در پی اعتراضهای گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران، و بازداشت صدها نفر از معترضان و همچنین چهرههای مدنی، سیاسی، و فرهنگی، تلویزیون جمهوری اسلامی، آغاز به پخش تصاویری از افراد مختلف کرد که در مقابل دوربینهای صدا و سیما، به آنچه «اشتباه» خود در قبال انتخابات میخوانند، اعتراف میکنند.
بسیاری از این افراد، در اعترافهای خود، چهرهها و احزاب اصلاحطلب را متهم به دامن زدن به نا آرامیهای پس از انتخابات میکنند.
پخش یا انتشار اعترافات افراد بازداشت شده، سابقهای طولانی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران دارد. پیش از این نیز بسیاری از این افراد به بهانههای مختلف در مقابل دوربین، به اتهاماتی از قبیل تلاش برای ایجاد انقلابهای نرم، ارتباط با کشورهای خارجی، و امثال آن اعتراف کردهاند؛ اعترافاتی که در بسیاری موارد، پس از آزادی فرد از زندان، و یا خروج از ایران، پس گرفته شده است.
روزبه میرابراهیمی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس که خود نیز سابقه اعتراف در بازداشتگاه های تهران را دارد، و اکنون ساکن ایالات متحده است، به رادیوفردا میگوید خود او حدود ۵ سال پیش تحت شکنجه اعتراف کرده است.
رادیو فردا: ممکن است در مورد پرونده خود، پروندهای به در آن زمان به پرونده وبلاگنویسان معروف شد، توضیح دهید؟
روزبه میرابراهیمی: پروندههای مشابه اين پروندهها بيشتر از آنکه حقوقی باشد سياسی است و يک نوع سناريوهای سياسی طراحی شده است. در اين سناريو کسانی که بازداشت میشوند و در شرايط زندان از آنها اعتراف میگيرند، بازيگران طرحی هستند که هميشه يک جناح عليه جناح ديگر استفاده میکند.
در مقطعی که ما بازداشت شده بوديم و تحت عنوان پرونده وبلاگنويسان معروف شد، ما را برای اعترافگيری و تأييد سناريوهايی که میخواستند عليه برخی اصلاحطلبان در آن زمان استفاده کنند، تحت فشار قرار دادند.
درباره تجربه شخصی خودتان و شيوه هايی که در مورد شما به کار می بردند، بيشتر توضيح بدهيد.
بر اساس تجربه شخصی من، آنها هميشه برای شکستن افراد از دو محور استفاده میکنند. محور اول مسايل اخلاقی است و فشار میآورند تا به حوزه زندگی خصوصی افراد وارد شوند و مثلاً شخص را وادار کنند که به ارتباط نامشروع، شرب خمر يا فساد اخلاقی اعتراف کند. محور دوم هم جاسوسی و ارتباط با بيگانگان است.
برای اين که بخواهند در مورد اين دو موضوع اعتراف بگيرند، شما را تحت چه نوع فشارهايی قرار دادند؟
من در تمام دوران بازداشت در سلول انفرادی به سر میبردم و در تمام دوران زندان به جز داخل سلول و دستشويی هميشه با چشمبند بودم و حتی در اتاق بازجويی آن مقدار چشم مرا باز میکردند که بتوانم روی کاغذ چيز بنويسم.
برای من اعتراف در مورد مسايل اخلاقی در يک هفته اول با کتک و شکنجه جسمی همراه بود و اصرار میکردند که يک سری اتهامات اخلاقی را بپذيرم.
شما گفتيد که يک هفته مقاومت کرديد. چه اتفاقی افتاد که بعد اين اتهامات را قبول کرديد؟
ببينيد در زندان بعد از يکی دو روز انسان دچار يک فضای ايزوله میشود و احساس میکند تنها است و هيچ کس به جز بازجو از او خبری ندارد. اين احساس را سيستم زندان و بازجويی تشديد میکنند و به جايی میرسيد که احساس میکنيد تنها خودتان بايد در مورد خود تصميم بگيريد.
مثلاً برای خود من در روز هفتم اين سؤال پيش آمد که آيا مقاومت من برای نپذيرفتن اتهام ارزش دارد يا ندارد؟ بعد به اين نتيجه رسيدم که اول بايد دنبال راهی باشم که از اين فضای بسته و ايزوله بيرون بيايم و بعد بتوانم در دفاع از خودم کاری انجام دهم. چون در دوران بازجويی هيچ شرايطی برای دفاع وجود ندارد و انسان به اين دوگانگی میرسد که آيا مقاومت مؤثر است يا بايد راهی پيدا کرد که از اين مرحله عبور کرد.
با توجه به تجربه شخصی خودتان که در معرض اعترافگيری قرار داشتيد، درباره اعترافات اخيری که از تلويزيون يا وبسايتهای نزديک به جناح راست انعکاس پيدا میکند نظرتان چيست و به نظر شما اين پروژه چه هدفی را دنبال میکند و انقلاب نرم و ارتباط با بيگانه چقدر میتواند صحت داشته باشد؟
تجربه من نشان میدهد که ۹۹ درصد اين اتهامات که افراد در چنين شرايطی عليه خود مطرح میکنند، حقيقت ندارد و تحميل سناريوی تبليغاتی دادستانی و وزارت اطلاعات است.
رسانههای جريان اصولگرا مانند کيهان و خبرگزاری فارس، در آن مقطع تأثير مستقيم در بازجويی من در زندان داشتند، يعنی مطالبی که آن زمان کيهان مینوشت به زندان میآورند تا ما شاهد مثال اين مطالب و سخنگويان اين تفکر باشيم.
اعترافگيریهای اخير هم در راستای همين جريان است، يعنی اينها سرکوبی را آغاز کرده و يک عده را بازداشت کردند و در يک روند چند ماهه موضوع انقلاب مخملی را در افکار عمومی مطرح کردند.
اکنون در تمام اعترافات خواهيد ديد که خط و خطوطی استفاده شده که در يک سال گذشته توسط کيهان، رجانيوز و فارس مطرح میشد.
اما انقلاب مخملی بهانهای است برای سرکوب بيشتر و به نظر من انقلاب مخملی در ايران ناممکن است و ارتباط با بيگانه در اين سطح که تبليغ میکنند به هيچ عنوان وجود ندارد. مثلاً من فقط يک مصاحبه داشتم و اين در پرونده من به يک اتهام بزرگ پول گرفتن از سازمان سيا تبديل شد، در حالی که فقط يک مصاحبه بود.
از نظر من تمام اين اعتراف و اتهامات، توهم افرادی است که اين پروژه را سازماندهی کردهاند.
بسیاری از این افراد، در اعترافهای خود، چهرهها و احزاب اصلاحطلب را متهم به دامن زدن به نا آرامیهای پس از انتخابات میکنند.
پخش یا انتشار اعترافات افراد بازداشت شده، سابقهای طولانی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران دارد. پیش از این نیز بسیاری از این افراد به بهانههای مختلف در مقابل دوربین، به اتهاماتی از قبیل تلاش برای ایجاد انقلابهای نرم، ارتباط با کشورهای خارجی، و امثال آن اعتراف کردهاند؛ اعترافاتی که در بسیاری موارد، پس از آزادی فرد از زندان، و یا خروج از ایران، پس گرفته شده است.
روزبه میرابراهیمی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس که خود نیز سابقه اعتراف در بازداشتگاه های تهران را دارد، و اکنون ساکن ایالات متحده است، به رادیوفردا میگوید خود او حدود ۵ سال پیش تحت شکنجه اعتراف کرده است.
رادیو فردا: ممکن است در مورد پرونده خود، پروندهای به در آن زمان به پرونده وبلاگنویسان معروف شد، توضیح دهید؟
روزبه میرابراهیمی: پروندههای مشابه اين پروندهها بيشتر از آنکه حقوقی باشد سياسی است و يک نوع سناريوهای سياسی طراحی شده است. در اين سناريو کسانی که بازداشت میشوند و در شرايط زندان از آنها اعتراف میگيرند، بازيگران طرحی هستند که هميشه يک جناح عليه جناح ديگر استفاده میکند.
در مقطعی که ما بازداشت شده بوديم و تحت عنوان پرونده وبلاگنويسان معروف شد، ما را برای اعترافگيری و تأييد سناريوهايی که میخواستند عليه برخی اصلاحطلبان در آن زمان استفاده کنند، تحت فشار قرار دادند.
درباره تجربه شخصی خودتان و شيوه هايی که در مورد شما به کار می بردند، بيشتر توضيح بدهيد.
بر اساس تجربه شخصی من، آنها هميشه برای شکستن افراد از دو محور استفاده میکنند. محور اول مسايل اخلاقی است و فشار میآورند تا به حوزه زندگی خصوصی افراد وارد شوند و مثلاً شخص را وادار کنند که به ارتباط نامشروع، شرب خمر يا فساد اخلاقی اعتراف کند. محور دوم هم جاسوسی و ارتباط با بيگانگان است.
برای اين که بخواهند در مورد اين دو موضوع اعتراف بگيرند، شما را تحت چه نوع فشارهايی قرار دادند؟
من در تمام دوران بازداشت در سلول انفرادی به سر میبردم و در تمام دوران زندان به جز داخل سلول و دستشويی هميشه با چشمبند بودم و حتی در اتاق بازجويی آن مقدار چشم مرا باز میکردند که بتوانم روی کاغذ چيز بنويسم.
برای من اعتراف در مورد مسايل اخلاقی در يک هفته اول با کتک و شکنجه جسمی همراه بود و اصرار میکردند که يک سری اتهامات اخلاقی را بپذيرم.
شما گفتيد که يک هفته مقاومت کرديد. چه اتفاقی افتاد که بعد اين اتهامات را قبول کرديد؟
ببينيد در زندان بعد از يکی دو روز انسان دچار يک فضای ايزوله میشود و احساس میکند تنها است و هيچ کس به جز بازجو از او خبری ندارد. اين احساس را سيستم زندان و بازجويی تشديد میکنند و به جايی میرسيد که احساس میکنيد تنها خودتان بايد در مورد خود تصميم بگيريد.
مثلاً برای خود من در روز هفتم اين سؤال پيش آمد که آيا مقاومت من برای نپذيرفتن اتهام ارزش دارد يا ندارد؟ بعد به اين نتيجه رسيدم که اول بايد دنبال راهی باشم که از اين فضای بسته و ايزوله بيرون بيايم و بعد بتوانم در دفاع از خودم کاری انجام دهم. چون در دوران بازجويی هيچ شرايطی برای دفاع وجود ندارد و انسان به اين دوگانگی میرسد که آيا مقاومت مؤثر است يا بايد راهی پيدا کرد که از اين مرحله عبور کرد.
با توجه به تجربه شخصی خودتان که در معرض اعترافگيری قرار داشتيد، درباره اعترافات اخيری که از تلويزيون يا وبسايتهای نزديک به جناح راست انعکاس پيدا میکند نظرتان چيست و به نظر شما اين پروژه چه هدفی را دنبال میکند و انقلاب نرم و ارتباط با بيگانه چقدر میتواند صحت داشته باشد؟
تجربه من نشان میدهد که ۹۹ درصد اين اتهامات که افراد در چنين شرايطی عليه خود مطرح میکنند، حقيقت ندارد و تحميل سناريوی تبليغاتی دادستانی و وزارت اطلاعات است.
رسانههای جريان اصولگرا مانند کيهان و خبرگزاری فارس، در آن مقطع تأثير مستقيم در بازجويی من در زندان داشتند، يعنی مطالبی که آن زمان کيهان مینوشت به زندان میآورند تا ما شاهد مثال اين مطالب و سخنگويان اين تفکر باشيم.
اعترافگيریهای اخير هم در راستای همين جريان است، يعنی اينها سرکوبی را آغاز کرده و يک عده را بازداشت کردند و در يک روند چند ماهه موضوع انقلاب مخملی را در افکار عمومی مطرح کردند.
اکنون در تمام اعترافات خواهيد ديد که خط و خطوطی استفاده شده که در يک سال گذشته توسط کيهان، رجانيوز و فارس مطرح میشد.
اما انقلاب مخملی بهانهای است برای سرکوب بيشتر و به نظر من انقلاب مخملی در ايران ناممکن است و ارتباط با بيگانه در اين سطح که تبليغ میکنند به هيچ عنوان وجود ندارد. مثلاً من فقط يک مصاحبه داشتم و اين در پرونده من به يک اتهام بزرگ پول گرفتن از سازمان سيا تبديل شد، در حالی که فقط يک مصاحبه بود.
از نظر من تمام اين اعتراف و اتهامات، توهم افرادی است که اين پروژه را سازماندهی کردهاند.