوید لطفا با ایران معامله نکنید و اگر هم معامله میکنید سرو صدای آن را در نیاورید. ظاهرا این سیاست هیچ تاثیری نداشته و بیشتی برای ارضاء افکار عمومی بوده و جنبه تبلیغاتی داشتهاست.
به اعتقاد من در نهایت و از نظر اجرایی و عملی این سیاست صرفا جنبه تبلیغاتی داشتهاست. چون برای نمونه اگر به تازهترین آمارهای تجارت خارجی که توسط دولت آلمان منتشر شده نگاهی بیاندازید میبینید که حجم تجارت بین آلمان و ایران طی سه ماه اول سال جاری میلادی به نسبت همین دوره در سال قبل ۹ تا ۱۰ درصد افزایش یافتهاست.
بنابراین «عدم تشویق» خود به تنهایی به جایی نخواهد رسید و حقیقت این است که دولت آلمان طرفدار فعالیت بیشتر شرکتهای آلمانی در خارج و انعقاد قراردادهای بیشتر حتی با ایران است. برای محدود کردن و یا کنترل معاملات با ایران حکومت آلمان باید مقررات مشخص و جدی را بررسی و تصویب کند اما این کار را تاکنون انجام ندادهاست.
آلمان کشوری است با مناسبات بازار آزاد در نتیجه فکر میکنید در یک چنین نظامی دولت میتواند یک چنین محدودیتهایی را به مراکز اقتصادی تحمیل کند؟ به عنوان مثال پس از تصویب چهارمین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران چند شرکت بزرگ آلمانی از جمله زیمنس اعلام کردند که معاملات خود را با ایران متوقف خواهند کرد. فکر نمیکنید که این موضوع بیشتر به رابطه بین بخش خصوصی و حکومت کشورها بستگی دارد؟
در نهایت به نظر من مهم این است که حرف آخر را کی میزند. در مسائل مهم بینالمللی مثل خطر هستهای ایران نکته در این است که چه مرجعی باید تصمیمگیرنده نهایی باشد. آیا مرجع تصمیمگیری مقامات و مدیران سیاسی هستند و یا مراکز اقتصادی و تجاری؟
مشکل فقط آلمان هم نیست. البته همه این کشورها مدعیاند که در چهارچوب نهادها و مقررات بینالمللی مثل مصوبات سازمان ملل متحد به تعهدات خود و موضوع تحریم ایران پایبند هستند. اما حقیقت این است که از نظر انجام یک اقدام مشخص علیه حکومت ایران سازمان ملل متحد واقعا نهاد و ظرف مناسب نیست. چون در شورای امنیت سازمان ملل متحد برخی از اعضای دائم و دارای حق وتو چندان با اعمال فشار بر ایران موافق نیستند. البته در سال جاری روسیه و چین تا حدی به مواضع غرب در این زمینه نزدیک شدهاند.
به طور کلی سازمان ملل متحد نهاد مناسبی برای اعمال فشار به ایران نیست. اگر خاطرتان باشد در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ دولتهای فرانسه و بریتانیا سعی داشتند که پیشنویس یک قطعنامه برای تحریمهای جدیتر علیه ایران را به بحث بگذارند. دلیل عدم موفقیت آن طرح مواضع دولت آلمان بود که در آن مورد به جای توافق و نزدیکی با شرکای اروپایی خود این کشور با دولتهایی نظیر روسیه و چین نزدیکی بیشتری داشت. به دلیل حجم گسترده تجارت آلمان با ایران حداقل در چهارچوب اروپا این آلمان است که میتواند عامل اصلی در تشدید تحریم و فشار بر ایران باشد نه بریتانیا و فرانسه که تجارت کمی با ایران دارند.
آیا فکر میکنید که دولت آلمان هنوز هم با روسیه و چین نزدیکتر است؟
بله وقتی که موضوع اقدامات عملی و اجرایی است فکر میکنم که در برخورد با ایران، آلمان به چین و روسیه نزدیکتر است.
یک گروهی به نام «بمب را متوقف کنید» در آلمان و اتریش فعالیت دارد و هدف اصلی آن اعمال فشار به دولت و شرکتهای آلمانی برای متوقف کردن تجارت در زمینههایی است که کاربرد دوگانه دارند. تاکنون اقدامات این گروه چهقدر موفقیتآمیز بوده است؟
این گروه، بسیار کوچک است. مشکل در این است که مسئله معاملات با ایران چندان در فضای سیاسی آلمان مطرح نیست و سیاستمداران آن کشور و یا افکار عمومی مباحثه چندانی در این زمینه ندارند. ولی در هر حال این گروه که شاید در مجموع ۴۰ یا ۵۰ نفر هستند به نسبت تعداد فعالان خود دستاوردهای خوبی داشتهاند. یکی از کارهایی که انجام میدهند خرید چند سهم از سهام شرکتهای بزرگ مثل زیمنس است و به این ترتیب میتوانند به مجامع عمومی سهامداران این شرکتها رفته و با طرح نظرات و سئوالات افشاگرانه تا اندازهای روی تصمیمات هیئت مدیره این شرکتها تاثیر بگذارند. اما در فضای کلی جامعه و افکار عمومی آلمان این گروه کوچک نمیتواند تاثیر چندانی داشته باشد.
آیا این درست است که شرکتهای آلمانی اطلاعات چندانی در مورد معاملات خود با ایران منتشر نمیکنند و دولت آلمان هم واقعا طرفدار تحریمهای سختگیرانه علیه ایران نیست؟ نقش رسانههای آلمان چیست؟ آیا آنها گزارشهای مستند و تحقیقی در این زمینه تهیه میکنند؟ آیا اصلا روی این موضوع تمرکز دارند؟
نه خیر. در رسانهها این موضوع انعکاس چندانی ندارد. گاهی اوقات اینجا و یا آنجا خبری و یا نکتهای مطرح میشود ولی هیچیک گزارشهای عمیق، جدی و همهجانبهای نیستند. در کل باید گفت که در آلمان یک بحث جدی، کاربردی و عمومی در مورد خطر هستهای ایران وجود ندارد. چند گروه کوچک هستند که در مورد این مسئله تحقیق و بحث میکنند ولی بیشتر یک فعالیت محدود و درونی است. هیچ بحث جدی بین احزاب سیاسی و یا در رسانهها دیده نمیشود و این حالت، انعکاس جامعه و افکار عمومی به طور کلی است.
به عبارت دیگر آلمانها فکر نمیکنند که این موضوع یک خطر جدی است و یا اصلا این موضوع را مربوط به خود نمیدانند؟
اگر شما در نظرسنجی از مردم آلمان بپرسید مسلما جواب اکثریت مردم آن کشور این خواهد بود که ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد. اما اینکه چگونه میتوان به این هدف رسید و چه اقداماتی برای این کار باید انجام داد این نوع مسائل هیچگاه مورد بحث قرار نمیگیرد.