جاشوآ تایتلباوم، پژوهشگر امور بینالملل در دانشگاه استنفورد، در مقالهای با نام «شیعههای عربستان سعودی» تحلیلی دارد از پیشینه و وضعیت کنونی این اقلیت فراموششده خاورمیانهای و مناسبات این گروه با حکومتهای عربستان و ایران. در بخشهایی از این نوشتار که در سایت اینترنتی کانون فکر «هادسون»، یک مؤسسه غیر انتفاعی آمریکایی انتشار یافته میخوانیم:
عربستان سعودی از زمان سرنگونی رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳ و دگرگونیهای که پس از آن در توازن منطقهای قوا به سود ایران ایجاد شد، دنیا را به رنگی ایرانی و شیعی میبیند.
این رنگ، بر نوع نگرش عربستان به همسایههای خود در سراسر خلیج فارس، به موقعیتش در جهان عرب و جهان اسلام و نگاهی که به جمعیت شیعی خود دارد تأثیر گذاشتهاست.
مشکلات کنونی عربستان در حوزه سیاست منطقهای تقریباً به طور کامل با سر بلند کردن ایران و شیعیان در منطقه ارتباط دارد. داخل شدن عربستان به موضوع کرانه باختری و نوار غزه و بهویژه در زمینه توافق برای ایجاد دولت وحدت ملی که در هشتم فوریه ۲۰۰۷ میان فتح و حماس امضاء شد همه به منظور پایین کشیدن شعله تنشها در منطقه و مهار کردن نفوذ ایران صورت گرفتهاست.
در همان حالی که سعودیها برای مهار قدرت ایران و شیعیان در بیرون از پادشاهی خود تلاش میکنند با چشمی دیگر هم همیشه در حال پاییدن اقلیت شیعه در خود عربستان هستند.
برتری یافتن شیعهها در عراق و لبنان باعث شده تا عربستانیهای شیعهمذهب نیز احساس قدرت کرده و از دستاوردهای برادران شیعه خود با غرور و افتخار صحبت کنند. از سوی دیگر به خاطر ترس و مخالفت شدید و علنی روحانیون وهابی عربستان با تشیع، این اقلیت ناچار است در عربستان سعودی لحن و آرزوهای خود را تعدیل کند.
ویرانی در کربلا
بیشتر شیعیان عربستان سعودی در منطقه خلیج فارس در استان «شرقیه» یعنی همان استانی که میدانهای نفتی عربستان در آن است ساکنند. تعداد کمی از شیعهها نیز در مدینه زندگی میکنند.
تعیین تعداد دقیق شیعیان عربستان با اطلاعات موجود امکانپذیر نیست. شمار آنها در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از جمعیت کشور عربستان و در حدود ۳۳ درصد از جمعیت استان «شرقیه» دانسته میشود.
بخش شرقی شبه جزیره عربستان از دیرباز در کنار ایران و عراق از مراکر مهم شیعهنشین بودهاست. شماری از مجتهدان برجسته شیعه از جمله ابراهیم قطیفی (قرن شانزدهم میلادی)، احمد زینالدین احسایی (درگذشتهٔ ۱۸۰۱) و علی خنیزی (درگذشتهٔ ۱۹۴۴) از این منطقه برخاستهاند.
پیش از اشغال منطقه شرق شبه جزیره توسط سعودیها، مساجد شیعه و حسینیهها در این مناطق برقرار بودند و حوزههای علمیه شیعی تا میانههای دهه ۱۹۴۰ در استان شرقیه به کار خود ادامه میدادند.
پس از بسته شدن کانونهای مذهبی شیعه در عربستان، بیشتر طلاب این مراکز به عراق مهاجرت کردند. تعقیب و آزار شیعهها توسط جنگجویان سعودی در خلال سدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی هنوز از خاطره شیعهها زدوده نشدهاست.
به باور وهابیها، پرستش قبور جزو اعمال بزرگ شرکآمیز است و جنگجویان سعودی در اوایل قرن نوزدهم حتی تا خاک عراق نیز پیش رفته و آرامگاه امام حسین در کربلا و مقبرههای صحابه پیغمبر در مکه و مدینه را ویران کردند.
از زمان تشکیل شدن کشور عربستان نیز شیعهها هیچگاه حس تعلق به این کشور را نداشتهاند و حکومت عربستان نیز دلیلی برای ایجاد چنین حسی به آنها ندادهاست.
شیعههای عربستانی، روایت رسمی حکومت از تاریخ را که در آن از اشغال منطقه شیعهنشین (احساء) تحت عنوان «یکپارچه شدن شبه جزیره» یاد شده نمیپذیرند. از دید بسیاری از شیعیان، زادگاه آنان از زمان تسخیر احساء توسط ابن سعود، در سال ۱۹۱۳، به اشغال درآمدهاست.
مخمصهای برای پادشاه سعودی
ایجاد کشور عربستان سعودی در شکل جدید خود نتیجه ائتلافی است که در قرن هیجدهم میان خاندان سعودی نجد و یک شیخ افراطگرای حنبلیمذهب به نام محمد بن عبد الوهاب صورت گرفت. سنیان وهابی، شیعهها را متهم میکنند که اهل بیت را با خدا برابر میدانند و بنابر این «مشرک» هستند.
و اینجاست که حکومت سعودی با دردسر مواجه شدهاست زیرا پایگاه اصلی این حکومت در میان وهابیها است و حکومت سعودی مشروعیت خود را از وهابیت خود میگیرد و بنابر این هر گونه کنار آمدن یا تنشزدایی با اقلیت شیعه اعتراضهای اکثریت وهابی این کشور را دربر دارد.
سعودیها و ایرانیان تاریخی طولانی از دشمنی دارند که دورههای کوتاهی از بهبود روابط نیز در آن دیده میشود.
شیعیان عربستان سعودی اغلب در میان دو سنگ آسیا گرفتار ماندهاند. این اقلیت از یکسو با تعقیب و آزار سعودیها روبهرو بوده و از سوی دیگر هدف جذب نیرو و سربازگیری توسط ایران برای ضربه زدن به حکومت سعودیها بودهاست.
شیعههای شرق عربستان از دهه ۱۹۵۰ هر از گاه سر به شورش گذاشته یا دست به راهپیمایی اعتراضی زدهاند. پس از سرکوب شدید شورشهای پیشین، در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ با وقوع انقلاب ایران شیعههای استان شرقیه بار دیگر جان گرفته و دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات که به نام «انتفاضه استان شرقیه» معروف است به شدت از سوی حکومت عربستان سرکوب شد و این حکومت برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان از شلیک از بالا با بالگردهای شکاری نیز دریغ نکرد.
پس از این تظاهرات بسیاری از رهبران جامعه شیعه عربستان دستگیر شده یا به تبعید رفتند.
با چیره شدن شیعیان بر سیاست عراق پس از صدام، تنشها میان شیعه و سنی در عربستان شدت گرفت و اظهارات حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر در مارس ۲۰۰۵ که گفت «شیعیان عرب بیشتر به ایران وفادارند تا کشورهای خود» با سکوت تأئیدکننده سنیهای عربستان روبهرو شد.
پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر به نیویورک، حکومت سعودی کوشید به خاطر هراسی که از گسترش افراطگرایی القاعده پیدا کرد با اقلیت شیعه خود نیز به گفتمان بپردازد و از آنها دلجویی کند.
شیعیان عربستان نیز که به «وفاداری به ایران» متهم شدهبودند کوشیدند تا با اعطای نامهای مسالمتجویانه به ملک عبدالله که به امضای ۴۵۰ فعال شیعه رسیده بود به حکومت سعودی نزدیک شوند و در پی آن دورهای از کاهش فشار بر شیعیان و تنشزدایی میان حکومت و اقلیت شیعه در این سالها نمایان شد.
با این وجود، این نظر که شیعههای این کشور بیشتر به ایران وفادارند تا کشور خود، همچنان در میان سنیهای عربستان رواج کامل دارد و به گفته ترکی الحمد، یکی از اندیشمندان لیبرال عربستانی «۹۰ درصد از مردم عربستان سعودی به شیعهها اعتماد ندارند.»
«مجوسها» و گردنبندهای حسن نصرالله
جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶ و حملات حزبالله به شهرهای اسرائیلی که «موفقیتآمیز» لقب داده شد و بیثبات کردن حکومت طرفدار سعودی در لبنان بهدست حزبالله باعث شد تا سعودیها بار دیگر صبر خود نسبت به شیعیان را از دست بدهند.
با حادتر شدن مسئله لبنان و عراق، بازار تکفیر شیعیان از سوی روحانیون عربستانی، مجوس (زرتشتی و ایرانی) نامیدن آنها، و تکرار اتهامات پیشین که میگوید «بنیانگذار تشیع یک یهودی بوده» بار دیگر در میان روحانیون سعودی گرم شد.
در همین حال، شیعه سیاسی نیز در میان اهالی شیعه شرقیه شدت گرفت و برای نمونه گزارش شد که در روستای مهم عوامیه در استان شرقیه افراد، گردنبندهایی با عکس حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، به گردن و مسلسلهایی در دست دارند.
شیعههای عربستانی هماینک نیز همچنان به دو دسته تقسیم میشوند: یک گروه خواستار ادامه گفتمان با حکومت عربستان است و گروه دیگر در پی رویارویی با این حکومت.
برخی از رهبران شیعه سعودی به منظور کاهش تنشها با حکومت حتی پیشنهاد تشکیل مرجع تقلید مستقل از روحانیت ایران و عراق را در شبه جزیره عربستان دادهاند.
رهبران شیعه عربستان معتقدند که برای نگهداری از امتیازاتی که طی دهه اخیر به آنها داده شده (از جمله آزادی برگزاری مراسم عاشورا)، لازم است تا ملک عبدالله در ملأ عام فتواهای ضد شیعه را مردود اعلام کند، در غیر اینصورت شانس بازگشت به دوران سرکوب و درگیری زیاد است.
اما باید گفت که به احتمال بسیار زیاد کشتی امید آنها به گل خواهد نشست زیرا با توجه به اتکای زیادی که پادشاهی عربستان بر روحانیون سنی خود دارد دست به چنین کاری نخواهد زد.
شرایط عراق هماینک موضوع را پیچیدهتر کرده و سعودیها که علاقه دارند خود را رهبر جهان سنی اعلام کنند از سوی روحانیون سنی زیر فشار هستند تا با شیعهگری در عراق و دیگر مناطق مبارزه کند.
با توجه به برتری منطقهای تشیع که خود را به صورت عملکرد حزبالله علیه اسرائیل، احتمال تشکیل کشور شیعی در عراق، و نیرومند شدن ایران نشان میدهد به احتمال زیاد شیعههای عربستان در آینده نیز همچنان در مذبح مشروعیت وهابی که پادشاهی سعودی این اندازه به آن نیاز دارد ذبح خواهند شد.
عربستان سعودی از زمان سرنگونی رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳ و دگرگونیهای که پس از آن در توازن منطقهای قوا به سود ایران ایجاد شد، دنیا را به رنگی ایرانی و شیعی میبیند.
این رنگ، بر نوع نگرش عربستان به همسایههای خود در سراسر خلیج فارس، به موقعیتش در جهان عرب و جهان اسلام و نگاهی که به جمعیت شیعی خود دارد تأثیر گذاشتهاست.
مشکلات کنونی عربستان در حوزه سیاست منطقهای تقریباً به طور کامل با سر بلند کردن ایران و شیعیان در منطقه ارتباط دارد. داخل شدن عربستان به موضوع کرانه باختری و نوار غزه و بهویژه در زمینه توافق برای ایجاد دولت وحدت ملی که در هشتم فوریه ۲۰۰۷ میان فتح و حماس امضاء شد همه به منظور پایین کشیدن شعله تنشها در منطقه و مهار کردن نفوذ ایران صورت گرفتهاست.
در همان حالی که سعودیها برای مهار قدرت ایران و شیعیان در بیرون از پادشاهی خود تلاش میکنند با چشمی دیگر هم همیشه در حال پاییدن اقلیت شیعه در خود عربستان هستند.
برتری یافتن شیعهها در عراق و لبنان باعث شده تا عربستانیهای شیعهمذهب نیز احساس قدرت کرده و از دستاوردهای برادران شیعه خود با غرور و افتخار صحبت کنند. از سوی دیگر به خاطر ترس و مخالفت شدید و علنی روحانیون وهابی عربستان با تشیع، این اقلیت ناچار است در عربستان سعودی لحن و آرزوهای خود را تعدیل کند.
ویرانی در کربلا
بیشتر شیعیان عربستان سعودی در منطقه خلیج فارس در استان «شرقیه» یعنی همان استانی که میدانهای نفتی عربستان در آن است ساکنند. تعداد کمی از شیعهها نیز در مدینه زندگی میکنند.
تعیین تعداد دقیق شیعیان عربستان با اطلاعات موجود امکانپذیر نیست. شمار آنها در حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از جمعیت کشور عربستان و در حدود ۳۳ درصد از جمعیت استان «شرقیه» دانسته میشود.
بخش شرقی شبه جزیره عربستان از دیرباز در کنار ایران و عراق از مراکر مهم شیعهنشین بودهاست. شماری از مجتهدان برجسته شیعه از جمله ابراهیم قطیفی (قرن شانزدهم میلادی)، احمد زینالدین احسایی (درگذشتهٔ ۱۸۰۱) و علی خنیزی (درگذشتهٔ ۱۹۴۴) از این منطقه برخاستهاند.
پیش از اشغال منطقه شرق شبه جزیره توسط سعودیها، مساجد شیعه و حسینیهها در این مناطق برقرار بودند و حوزههای علمیه شیعی تا میانههای دهه ۱۹۴۰ در استان شرقیه به کار خود ادامه میدادند.
پس از بسته شدن کانونهای مذهبی شیعه در عربستان، بیشتر طلاب این مراکز به عراق مهاجرت کردند. تعقیب و آزار شیعهها توسط جنگجویان سعودی در خلال سدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی هنوز از خاطره شیعهها زدوده نشدهاست.
به باور وهابیها، پرستش قبور جزو اعمال بزرگ شرکآمیز است و جنگجویان سعودی در اوایل قرن نوزدهم حتی تا خاک عراق نیز پیش رفته و آرامگاه امام حسین در کربلا و مقبرههای صحابه پیغمبر در مکه و مدینه را ویران کردند.
از زمان تشکیل شدن کشور عربستان نیز شیعهها هیچگاه حس تعلق به این کشور را نداشتهاند و حکومت عربستان نیز دلیلی برای ایجاد چنین حسی به آنها ندادهاست.
شیعههای عربستانی، روایت رسمی حکومت از تاریخ را که در آن از اشغال منطقه شیعهنشین (احساء) تحت عنوان «یکپارچه شدن شبه جزیره» یاد شده نمیپذیرند. از دید بسیاری از شیعیان، زادگاه آنان از زمان تسخیر احساء توسط ابن سعود، در سال ۱۹۱۳، به اشغال درآمدهاست.
مخمصهای برای پادشاه سعودی
ایجاد کشور عربستان سعودی در شکل جدید خود نتیجه ائتلافی است که در قرن هیجدهم میان خاندان سعودی نجد و یک شیخ افراطگرای حنبلیمذهب به نام محمد بن عبد الوهاب صورت گرفت. سنیان وهابی، شیعهها را متهم میکنند که اهل بیت را با خدا برابر میدانند و بنابر این «مشرک» هستند.
و اینجاست که حکومت سعودی با دردسر مواجه شدهاست زیرا پایگاه اصلی این حکومت در میان وهابیها است و حکومت سعودی مشروعیت خود را از وهابیت خود میگیرد و بنابر این هر گونه کنار آمدن یا تنشزدایی با اقلیت شیعه اعتراضهای اکثریت وهابی این کشور را دربر دارد.
سعودیها و ایرانیان تاریخی طولانی از دشمنی دارند که دورههای کوتاهی از بهبود روابط نیز در آن دیده میشود.
شیعیان عربستان سعودی اغلب در میان دو سنگ آسیا گرفتار ماندهاند. این اقلیت از یکسو با تعقیب و آزار سعودیها روبهرو بوده و از سوی دیگر هدف جذب نیرو و سربازگیری توسط ایران برای ضربه زدن به حکومت سعودیها بودهاست.
شیعههای شرق عربستان از دهه ۱۹۵۰ هر از گاه سر به شورش گذاشته یا دست به راهپیمایی اعتراضی زدهاند. پس از سرکوب شدید شورشهای پیشین، در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ با وقوع انقلاب ایران شیعههای استان شرقیه بار دیگر جان گرفته و دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات که به نام «انتفاضه استان شرقیه» معروف است به شدت از سوی حکومت عربستان سرکوب شد و این حکومت برای پراکنده کردن تظاهرکنندگان از شلیک از بالا با بالگردهای شکاری نیز دریغ نکرد.
پس از این تظاهرات بسیاری از رهبران جامعه شیعه عربستان دستگیر شده یا به تبعید رفتند.
با چیره شدن شیعیان بر سیاست عراق پس از صدام، تنشها میان شیعه و سنی در عربستان شدت گرفت و اظهارات حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر در مارس ۲۰۰۵ که گفت «شیعیان عرب بیشتر به ایران وفادارند تا کشورهای خود» با سکوت تأئیدکننده سنیهای عربستان روبهرو شد.
پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر به نیویورک، حکومت سعودی کوشید به خاطر هراسی که از گسترش افراطگرایی القاعده پیدا کرد با اقلیت شیعه خود نیز به گفتمان بپردازد و از آنها دلجویی کند.
شیعیان عربستان نیز که به «وفاداری به ایران» متهم شدهبودند کوشیدند تا با اعطای نامهای مسالمتجویانه به ملک عبدالله که به امضای ۴۵۰ فعال شیعه رسیده بود به حکومت سعودی نزدیک شوند و در پی آن دورهای از کاهش فشار بر شیعیان و تنشزدایی میان حکومت و اقلیت شیعه در این سالها نمایان شد.
با این وجود، این نظر که شیعههای این کشور بیشتر به ایران وفادارند تا کشور خود، همچنان در میان سنیهای عربستان رواج کامل دارد و به گفته ترکی الحمد، یکی از اندیشمندان لیبرال عربستانی «۹۰ درصد از مردم عربستان سعودی به شیعهها اعتماد ندارند.»
«مجوسها» و گردنبندهای حسن نصرالله
جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶ و حملات حزبالله به شهرهای اسرائیلی که «موفقیتآمیز» لقب داده شد و بیثبات کردن حکومت طرفدار سعودی در لبنان بهدست حزبالله باعث شد تا سعودیها بار دیگر صبر خود نسبت به شیعیان را از دست بدهند.
با حادتر شدن مسئله لبنان و عراق، بازار تکفیر شیعیان از سوی روحانیون عربستانی، مجوس (زرتشتی و ایرانی) نامیدن آنها، و تکرار اتهامات پیشین که میگوید «بنیانگذار تشیع یک یهودی بوده» بار دیگر در میان روحانیون سعودی گرم شد.
در همین حال، شیعه سیاسی نیز در میان اهالی شیعه شرقیه شدت گرفت و برای نمونه گزارش شد که در روستای مهم عوامیه در استان شرقیه افراد، گردنبندهایی با عکس حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، به گردن و مسلسلهایی در دست دارند.
شیعههای عربستانی هماینک نیز همچنان به دو دسته تقسیم میشوند: یک گروه خواستار ادامه گفتمان با حکومت عربستان است و گروه دیگر در پی رویارویی با این حکومت.
برخی از رهبران شیعه سعودی به منظور کاهش تنشها با حکومت حتی پیشنهاد تشکیل مرجع تقلید مستقل از روحانیت ایران و عراق را در شبه جزیره عربستان دادهاند.
رهبران شیعه عربستان معتقدند که برای نگهداری از امتیازاتی که طی دهه اخیر به آنها داده شده (از جمله آزادی برگزاری مراسم عاشورا)، لازم است تا ملک عبدالله در ملأ عام فتواهای ضد شیعه را مردود اعلام کند، در غیر اینصورت شانس بازگشت به دوران سرکوب و درگیری زیاد است.
اما باید گفت که به احتمال بسیار زیاد کشتی امید آنها به گل خواهد نشست زیرا با توجه به اتکای زیادی که پادشاهی عربستان بر روحانیون سنی خود دارد دست به چنین کاری نخواهد زد.
شرایط عراق هماینک موضوع را پیچیدهتر کرده و سعودیها که علاقه دارند خود را رهبر جهان سنی اعلام کنند از سوی روحانیون سنی زیر فشار هستند تا با شیعهگری در عراق و دیگر مناطق مبارزه کند.
با توجه به برتری منطقهای تشیع که خود را به صورت عملکرد حزبالله علیه اسرائیل، احتمال تشکیل کشور شیعی در عراق، و نیرومند شدن ایران نشان میدهد به احتمال زیاد شیعههای عربستان در آینده نیز همچنان در مذبح مشروعیت وهابی که پادشاهی سعودی این اندازه به آن نیاز دارد ذبح خواهند شد.