عدم برگزاری انتخابات دهمین دوره هیئت مدیره اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران. علت؟ حضور تنها ۳۰۵ نفر از ۱۰۰۵ عضو این اتحادیه. یعنی عدم حضور بیش از دو سوم ناشران و کتابفروشان عضو این اتحادیه و نرسیدن جلسه به حد نصاب. چرا؟ پاسخ را از عباس معروفی میشنویم.
ناشر کتاب و ماهنامه گردون در برلن که پیش از خروج از ایران در پی محکوم شدن به حبس و شلاق در پروندهای مربوط به فعالیتهای ادبی سالها همین ماهنامه را منتشر میکرد و بنیانگذار و مدیر مسئول و سردبیرش بود. و اکنون شمار عنوان کتابهایی که در خارج از ایران به چاپ رسانده از ۱۲۰ میگذرد.
اتحادیه باید برای تسهیلات کار ناشران حرفهای باشد و خوب در این چند سال من مرتب با ناشران در تماس بودم، گلهمند هستند. اذیت شدهاند. به شکلی آزرده شدهاند. توی نمایشگاه کتاب یا برای تسهیلاتی که وجود دارد برای کاغذ و امکانات، اینها همیشه ته صف قرار گرفتهاند. دلیلش هم این است که ما یک تعدادی، دویست سیصد ناشر حرفهای داریم. یک چیزی حدود هفت هزار ناشر داریم که فقط به صرف چاپ یک کتاب ناشر شدهاند. و خوب آنها در واقع کاغذ فروش هستند.
این کاغذفروشان، جدید نیستند. اینها همیشه بودند. کسانی هستند، عواملی که با وزارت ارشاد همکاری دارند یا نیروهای بسیجی هستند یا نیروهای سپاه. کسانی هستند که میخواهند کاغذ بگیرند. یعنی شما فکر کنید یک کتابی مثل دیوان صائب تبریزی که شش جلد است یک بار مثلاً سی سال پیش چاپ شده. هنوز ناشر این را دارد و انتشارات زوار نتوانسته این را بفروشد. و شما فکر کنید یک ناشری میآید و یک باره دو تا تریلی کاغذ میگیرد برای دیوان صائب با تیراژ پنج هزار جلد. اعلام کرده که من دیوان صائب تبریزی چاپ کردهام. اصلاً صائب تبریزی کسی نمیخواند. و خوب آن دو تریلی کاغذ در واقع تبدیل شده به دو ساختمان.
این چیزهای مسائلی بوده که ناشران را آزرده کرده. خیلی از ناشران به من میگویند که کاغذ سوبسیددار نمیخواهیم. ما اصلاً هیچگونه امکانات دولتی نمیخواهیم. فقط ما را ول کنند که ما همین کتابهایی را که داریم حفظ کنیم. برای همین ارتباط ناشران را اتحادیه قطع است. در حالی که اتحادیه ناشران است، عملاً میبینیم که آنجا شده اتحادیه کاغذفروشان.
برای همین چیزهاست که اتحادیه ناشران تبدیل شده به یک اتحادیه کاغذفروشان. با یک سری آدمهایی که مقاصد سیاسی دارند و با این دولتی که هست میخواهند در آن مرام و مسلک بمانند و همه هم برای محدود کردن نشر و تحدید و تهدید علیه ناشران ایران است.
من ناشری را میشناسم که ۹۶ کتاب برای چاپ آماده کرده و دو سال است که منتظر است. ۹۶ کتاب میدانید چه سرمایه هنگفتی است. پول عظیمی را این آدم خوابانده. خوب دو سال دیگر این را نگاه دارند عملاً ورشکست میشود. آن هفت هزار ناشری که امتیاز نشر گرفتهاند و کاغذ میفروشند، آنها میدانداری میکنند و فضای ارعاب به وجود میآورند. از اتحادیه بگیرید تا همه فضاها اینها تاخت و تاز میکنند و فضا را در اختیار میگیرند.
به هرحال خیلی از ناشران کماکان شرکت نمیکنند. ولی آن عده که شرکت میکنند باید بتوانند فضا را ایجاد کنند که ناشران بتوانند از آن استفاده کنند و برای تسهیلات بهره ببرند. ولی نمیدانم کسی حوصلهاش را دارد که برود با آدمی که اصلاً ناشر نیست و مسئله نشر را نمیداند بنشیند کل کل کند.
نمیدانم. صحبتهای وزیر ارشاد را روز چهارشنبه اگر گوش کنید میبینید که جمله به جملهاش برای محدودیت نشر، ناشر، نویسنده، کتاب و فضای کتاب در ایران است. جمله به جملهاش را اگر دقت کنید نیاز به تفسیر هم ندارد. علناً ایشان معتقد است که کتاب را باید محدود کرد.
جوانی من رفت. نسل بعد دارد تباه میشود. الان نویسندگانی که در ایران هستند یک نویسنده چهار سال پنج سال مگر میتواند پای یک کتاب بنشیند. آدم یک بار عمر میکند. اینها سه نسل را دارند از بین میبرند. کدام امید؟ اینکه فکر کنیم در ایران هزاران عنوان کتاب دانشگاهی در میآید، اینها هم هی عنوان میکنند که ما چندین هزار عنوان کتاب منتشر کردیم. ولی کتاب یعنی آماری که نویسندگان رسمی کشور اعلام میکنند. آن چیزی که کانون نویسندگان ایران از آن رضایت داشته باشد. شاعر و نویسنده در آن کشور باید اجازه باریدن داشته باشد.
ادبیات خلاقه و به ویژه ادبیات داستانی بیشترین آسیب را در طول این سی و یک سال خورده. برای اینکه یک چیزی را مسئولان فرهنگی فهمیدهاند که حتی تاریخ را بعدها دیگران به روایتهای مختلف مینویسند ولی الان اگر شما بخواهید در روسیه مردم چه میپوشیدند و چه مینوشیدند و رفتار پلیس چگونه بوده و در دادگاهها چگونه برخورد میکردند، قیمتها، لباسها و همه چیز را بسنجید، باید داستایوسکی و چخوف را بخوانید تا روسیه را بشناسید.
این نوع ادبیات خلاقه و ادبیات داستانی در این چند سال و به ویژه در این دو سال اخیر کاملاً زیرزمینی شده و یک چیزی حدود چهار هزار جلد کتاب هنوز مجوز نگرفته. مسئولان وزارت ارشاد در مرحلههای مختلف ناشران و نویسندگان مختلف را «سر کار» گذاشتهاند. با دروغهای عجیب و غریب که مثلاً به زودی اعلام میکنیم. به زودی یک لایحه تصویب میکنیم. به زودی بخشنامه میدهیم. ولی عملاً میخواهند بگویند نه. و «نه» هم نمیگویند.
اینها را سرگردان کردهاند. اخیراً چند ماه پیش وزارت ارشاد اعلام کرد که ۲۵۰ عنوان کتاب که مجوز نگرفته بررسی شده و مجوز گرفته. تقریباً دو سه ماهی سایتها و روزنامهها نوشتند و نویسندهها و ناشران خوشحال بودند که این ۲۵۰ کتاب بالاخره یکی ممکن است مال او باشد.
بعد هم مسئولان ارشاد اعلام کردند که این ۲۵۰ یا ۲۸۰ تا نیست و ۶۰۰ عنوان هست و بعد هم معلوم شد که چنین چیزی نیست و یک جمله گفته بودند که سه ماه بتوانند خودشان را پیش ببرند و بتوانند همان مقاصد قبلی را پی بگیرند. کارهای بسیار قشنگی نوشته شده. داستانهای بسیار زیبا نوشته شده. شعرهای بسیار زیبا تولید شده.
من هفته گذشته من یک مجموعه شعر از یک شاعر جوان منتشر کردم که یکی از امیدهای آینده شعر ایران است ولی در ایران نتوانسته منتشر کند. ولی مگر من چند نفر از اینها را میشناسم. من هم به ندرت گاهی با اینها آشنا میشوم و یا ارتباطی برقرار میشود. من میتوانم کتابی را چاپ کنم. بعد هم من امکانات ندارم.
مسئله دیگری که هست امکان پست کتاب به ایران کاملاً صفر است. برای اینکه هر کتابی که از خارج از کشور به ایران پست میشود، قسمت وزارت اطلاعات پست این را بر میدارد. کسی هم جرئت نمیکند برود پیگیری کند. اینها در واقع یک کتابخانه عظیم مجانی درست کردهاند از اموال مردم.
ناشر کتاب و ماهنامه گردون در برلن که پیش از خروج از ایران در پی محکوم شدن به حبس و شلاق در پروندهای مربوط به فعالیتهای ادبی سالها همین ماهنامه را منتشر میکرد و بنیانگذار و مدیر مسئول و سردبیرش بود. و اکنون شمار عنوان کتابهایی که در خارج از ایران به چاپ رسانده از ۱۲۰ میگذرد.
- رادیو فردا: آقای معروفی، علت به حد نصاب نرسیدن جلسه رأیگیری اتحادیه ناشران تهران را در چه باید جستجو کرد؟
اتحادیه باید برای تسهیلات کار ناشران حرفهای باشد و خوب در این چند سال من مرتب با ناشران در تماس بودم، گلهمند هستند. اذیت شدهاند. به شکلی آزرده شدهاند. توی نمایشگاه کتاب یا برای تسهیلاتی که وجود دارد برای کاغذ و امکانات، اینها همیشه ته صف قرار گرفتهاند. دلیلش هم این است که ما یک تعدادی، دویست سیصد ناشر حرفهای داریم. یک چیزی حدود هفت هزار ناشر داریم که فقط به صرف چاپ یک کتاب ناشر شدهاند. و خوب آنها در واقع کاغذ فروش هستند.
این کاغذفروشان، جدید نیستند. اینها همیشه بودند. کسانی هستند، عواملی که با وزارت ارشاد همکاری دارند یا نیروهای بسیجی هستند یا نیروهای سپاه. کسانی هستند که میخواهند کاغذ بگیرند. یعنی شما فکر کنید یک کتابی مثل دیوان صائب تبریزی که شش جلد است یک بار مثلاً سی سال پیش چاپ شده. هنوز ناشر این را دارد و انتشارات زوار نتوانسته این را بفروشد. و شما فکر کنید یک ناشری میآید و یک باره دو تا تریلی کاغذ میگیرد برای دیوان صائب با تیراژ پنج هزار جلد. اعلام کرده که من دیوان صائب تبریزی چاپ کردهام. اصلاً صائب تبریزی کسی نمیخواند. و خوب آن دو تریلی کاغذ در واقع تبدیل شده به دو ساختمان.
این چیزهای مسائلی بوده که ناشران را آزرده کرده. خیلی از ناشران به من میگویند که کاغذ سوبسیددار نمیخواهیم. ما اصلاً هیچگونه امکانات دولتی نمیخواهیم. فقط ما را ول کنند که ما همین کتابهایی را که داریم حفظ کنیم. برای همین ارتباط ناشران را اتحادیه قطع است. در حالی که اتحادیه ناشران است، عملاً میبینیم که آنجا شده اتحادیه کاغذفروشان.
- انتخابات نهمین دوره بیش از چهار سال پیش برگزار شد. الان هم هیچکدام از آن پنج عضو هیئت مدیره منتخب نمیخواهند نامزد دور بعد باشند. علت چه میتواند باشد؟ همینهایی که گفتید؟
برای همین چیزهاست که اتحادیه ناشران تبدیل شده به یک اتحادیه کاغذفروشان. با یک سری آدمهایی که مقاصد سیاسی دارند و با این دولتی که هست میخواهند در آن مرام و مسلک بمانند و همه هم برای محدود کردن نشر و تحدید و تهدید علیه ناشران ایران است.
من ناشری را میشناسم که ۹۶ کتاب برای چاپ آماده کرده و دو سال است که منتظر است. ۹۶ کتاب میدانید چه سرمایه هنگفتی است. پول عظیمی را این آدم خوابانده. خوب دو سال دیگر این را نگاه دارند عملاً ورشکست میشود. آن هفت هزار ناشری که امتیاز نشر گرفتهاند و کاغذ میفروشند، آنها میدانداری میکنند و فضای ارعاب به وجود میآورند. از اتحادیه بگیرید تا همه فضاها اینها تاخت و تاز میکنند و فضا را در اختیار میگیرند.
- برگزیدگان بعدی در صورتی که جلسه رأیگیری ماه آینده تشکیل شود، شمار شرکتکنندگان هم برخلاف این بار به حد نصاب برسد، با چه مشکلات و موانعی رو بهرو هستند و چه راهکارهایی برای حلش هست؟
به هرحال خیلی از ناشران کماکان شرکت نمیکنند. ولی آن عده که شرکت میکنند باید بتوانند فضا را ایجاد کنند که ناشران بتوانند از آن استفاده کنند و برای تسهیلات بهره ببرند. ولی نمیدانم کسی حوصلهاش را دارد که برود با آدمی که اصلاً ناشر نیست و مسئله نشر را نمیداند بنشیند کل کل کند.
نمیدانم. صحبتهای وزیر ارشاد را روز چهارشنبه اگر گوش کنید میبینید که جمله به جملهاش برای محدودیت نشر، ناشر، نویسنده، کتاب و فضای کتاب در ایران است. جمله به جملهاش را اگر دقت کنید نیاز به تفسیر هم ندارد. علناً ایشان معتقد است که کتاب را باید محدود کرد.
جوانی من رفت. نسل بعد دارد تباه میشود. الان نویسندگانی که در ایران هستند یک نویسنده چهار سال پنج سال مگر میتواند پای یک کتاب بنشیند. آدم یک بار عمر میکند. اینها سه نسل را دارند از بین میبرند. کدام امید؟ اینکه فکر کنیم در ایران هزاران عنوان کتاب دانشگاهی در میآید، اینها هم هی عنوان میکنند که ما چندین هزار عنوان کتاب منتشر کردیم. ولی کتاب یعنی آماری که نویسندگان رسمی کشور اعلام میکنند. آن چیزی که کانون نویسندگان ایران از آن رضایت داشته باشد. شاعر و نویسنده در آن کشور باید اجازه باریدن داشته باشد.
- در زمینه داستان آیا به اندازه کافی آثاری منتشر شده که امسال هیئت داوران جایزههایی مانند جایزه هوشنگ گلشیری ترغیب شوند و برخلاف چند سال گذشته جایزههایی اهدا کنند؟
ادبیات خلاقه و به ویژه ادبیات داستانی بیشترین آسیب را در طول این سی و یک سال خورده. برای اینکه یک چیزی را مسئولان فرهنگی فهمیدهاند که حتی تاریخ را بعدها دیگران به روایتهای مختلف مینویسند ولی الان اگر شما بخواهید در روسیه مردم چه میپوشیدند و چه مینوشیدند و رفتار پلیس چگونه بوده و در دادگاهها چگونه برخورد میکردند، قیمتها، لباسها و همه چیز را بسنجید، باید داستایوسکی و چخوف را بخوانید تا روسیه را بشناسید.
این نوع ادبیات خلاقه و ادبیات داستانی در این چند سال و به ویژه در این دو سال اخیر کاملاً زیرزمینی شده و یک چیزی حدود چهار هزار جلد کتاب هنوز مجوز نگرفته. مسئولان وزارت ارشاد در مرحلههای مختلف ناشران و نویسندگان مختلف را «سر کار» گذاشتهاند. با دروغهای عجیب و غریب که مثلاً به زودی اعلام میکنیم. به زودی یک لایحه تصویب میکنیم. به زودی بخشنامه میدهیم. ولی عملاً میخواهند بگویند نه. و «نه» هم نمیگویند.
اینها را سرگردان کردهاند. اخیراً چند ماه پیش وزارت ارشاد اعلام کرد که ۲۵۰ عنوان کتاب که مجوز نگرفته بررسی شده و مجوز گرفته. تقریباً دو سه ماهی سایتها و روزنامهها نوشتند و نویسندهها و ناشران خوشحال بودند که این ۲۵۰ کتاب بالاخره یکی ممکن است مال او باشد.
بعد هم مسئولان ارشاد اعلام کردند که این ۲۵۰ یا ۲۸۰ تا نیست و ۶۰۰ عنوان هست و بعد هم معلوم شد که چنین چیزی نیست و یک جمله گفته بودند که سه ماه بتوانند خودشان را پیش ببرند و بتوانند همان مقاصد قبلی را پی بگیرند. کارهای بسیار قشنگی نوشته شده. داستانهای بسیار زیبا نوشته شده. شعرهای بسیار زیبا تولید شده.
من هفته گذشته من یک مجموعه شعر از یک شاعر جوان منتشر کردم که یکی از امیدهای آینده شعر ایران است ولی در ایران نتوانسته منتشر کند. ولی مگر من چند نفر از اینها را میشناسم. من هم به ندرت گاهی با اینها آشنا میشوم و یا ارتباطی برقرار میشود. من میتوانم کتابی را چاپ کنم. بعد هم من امکانات ندارم.
مسئله دیگری که هست امکان پست کتاب به ایران کاملاً صفر است. برای اینکه هر کتابی که از خارج از کشور به ایران پست میشود، قسمت وزارت اطلاعات پست این را بر میدارد. کسی هم جرئت نمیکند برود پیگیری کند. اینها در واقع یک کتابخانه عظیم مجانی درست کردهاند از اموال مردم.