- رادیو فردا: آقای اکبرین، راهپیمایی روز قدس امسال را چگونه دیدید؟
محمد جواد اکبرین: فکر میکنم برای نخستین بار است که در یک روز حاکمیت سه سرمایه بزرگ خودش را یکجا از دست داد. من روند حوادث این سه ماهه را مسئول اصلی از دست دادن این سرمایه میدانم. نخستین چیزی که حاکمیت از دست داد یکپارچگی راهپیمایی روز قدس بود که هر سال نمادی برای تأیید نظام محسوب میگردید و به دنیا اعلام میکرد که این تعداد از جمعیت را در حمایت از خودم دارم و میتوانم بر اساس این جمعیت تصمیم بگیرم و در منطقه و دنیا مقتدر باشم.
حاکمیت چنین سرمایه یکدستی را دیگر ندارد. امروز این سرمایه با مانور عظیم و تنوع و تکثری که در راهپیمایی دیدیم از دست رفت تا جایی که نظام مجبور به ضرب و شتم راهپیمایان شد.
سرمایه دومی که از دست داد خطیب روز قدس است. خطیبی که در طول ۲۵ سال گذشته یک نفر بوده است. کسی که کتابی در خصوص مسئله فلسطین و نزاعش با اسرائیل و مسائل خاورمیانه دارد. هم تحلیلهایش مقبول نظام بوده و هم در طول سالهای گذشته به عنوان یک کارشناس برجسته بینالمللی در نظام جمهوری اسلامی عمل کرده است. نظام او را نیروی خودش دانسته و از رهبران نظام بوده است. او هر سال روز قدس سخنرانی کرده و خط مشی نظام را در مسئله خاورمیانه و فلسطین و اسرائیل تبیین کرده است. امروز او هم از دایره خودیها خارج شده است.
پس از یک ربع قرن، سخنران دیگری را خطیب روز جمعه کردند. احمد خاتمی کسی است که به تازگی وارد جامعه خطیبان شده و کسی سابقه روشنی از او ندارد.
سرمایه سوم صدای واحدی بود که همواره از سوی جمهوری اسلامی ایران درباره حکومت اسرائیل به عنوان ناقض حقوق بشر بلند بود. این صدای بلند دیگر به گوش نمیرسد. دیگر از نظر مردم ایران، ناقض حقوق بشر اسرائیل نیست. ناقض حقوق بشر ایران هم هست.
به شعارها دقت کنید. هیبت حق به جانب نظام ایران بر علیه اسرائیل سرمایه دیگری بود که امروز از بین رفت. او دیگر نمیتواند به اسرائیل یا هر کس دیگری که تصور میکند ناقض حقوق بشر است انتقاد کند که چرا شما فلان برخورد خشونت بار را با ملت فلسطین انجام دادهاید؟ امروز حکومت ایران خودش مصداق رفتار ضد بشری با مردمش شده است. من فکر میکنم از دست دادن این سه سرمایه در یک روز، بزرگترین نقطه عطف ماههای اخیر و دستاورد جنبش بوده است.
- فکر میکنید ادامه روند رفتار جمهوری اسلامی با توجه به اینکه در آستانه بازگشایی دانشگاهها و مدارس هستیم چه خواهد بود؟
دقیقاً بر سر دو راهی قرار گرفته است. یک راه نابودی تدریجی خودش است و یک راه هم امتیاز دادن به مردم، شنیدن صدای آنها و تعامل با مردم است. نظام در آستانه بازگشایی دانشگاهها قرار دارد. با توجه به اینکه سه ماه از غائله گذشته و هنوز آشوبها نخوابیده است.
تحلیل نظام این بود که این بلوا حداکثر در طول مدت یک یا دو هفته ساکت میشود. یکی دو هفته مردم سر و صدا میکنند. مراسم تنفیذ رئیس جمهور برگزار خواهد شد. رهبر جنبش را هم کسی میدیدند که ۲۰ سال سکوت کرده و اهل دعوا هم نیست. آدم ایستادگی هم نیست.
بعد هم تجربه دوران آقای خاتمی را داشتند که به هر حال ایشان با همه فضیلتها و خوبیهایی که داشت هیچ خط قرمزی نبود که روی آن ایستادگی داشته باشد. نهایتاً همه جا مجبور به عقبنشینی میشد. با توجه به این پیشینهها اصلاً تصور ادامه این جنبش را نمی دادند. نظام فکر میکرد که ماجرا خیلی زود تمام میشود.
نظام اگر بخواهد این صدا را نشنود و باور نکند که این جنبش خاموشیپذیر نیست، امروز روز قدس بود، مدتی دیگر ایام عاشورا و تاسوعاست، با دسته های خودجوش عزاداری مردمی چه خواهد کرد؟ با راهپیمایی ۲۲ بهمن ماه چه خواهد کرد؟ در هر روز و هر فصلی از مناسبتهای انقلاب که این مراسم برگزار میشود چه خواهد کرد؟
بسیاری از پیشکسوتان این انقلاب شهید شدهاند. در هر مراسمی خانوادههای آنان معترض میشوند. میبینید که مراسم بزرگداشت آیتالله قدوسی برگزار نشد. مراسم شبهای احیا برای نظام دردسر شد. این مناسبتها در طول سال وجود دارد و اگر نظام نخواهد این صدا را بشنود و در رفتارش تجدید نظر کند و به مردم امتیاز دهد، قطعاً نابودی تدریجی اش سرعت خواهد گرفت. نظام جمهوری اسلامی به جز این دو راه، هیچ راه سومی برای خودش باقی نگذاشته است.