دوشنبه گذشته، احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و دبیرکل ادوار تحکیم وحدت، پس از گذشت بیش از دو ماه از بازداشتش، با همسر خود دیدار کرد.
مهدیه محمدی، همسر آقای زیدآبادی داشت در گفتگویی با رادیو فردا به آخرین وضعیت همسر زندانیاش اشاره میکند.
مهدیه محمدی: آقای زيدآبادی روز يکشنبه تلفن زد. اول صبح که تماس گرفت خيلی سرحال بود و حالش خوب بود. دوباره بعد از ظهر هم تماس گرفت و گفت فردا ساعت چهار بياييد ملاقات.
اين تنها ديداری بود که طی مدت ۶۴ روز داشتيم. اکنون میتوانم بگويم شرايط او در مجموع بد نيست البته خوب هم نيست.
يک ماه اول ظاهراً به آقای زيدآبادی به شدت فشار آمده و حالا اين شرايط کمی مساعدتر را خودش به وجود آورده است. البته به ما گفت که فشارها کمتر شده و کتاب وصيتنامه امام خمينی را دادهاند بخواند. او میگفت با همينها سرگرم هستم و توانستهام با شرايط کنار بيايم.
بله، گفت در همان شب اول که او را بازداشت کردهاند در اعتراض به بازداشت غيرقانونیاش و اينکه تفهيم اتهام نشده است، دست به اعتصاب غذا زده و ۱۷ روز در اعتصاب غذا به سر برده است.
در اين مدت در بند ۲ الف زندان اوين بوده که اين بند بسيار خاص است و گويا ديگر انفرادیهای اوين هيچ کدام چنين شرايطی ندارند. آقای زيدآبادی سال ۷۹ هم زندان اوين بود و اين بار هم همين طور، ولی گويا اين بار بند ۲ الف خيلی متفاوت بوده و میگفت جای خيلی وحشتناکی است و هيچ صدايی در سلول نمیآيد و سکوت مطلق حکمفرما است.
در ۳۵ روز اول که انفرادی بوده و ۱۷ روز آن را هم در اعتصاب غذا به سر برده، هيچ کسی را نديده و با هيچ کسی صحبت نکرده و حتی از او بازجويی هم نشده است. يعنی در طول ۳۵ روز نه تکلم کرده و نه هيچ صدايی را شنيده است. به تعبير خودش در اين مدت حالت جنون به او دست داده است و میگفت نمیتوانم توضيح بدهم چه حالی داشتم و فقط به اين فکر میکردم که چگونه خودم را از بين ببرم.
جالب اينکه خانمهای ديگر هم که با همسران خود ملاقات کردهاند، آنها هم دقيقاً همين تعابير را به کار بردهاند؛ اينکه اينجا مثل قبر است و میخواهيم خودمان را بکشيم.
آنقدر شرايط وحشتناک بوده که آقای زيدآبادی اصلاً نمیتوانست تعريف درستی از آن شرايط ارائه دهد. او را همه میشناسند که آدم بسيار مقاوم و زجرکشيدهای است و به راحتی به چنين نقطهای نمیرسد که بخواهد خودش را از بين ببرد، من نمیدانم چه بلايی بر سرش آوردهاند که به اين حالت رسيده است.
کل زمان ملاقات ما فقط ۲۰ دقيقه بود و ما در مورد جزئيات نتوانستيم صحبت کنيم، ولی من فکر میکنم وقتی آقای زيدآبادی در آن شرايط بوده چنين حرفی را زده است؛ در شرايط وحشتناکی که دنيا برايش ارزشی نداشته است. وقتی کسی میخواهد خودش را از بين ببرد طبيعی است که بگويد دنيا ارزشی ندارد.
آقای زيدآبادی گفت وقتی ديدند من حالت روانی پيدا کردهام من را منتقل کردند، ولی در مورد جای جديد يا نمیخواست صحبت کند و يا نمیتوانست چيزی بگويد و نگفت کجا است ولی شرايط جديد او ظاهراً قابل تحملتر است.
خودش میگفت هنوز انفرادی هستم، ولی با جای قبلی به هيچ عنوان قابل مقايسه نيست و در مجموع برايم قابل تحمل است. او گفت به من فشار میآورند تا بالاخره به اينها باج بدهم، چارهای ندارم و تحت فشار هستم.
گفتم چه میخواهند، گفت میخواهند به دادگاه بيايم و بگويم زندگی سياسیام را کنار میگذارم. من نمیدانم آقای زيدآبادی تا کی بتواند مقاومت کند و دوام بياورد.
نه هيچکس به ما پاسخگو نيست. اصلاً در اتاق قاضیها تا چهارشنبه هفته گذشته بسته بود و خانوادهها قاضی را نمیديدند که بخواهند با او حرف بزنند.
تا کنون هم شرايط همين بوده که میبينيد و ما تنها يک بار با آقای زيدآبادی ملاقات کردهايم و پيگيریها نتيجهای نداشته است.
مهدیه محمدی، همسر آقای زیدآبادی داشت در گفتگویی با رادیو فردا به آخرین وضعیت همسر زندانیاش اشاره میکند.
- رادیو فردا: خانم محمدی، لطفاً برای ما از چگونگی میسر شدن دیدارتا با آقای زیدآبادی بگویید.
مهدیه محمدی: آقای زيدآبادی روز يکشنبه تلفن زد. اول صبح که تماس گرفت خيلی سرحال بود و حالش خوب بود. دوباره بعد از ظهر هم تماس گرفت و گفت فردا ساعت چهار بياييد ملاقات.
- در ديدار با همسر خود وضعيت روحی و جسمی او را چگونه ديديد؟
اين تنها ديداری بود که طی مدت ۶۴ روز داشتيم. اکنون میتوانم بگويم شرايط او در مجموع بد نيست البته خوب هم نيست.
يک ماه اول ظاهراً به آقای زيدآبادی به شدت فشار آمده و حالا اين شرايط کمی مساعدتر را خودش به وجود آورده است. البته به ما گفت که فشارها کمتر شده و کتاب وصيتنامه امام خمينی را دادهاند بخواند. او میگفت با همينها سرگرم هستم و توانستهام با شرايط کنار بيايم.
- خانم محمدی، خبرها حاکی از اعتصاب غذای آقای زيدآبادی در زندان بود. آيا در ديدار با همسرتان چيزی در اين مورد به شما گفت؟
بله، گفت در همان شب اول که او را بازداشت کردهاند در اعتراض به بازداشت غيرقانونیاش و اينکه تفهيم اتهام نشده است، دست به اعتصاب غذا زده و ۱۷ روز در اعتصاب غذا به سر برده است.
در اين مدت در بند ۲ الف زندان اوين بوده که اين بند بسيار خاص است و گويا ديگر انفرادیهای اوين هيچ کدام چنين شرايطی ندارند. آقای زيدآبادی سال ۷۹ هم زندان اوين بود و اين بار هم همين طور، ولی گويا اين بار بند ۲ الف خيلی متفاوت بوده و میگفت جای خيلی وحشتناکی است و هيچ صدايی در سلول نمیآيد و سکوت مطلق حکمفرما است.
در ۳۵ روز اول که انفرادی بوده و ۱۷ روز آن را هم در اعتصاب غذا به سر برده، هيچ کسی را نديده و با هيچ کسی صحبت نکرده و حتی از او بازجويی هم نشده است. يعنی در طول ۳۵ روز نه تکلم کرده و نه هيچ صدايی را شنيده است. به تعبير خودش در اين مدت حالت جنون به او دست داده است و میگفت نمیتوانم توضيح بدهم چه حالی داشتم و فقط به اين فکر میکردم که چگونه خودم را از بين ببرم.
جالب اينکه خانمهای ديگر هم که با همسران خود ملاقات کردهاند، آنها هم دقيقاً همين تعابير را به کار بردهاند؛ اينکه اينجا مثل قبر است و میخواهيم خودمان را بکشيم.
آنقدر شرايط وحشتناک بوده که آقای زيدآبادی اصلاً نمیتوانست تعريف درستی از آن شرايط ارائه دهد. او را همه میشناسند که آدم بسيار مقاوم و زجرکشيدهای است و به راحتی به چنين نقطهای نمیرسد که بخواهد خودش را از بين ببرد، من نمیدانم چه بلايی بر سرش آوردهاند که به اين حالت رسيده است.
- پيشتر در گفتوگو با راديو فردا اشاره کرديد آخرين باری که با همسرتان صحبت کرديد آقای زيدآبادی به شما گفته بازداشت مانند يک مرگ ناگهانی است و بعد از آن دنيا چه ارزشی دارد. آقای زيدآبادی در روز ملاقات به شما گفت تحت چه شرايطی به اين احساس رسيده است؟
کل زمان ملاقات ما فقط ۲۰ دقيقه بود و ما در مورد جزئيات نتوانستيم صحبت کنيم، ولی من فکر میکنم وقتی آقای زيدآبادی در آن شرايط بوده چنين حرفی را زده است؛ در شرايط وحشتناکی که دنيا برايش ارزشی نداشته است. وقتی کسی میخواهد خودش را از بين ببرد طبيعی است که بگويد دنيا ارزشی ندارد.
- آيا آقای زيدآبادی همچنان در انفرادی به سر میبرد يا به بند عمومی منتقل شده است؟
آقای زيدآبادی گفت وقتی ديدند من حالت روانی پيدا کردهام من را منتقل کردند، ولی در مورد جای جديد يا نمیخواست صحبت کند و يا نمیتوانست چيزی بگويد و نگفت کجا است ولی شرايط جديد او ظاهراً قابل تحملتر است.
خودش میگفت هنوز انفرادی هستم، ولی با جای قبلی به هيچ عنوان قابل مقايسه نيست و در مجموع برايم قابل تحمل است. او گفت به من فشار میآورند تا بالاخره به اينها باج بدهم، چارهای ندارم و تحت فشار هستم.
گفتم چه میخواهند، گفت میخواهند به دادگاه بيايم و بگويم زندگی سياسیام را کنار میگذارم. من نمیدانم آقای زيدآبادی تا کی بتواند مقاومت کند و دوام بياورد.
- خانم محمدی، حدود دو ماه از بازداشت همسرتان میگذرد. با توجه به پيگيریهايی که کردهايد مسئولان زندان يا مقامهای قضايی گفتهاند چرا آقای زيدآبادی در طول اين مدت اجازه نداشته با خانوادهاش ملاقات کند؟
نه هيچکس به ما پاسخگو نيست. اصلاً در اتاق قاضیها تا چهارشنبه هفته گذشته بسته بود و خانوادهها قاضی را نمیديدند که بخواهند با او حرف بزنند.
تا کنون هم شرايط همين بوده که میبينيد و ما تنها يک بار با آقای زيدآبادی ملاقات کردهايم و پيگيریها نتيجهای نداشته است.