- رادیو فردا: آقای بابایی، پرسش نخست این است که این چه ویژگی و خصیصهای بود که پرویز مشکاتیان را در چنین جایگاه و اهمیتی در فضای موسیقی معاصر قرار داد؟
در واقع آنچه که پرویز مشکاتیان را از سایر موزیسینها متمایز میکرد ذوق سرشاری بود که او در ردیفپردازی به خرج میداد. او با اشعار و تصانیف ایرانی و ادبیات کهن و معاصر کاملا آشنا بود و بر اینها تسلط داشت.
کار او در شق بارز داشت. نخست نوازندگی و تبحر و خلاقیتهایی است که پیش از او استادان دیگر به این شکل اجرا نکرده بودند. نکته دوم تبحرش در تلفیق شعر و موسیقی و خلق موسیقی بیکلام بود. او توانست قطعات جاودانهای را چه به صورت با کلام و چه بیکلام خلق کند.
- نکتهای که در مورد آقای مشکاتیان وجود دارد این است که ایشان از شاگردان کسانی چون نورعلی خان برومند و دکتر داریوش صفوت بود. اساتیدی که بسیاری از کارشناسان معتقدند که مشوق موسیقی محافظهکار سنتی بودهاند. ولی مشکاتیان به عنوان یک موزیسین محافظهکار موسیقی اصیل و سنتی شناخته نشد. چرا؟
اگر واقعیتش را بخواهید ایشان به چهارچوب موسیقی سنتی و آنچه که از استادانش آموخته بود پایبند بود. همان طور که میدانید و اگر آثارش را بررسی کنید حتماً روزنههایی از ردیف موسیقی ایرانی در کارهایش به خوبی میتوانید ببینید. این نشان میدهد که ایشان به موسیقی سنتی و آنچه اساتیدش به او آموخته بودند علاقهمند بود.
ولی در عین حال یک روحیه شوریدگی و یک روحیه انقلابی از اوایل سالهای ۵۷ در او ایجاد شده بود که به اعتقاد من ایشان را متحول کرد. روحیه جوانی او با دانش موسیقاییاش پیوند خورده بود. یک خیزش عمومی توانسته بود ایشان را از آن رخوت موجود در موسیقی ایرانی جدا کند و به یک شور خاص برساند.
قطعه سماع آیین از ساختههای پرویز مشکاتیان در سال ۷۶ / اجرا توسط گروه عارف
واقعاً به یک درجه از تعالی رسیده بود که در ارتباط با موسیقی با کلام، در آن سالهای اولیه انقلاب که یک جریان فراگیر ایجاد شده بود، همه را تحت تأثیر خود قرار داده بود. او توانست آهنگهای جاودانهاش را از چند سال پیش از انقلاب و مدتی بعد از آن اجرا کند و این نتیجه پیوند روحیه شوریده و دانشش بود.
- و این همان ویژگی خاصی است که شما از آن به عنوان شیوه متفاوت نوازندگی ایشان یاد میکنید؟ یعنی همان شیوه شورانگیزی که ایشان در نواختن سنتور به کار میبردند؟
میشود گفت که چنین است. از نظر من آقای مشکاتیان دورههای مختلفی در زندگی موسیقایی خود داشتند. یک دوره که از آن حرف زدم همان دوره شورانگیز سالهای پر جوش و خروش انقلاب بود که درآن سالها ریتمهای تند و هیجانی و حماسی را میشنویم.
در یک دوره بعد از آن که من بیشتر با ایشان در این دوره همراه بودم، ایشان به یک نوع پختگی و آگاهی و بینش که همان دستیابی به سکانهای وزین موسیقی بود دست یافته بود. به همان نسبت هم نوازندگی ایشان نسبت به آهنگسازیشان تغییر میکرد.
- دورهای که شما از آن نام میبرید همان دورهای بود که تصنیفهای بسیار مشهوری مثل «شیدایی»، «ایرانی به سر کن خواب مستی» و «وطن» را با همکاری استاد شجریان خلق کرد. آیا جدا شدنشان از استاد شجریان به علت تفاوت سلیقه بود یا اینکه مسائل دیگری برای این فاصله وجود داشت؟
اتفاقاً این سؤالی بود که من خودم از ایشان پرسیدم. دقیقاً در پاسخ به سؤال من گفتند که زمان بسیاری چیزها را تغییر میدهد. ایشان معتقد بود که جامعه ما به این نوع موسیقی احتیاج دارد. استاد به مسائل اجتماعی علاقهمند بود. من مطمئنم که بر اساس روند آنچه که در جامعه اتفاق میافتاد آهنگسازی میکرد.
- شما ۱۰ سال با ایشان همکار بودید و لابد تصویری و یادی هست که شما را بیشتر به یاد استاد مشکاتیان میاندازد. این تصویر و یادبود چیست؟
وقتی من وارد گروه عارف شدم فقط ۱۸ سال داشتم. تصور کنید اشخاصی که روزی آرزو داشتید که ملاقاتشان کنید حالا همکارشان میشوید. چقدر میتوانید بهره ببرید؟ آنچه همیشه در ذهن من ماندگار شده است فرزانگی و بزرگی استاد بود. هر جا که لب به سخن میگشود همه را متحیر میکرد. آشنایی دقیقش به موسیقی و ادبیات و نگاهش به مسائل اجتماعی او را متمایز میکرد. او همیشه در مرکز توجه بود.
بسیاری از اساتیدی که پیکر ایشان را تشیع میکردند اشاره کردند که استاد مشکاتیان به مرگ طبیعی نمرد. بلکه به نوعی احساس اینکه زمینه موسیقی و کار را مساعد نمیدید او را درونریز و خانهنشین کرده بود تا زمانی که از دنیا رفت.
ما در ایران با یک ماجرای رو به رشد مواجهیم که آن ماجرا، کمرنگ شدن فرهنگ و هنر است. متأسفانه این ماجرا گریبان همه هنرمندان را میگیرد. این سرنوشت نهایی موسیقی ایران زمین است که در جریان تشیع پیکر استاد مشکاتیان اغلب هنرمندان به آن اشاره کردند.
بعضی از هنرمندان روحیه شکنندهتری دارند. زودتر میشکنند و گوشهنشین میشوند. بعضی هم میتوانند بیشتر خودشان را با شرایط وفق دهند. به اعتقاد من آقای مشکاتیان نخواست نزدیک به نیت دیگران بشود و راهی را که دیگران رفته بودند امتحان کند.
خیلی از موزیسینهای ما الان هم به این استرس دچارند. ولی ممکن است اثرات این استرس روی بعضی افراد ۱۰ سال دیگر خودش را نشان بدهد. ایشان را که در سالهای اخیر میدیدم واقعاً غمزده بود و این خوب نیست.
الان استاد پایور که من نزدیک به ۱۲ سال با ایشان همکاری کردهام نزدیک به ۱۰ سال است که روی تخت خوابیده است. یعنی یکی از بزرگترین اساتید موسیقی ایرانی که الان هم در قید حیات است، بیشتری کتابهای حوزه موسیقی را نوشته و افتخار موسیقی ایرانی است، الان روی تخت خوابیده و در خانهاش حتی یک نظافت کار هم ندارد که به او رسیدگی کند.
کسی اصلاً از او خبر ندارد. به محض اینکه ایشان دنیا را رها کند تمام مطبوعات و رسانهها اسم پایور را متجلی میکنند. این صحیح نیست. باید در این مورد توجه بیشتری شود. همه هنرمندان به این توجه نیاز دارند.