بدین ترتیب وجود لیست سیاهی که از مدتها قبل همواره در اخبار و شایعات مطرح بود با این گفته مجید مجیدی تأیید شد و این در حالی بود که عزتالله ضرغامی، رئیس صدا و سیما نیز در این جمع حضور داشت و تا این لحظه هم گفتههای آقای مجیدی را تکذیب نکرده است.
مهدی عبداللهزاده، روزنامهنگار و منتقد سینما، در گفتوگو با رادیو فردا به موضوع این لیست سیاه و پیامدش بر عملکرد این سازمان پر حاشیه و پر ماجراست. فهرستی پر از نامهای بزرگی چون داریوش مهرجویی، عزتالله انتظامی، علی نصیریان، مسعود کیمیایی، مجید مجیدی و دهها نام کوچک و بزرگ دیگر .
مهدی عبداللهزاده: در اینکه چنین لیستها یی در صدا و سیما مسبوق به سابقه بوده یا خیر، باید بگویم بله؛ به تعبیری پیش از این هم وجود داشته است. درواقع از زمانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی شکل گرفت و تثبیت شد همیشه و هرازگاهی شاهد این بودیم که اگر اتفاقی یا خطایی اخلاقی و یا جرمی توسط یک بازیگر رخ میداد، بلافاصله شنیده میشد که آن بازیگر ممنوعالتصویر شده است.
اما این شایعات همیشه در هالهای از ابهام باقی میماند و هیچکس به درستی نمیدانست که این شایعات صحت دارند یا خیر و بعضی وقتها هم مشخص میشد که صرفاً در حد یک شایعه بوده است.
مرز بین شایعه و واقعیت همواره به دلیل عدم اطلاعرسانی درست، روشن نمیشد. از آنجایی که از تعابیر پذیرفته شده صدا و سیما این بود که به گفته آیتالله خمینی، صدا و سیما باید یک دانشگاه همگانی باشد، بنابر این همیشه این حساسیتها وجود داشته که اگر به تعبیر آنها جرمی توسط هنرمندی که میبایست الگو و سرمشق سایر افراد جامعه باشد، سر بزند، آن بازیگر دیگر نباید در معرض دید تماشاگران قرار بگیرد. و لذا تا مدتی ناپدید میشد تا اینکه آبها از آسیاب بیافتد.
بله. درگذشته که اوضاع سیاسی کمابیش آرامتر بود این قبیل لیستها هم محدودتر بودند. عمدتاً دلایل اخلاقی دلیل به وجود آمدن چنین لیستهایی بوده است. اما الان به خاطر اینکه اولین بار است که یک تلاطم گسترده سیاسی شکل گرفته و آن آرامش نسبی ظاهری سیاسی دیگر در جامعه وجود ندارد ، طبیعی است که اولویتها هم تغییر میکند. حجم ناآرامیها در ماههای اخیر گستردهتر شده و لیستها هم به طبع آن گستردهتر شدهاند که این خود نتیجه منطقی حضور گسترده معترضان است.معترضانی که بخش عمدهای از آنها را هنرمندان تشکیل میدهند.
راستش من تصور نمیکنم انگیزه اصلی صدا و سیما برای بهره بردن از کارگردانهای مطرح سینما صرفاً بر اساس جذب مخاطب بود و یا اینکه خواسته باشند با حضور این افراد به کیفیت محصولات صدا و سیما غنای بیشتری بدهند.
من فکر میکنم جدای از این و مهم تر از اینها، هدف اصلی صدا و سیما در خصوص دعوت از کارگردانهای نامی، اقدامی در راستای یک سیاست بزرگتر بود. سیاستی مبنی بر اینکه تا آنجایی که امکان دارد دایره سینمای متفکر در ایران، تنگتر و محدودتر شود و در عوض، آن نیرویی که قرار است صرف سینمای مستقل و اندیشمند شود بیاید در یک محدوده غیرخاصتر عمل کند.
بله. کنترلشدهتر. هم به لحاظ محتوا و هم با کمترین میزان استقلال و اندیشمندی. یعنی آن جریان مبارزهای که در معاونت سینمایی وزارت ارشاد از ابتدای دولت آقای احمدینژاد صورت گرفت برای اینکه سینما بیشتر به سمت سرگرمی برود تا تفکر را از این طریق اعمال کنند.
مثلاً به عنوان نمونه توجه کنید که وقتی آقای بیژن میرباقری در سال ۲۰۰۵ از جشنواره لوکارنو سوییس جایزه طلا را کسب کرد، خیلی غیر طبیعی به نظر میرسید که وقتی برمیگردد ایران ، به جای اینکه کارش را ادامه بدهد و همان راهی را که در سینما در پیش گرفته است پیگیری کند، یک دفعه از شبکه سه سیما سر در بیاورد و چند سریال پشت سر هم بسازد و از ادامه آن راه قبلی بازبماند.
من البته این تحلیلی که شما دارید را اصلاً رد نمیکنم ؛اینکه شما میگویید هم میتواند بخشی از ماجرا باشد. اما حرف من این است که این اولویت اصلی و اولیه صدا و سیما نیست. آن در واقع میتواند دلیل دومشان بوده باشد. همان طور که شما میفرمایید بخشی از این رویکرد به خاطر جذب نامهای بزرگ و همنوا نشان دادن آن نامها با سیاستهای صدا و سیما، و بعد هم القای تفکرات حکومتی از طریق آنها است.
اول از هر چیز بایستی به این نکته اشاره کنم که آقای مجیدی با عملکردشان در طول دو دهه گذشته ثابت کردند که در موضعگیریهایشان به هیچ وجه استوار و ثابت قدم نبودهاند. همیشه تغییر در موضع گیریشان به شکل حیرتآوری صورت گرفته است. ایشان همیشه در هر دو زمین بازی کرده است. هم در زمین جناح حاکم و هم در زمین معترضان.
بنابر این واقعاً اینکه بشود ارزیابی خاصی از حضور ایشان در آن جلسه ارائه داد کمی دشوار است. اگرچه من فکر میکنم این حضور را هم در چهارچوب همان سیاست یکی به نعل و یکی به میخشان میشود تعبییر کرد اما به هر حال ایشان از موقعیت خودش استفاده کرد و از شرایط نالید و گفت که هیچوقت شرایط کشور تا امروز و تا این حد نابسامان نبوده است. به نظرم میرسد که این حرکت، فارغ از اینکه پیشنیه و هدف آقای مجیدی چه بوده ، در هر صورت یک حرکت ارزشمند محسوب می شود.
مدیران صدا و سیما چند نکته را پیشبینی نکرده بودند. نکته اول کاهش به شدت محسوس درآمدهای صدا و سیماست که باعث میشود امکان تهیه و تولید برنامههای این سازمان کاهش یابد. دوم عدم همکاری و همراهی گروهی از هنرمندان از جمله کارگردانان و بازیگران به خاطر شرایط موجود و در عکسالعمل به سیاستهای اخیر این سازمان است.
کما اینکه امسال برای نخستین بار پس از اینکه هر ساله سریالهای مناسبتی ماه رمضان، دستکم از نظر تولید، حجم بالایی داشت، امسال تلویزیون دچار مشکل شد و یکی از شبکهها ،سریال نردبام آسمان را که یک سریال و پروژه پرخرج بود و اساساً برای ماه رمضان ساخته نشده بود، زودتر از موعد مقرر پخش کرد. به این خاطر که چیز دیگری برای پخش نداشت.
یکی از کانالهای دیگر هم اساساً هیچ برنامهای نداشت. فقط شبکه سوم سیما با پخش سریال پنجمین خورشید توانست یک سریال مناسبتی را به نمایش بگذارد. بنابر این میبینیم که از همین الان این سیاستها ایجاد مشکل کرده است.
مهدی عبداللهزاده، روزنامهنگار و منتقد سینما، در گفتوگو با رادیو فردا به موضوع این لیست سیاه و پیامدش بر عملکرد این سازمان پر حاشیه و پر ماجراست. فهرستی پر از نامهای بزرگی چون داریوش مهرجویی، عزتالله انتظامی، علی نصیریان، مسعود کیمیایی، مجید مجیدی و دهها نام کوچک و بزرگ دیگر .
- رادیو فردا: آقای عبداللهزاده، آیا چنین لیست های سیاهی، پیش از این هم در صدا و سیما وجود داشته است یا خیر؟
مهدی عبداللهزاده: در اینکه چنین لیستها یی در صدا و سیما مسبوق به سابقه بوده یا خیر، باید بگویم بله؛ به تعبیری پیش از این هم وجود داشته است. درواقع از زمانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی شکل گرفت و تثبیت شد همیشه و هرازگاهی شاهد این بودیم که اگر اتفاقی یا خطایی اخلاقی و یا جرمی توسط یک بازیگر رخ میداد، بلافاصله شنیده میشد که آن بازیگر ممنوعالتصویر شده است.
اما این شایعات همیشه در هالهای از ابهام باقی میماند و هیچکس به درستی نمیدانست که این شایعات صحت دارند یا خیر و بعضی وقتها هم مشخص میشد که صرفاً در حد یک شایعه بوده است.
مرز بین شایعه و واقعیت همواره به دلیل عدم اطلاعرسانی درست، روشن نمیشد. از آنجایی که از تعابیر پذیرفته شده صدا و سیما این بود که به گفته آیتالله خمینی، صدا و سیما باید یک دانشگاه همگانی باشد، بنابر این همیشه این حساسیتها وجود داشته که اگر به تعبیر آنها جرمی توسط هنرمندی که میبایست الگو و سرمشق سایر افراد جامعه باشد، سر بزند، آن بازیگر دیگر نباید در معرض دید تماشاگران قرار بگیرد. و لذا تا مدتی ناپدید میشد تا اینکه آبها از آسیاب بیافتد.
- یعنی در واقع در گذشته، این لیستها در صدا و سیما بیشتر ناظر بر کسانی بود که با معیارهای اخلاقی، که صدا و سیما برای خودش تعریف کرده، دچار تضاد و مشکل میشدند و صدا و سیما بیشتر بر این بخش حساسیت نشان میداد.مسایل اخلاقی. اما در حال حاضر میشود گفت که این چهرهها بیشتر به علت طرفداری از یک گرایش سیاسی خاص وارد این لیست شدهاند.
بله. درگذشته که اوضاع سیاسی کمابیش آرامتر بود این قبیل لیستها هم محدودتر بودند. عمدتاً دلایل اخلاقی دلیل به وجود آمدن چنین لیستهایی بوده است. اما الان به خاطر اینکه اولین بار است که یک تلاطم گسترده سیاسی شکل گرفته و آن آرامش نسبی ظاهری سیاسی دیگر در جامعه وجود ندارد ، طبیعی است که اولویتها هم تغییر میکند. حجم ناآرامیها در ماههای اخیر گستردهتر شده و لیستها هم به طبع آن گستردهتر شدهاند که این خود نتیجه منطقی حضور گسترده معترضان است.معترضانی که بخش عمدهای از آنها را هنرمندان تشکیل میدهند.
- نکته جالب اینکه همین اواخر و در دوره آقای ضرغامی ،در طول دو سال گذشته، سرمایهگذاری بزرگی برای وارد کردن کارگردانهای سرشناس سینما به فضای تلویزیون انجام شد. خبرهایی مبنی بر حضور آقای داریوش مهرجویی برای ساخت سریال در تلویزیون منتشر شد. کسانی مثل حاتمی کیا که پیش از این هم حضور داشتند و دچار مشکل شده بودند دوباره به بازگشت ترغیب شدند و این کار به خاطر جذب مخاطب بیشتر بود. اما در شرایط فعلی میبینیم که نام همه این افراد در لیست سیاه و ممنوعه صدا و سیما قرار گرفته است.
راستش من تصور نمیکنم انگیزه اصلی صدا و سیما برای بهره بردن از کارگردانهای مطرح سینما صرفاً بر اساس جذب مخاطب بود و یا اینکه خواسته باشند با حضور این افراد به کیفیت محصولات صدا و سیما غنای بیشتری بدهند.
من فکر میکنم جدای از این و مهم تر از اینها، هدف اصلی صدا و سیما در خصوص دعوت از کارگردانهای نامی، اقدامی در راستای یک سیاست بزرگتر بود. سیاستی مبنی بر اینکه تا آنجایی که امکان دارد دایره سینمای متفکر در ایران، تنگتر و محدودتر شود و در عوض، آن نیرویی که قرار است صرف سینمای مستقل و اندیشمند شود بیاید در یک محدوده غیرخاصتر عمل کند.
- یعنی کنترلشدهتر؟
بله. کنترلشدهتر. هم به لحاظ محتوا و هم با کمترین میزان استقلال و اندیشمندی. یعنی آن جریان مبارزهای که در معاونت سینمایی وزارت ارشاد از ابتدای دولت آقای احمدینژاد صورت گرفت برای اینکه سینما بیشتر به سمت سرگرمی برود تا تفکر را از این طریق اعمال کنند.
مثلاً به عنوان نمونه توجه کنید که وقتی آقای بیژن میرباقری در سال ۲۰۰۵ از جشنواره لوکارنو سوییس جایزه طلا را کسب کرد، خیلی غیر طبیعی به نظر میرسید که وقتی برمیگردد ایران ، به جای اینکه کارش را ادامه بدهد و همان راهی را که در سینما در پیش گرفته است پیگیری کند، یک دفعه از شبکه سه سیما سر در بیاورد و چند سریال پشت سر هم بسازد و از ادامه آن راه قبلی بازبماند.
- شما چه شواهدی دارید که موضوع را از این زاویه تحلیل میکنید؟ و فرضا موضوع را از این زاویه نمیبینید که تلویزیون برای استفاده از نامهای بزرگ و کشاندن مخاطبین به شکل گستردهتر این کار را کرده که در نهایت نیز هدفش القای سیاستهای خاص خود، از طریق آثار این چهرهها بوده است؟
من البته این تحلیلی که شما دارید را اصلاً رد نمیکنم ؛اینکه شما میگویید هم میتواند بخشی از ماجرا باشد. اما حرف من این است که این اولویت اصلی و اولیه صدا و سیما نیست. آن در واقع میتواند دلیل دومشان بوده باشد. همان طور که شما میفرمایید بخشی از این رویکرد به خاطر جذب نامهای بزرگ و همنوا نشان دادن آن نامها با سیاستهای صدا و سیما، و بعد هم القای تفکرات حکومتی از طریق آنها است.
- درباره این لیستهای سیاه ،نکتهای که وجود دارد این است که برای اولین بار آقای مجید مجیدی که اسمش هم درتازه ترین لیست منتشر شده آمده است در جلسهای که آیتالله خامنه ای با جمعی از هنرمندان داشته، به گلایه گفته است که این لیست را خود به چشم دیده است و با این گفتهاش، در واقع مهر تأییدی بر وجود این لیست سیاه زد که پیش از این هرگز از سوی صدا و سیما تکذیب یا تایید نشده بود. به اعتقاد شما این حرکت آقای مجیدی به چه معناست؟
اول از هر چیز بایستی به این نکته اشاره کنم که آقای مجیدی با عملکردشان در طول دو دهه گذشته ثابت کردند که در موضعگیریهایشان به هیچ وجه استوار و ثابت قدم نبودهاند. همیشه تغییر در موضع گیریشان به شکل حیرتآوری صورت گرفته است. ایشان همیشه در هر دو زمین بازی کرده است. هم در زمین جناح حاکم و هم در زمین معترضان.
بنابر این واقعاً اینکه بشود ارزیابی خاصی از حضور ایشان در آن جلسه ارائه داد کمی دشوار است. اگرچه من فکر میکنم این حضور را هم در چهارچوب همان سیاست یکی به نعل و یکی به میخشان میشود تعبییر کرد اما به هر حال ایشان از موقعیت خودش استفاده کرد و از شرایط نالید و گفت که هیچوقت شرایط کشور تا امروز و تا این حد نابسامان نبوده است. به نظرم میرسد که این حرکت، فارغ از اینکه پیشنیه و هدف آقای مجیدی چه بوده ، در هر صورت یک حرکت ارزشمند محسوب می شود.
- اما صدا و سیما با محروم کردن این چهرهها و تشکیل چنین لیستی، از این به بعد چطور از پس برنامهسازیهای آتی اش برخواهد آمد؟
مدیران صدا و سیما چند نکته را پیشبینی نکرده بودند. نکته اول کاهش به شدت محسوس درآمدهای صدا و سیماست که باعث میشود امکان تهیه و تولید برنامههای این سازمان کاهش یابد. دوم عدم همکاری و همراهی گروهی از هنرمندان از جمله کارگردانان و بازیگران به خاطر شرایط موجود و در عکسالعمل به سیاستهای اخیر این سازمان است.
کما اینکه امسال برای نخستین بار پس از اینکه هر ساله سریالهای مناسبتی ماه رمضان، دستکم از نظر تولید، حجم بالایی داشت، امسال تلویزیون دچار مشکل شد و یکی از شبکهها ،سریال نردبام آسمان را که یک سریال و پروژه پرخرج بود و اساساً برای ماه رمضان ساخته نشده بود، زودتر از موعد مقرر پخش کرد. به این خاطر که چیز دیگری برای پخش نداشت.
یکی از کانالهای دیگر هم اساساً هیچ برنامهای نداشت. فقط شبکه سوم سیما با پخش سریال پنجمین خورشید توانست یک سریال مناسبتی را به نمایش بگذارد. بنابر این میبینیم که از همین الان این سیاستها ایجاد مشکل کرده است.