سیاست پردهپوشی و صحنهسازی قوای قهریه در نظام جمهوری اسلامی
ایران کشوری است بزرگ، با یک دیوانسالاری عظیم، دهها هزار مدیر، هزاران رسانه و میلیونها کارمند دولت. برای یک حکومت دیکتاتوری که هر روز در کار کنترل اجتماعی و سیاسی همه ابعاد جامعه است و از هیچ سرکوب و هیچ توجیهی دریغ ندارد و نیز میخواهد در جنگ رسانهای و افکار عمومی نیز پیروز میدان باشد بسیار دشوار است که همه چیز را شسته رفته و اطو کشیده به مردم تحویل دهد.
همان طور که جنایات در عرصه عمومی دیده و شکنجهها و تجاوزها گزارش میشوند، هیئت حاکمه نیز به پردهپوشی و سفید نمایی و ارائه کشور به صورت امن و امان و خوش و سعادتمند مشغول است.
در این میان همه اجزای حکومت هم میخواهند به رهبری یا همان نظام مقدس با تکذیب و وارونه کردن موضوع و مجرم خدمت کنند. اما نمیتوانند با یکدیگر از قبل برای خدمت به رهبری (پردهپوشی جنایتها و دروغگوییها) هماهنگ کنند. به همین دلیل حجمی گسترده از اظهارات متناقض و نابهنگام و خلاف واقع از سوی مسئولان صادر میشود.
اصولاً حکومت مردم معترض و نامزدها و احزاب حامی آنها را مسئول جنایات انجام شده معرفی میکند. اما آنجا که اعضای هیئت حاکمه به اعمال غیرانسانی و غیر قابل انکارعوامل حکومت میرسند آنها را در حد یک هل دادن (محمد جواد لاریجانی، جام جم، ۱۹ مرداد ۱۳۸۸) یا اعمالی کم اهمیتتر از اعتراضات عمومی تقلیل میدهند:
«عدهای ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملتها را نادیده میگیرند و مسئله کهریزک یا کوی دانشگاه را قضیه اصلی قلمداد میکنند» (علی خامنهای، خبرنامه گویا، ۵ شهریور ۱۳۸۸)
همچنین برای توجیه اعمال خلاف به این ایده تمسک میشود که«با كسی شوخی و تعارف نداریم كه بگوییم كسی آتش زده، آبمیوه هم به او بدهیم.» (عزیزالله رجبزاده، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، ایلنا، ۷ شهریور ۱۳۸۸)
در نهایت نیز جنایات به لباس شخصیهایی نسبت داده میشوند که هیچ ارتباط سازمانی با سپاه و نیروی انتظامی ندارند و خودسر هستند. (فرمانده سپاه پاسداران، فارس، ۷ شهریور ۱۳۸۸)هنگامی که اخبار مربوط به جنایات با شواهد و مدارک عرضه میشوند و تکذیب غیرممکن یا دشوار است پردهپوشی، صحنهسازی و تحریف، سیاست عمومی حکومت است.
در حوزه پردهپوشی چهار رفتار متفاوت از سوی رژیم در پیش گرفته شده است:
۱) تشکیل کمیتههای بررسی که با عنوان مرجع مسئول نخست به تکذیب جنایات و سپس به وقتکشی و تلاش برای خاموش کردن مدعیان یا بیاعتبار کردن آنها میپردازند (کمیتههای بررسی مجلس برای همین منظور تشکیل شدهاند)
۲) مخفی نگاه داشتن و از میان بردن آثار جرم (کمیتههای هماهنگ کننده دفن اجساد با حضور برخی نمایندگان مجلس مثل حسین فدایی و ذاکانی) و وادار به سکوت یا خاموش کردن افرادی که اطلاعات دارند یا کشته و مجروح دادهاند؛ بخشی از اجساد کشتهشدگان نیز هفتهها بعد و تدریجاً به خانوادهها تحویل داده شدند با این شرط که موضوع را عمومی نکنند
۳) اعلام گروههای بررسی و تحقیق (در مورد حمله به کوی دانشگاه و کهریزک که توسط رهبری اعلام شدهاند و ظاهراً تحت نظر شورای امنیت ملی فعالیت میکنند) که نه حوزه عمل و نه ترکیب آنها روشن است و اصولاً کسی نمیداند که آنها آیا وجود خارجی دارند یا نه، و هیچ اثر بیرونی از آنها مشاهده نشده است (غیر از اعلام توبیخ بدون اعلام اسامی و نحوه بررسیها)
۴) تکذیب («هیچكس هم در كهریزك كشته نشده است» عزیزالله رجبزاده، فرمانده انتظامی تهران بزرگ، ایلنا، ۷ شهریور ۱۳۸۸)،
دادن اطلاعات نادرست و صحنهسازی (مثل اعلام خبر کشته شدن پسری ۱۲ ساله در بهشت زهرا برای پخش در وبسایتها و بعد دادن خبر درست برای بیاعتبار کردن آنها و نیز صحنهسازی تلویزیون دولتی در مورد ترانه موسوی که در کانادا زندگی میکند یا اعلام صحنهسازی کشته شدن ندا توسط بی بی سی)
و تلاش برای ایجاد موازنه میان جنایات در هر دو طرف («در حوادث اخیر ۱۳ نفر از نیروهای بسیج و حدود ۷ نفر از نیروهای مردمی ... از مخالفین و معارضین نیز ۹ نفر کشته شدند که مقایسه این آمار نشان میدهد نیروهای امنیتی و بسیج علیرغم گستردگی بالای این حوادث به خوبی متوجه حفظ جان مردم بودند» فرمانده سپاه پاسداران فارس، ۷ شهریور ۱۳۸۸).
در اینجا دو مورد دفن گروهی اجساد منجمد در بهشت زهرا و مسئله زندانیان را با توجه به چهار رفتار فوق مورد بررسی قرار میدهم.
تغییر صورت مسئله
در مورد قبرهای بی نام و نشان قطعه ۳۰۲ هیئت حاکمه نخست به تکذیت اصل ماجرا اقدام کرد و پس از انتشار فیلم و شمارههای قبرها کمیتههای صوری برای پردهپوشی به میدان آمدند. در این میان برخی از کشتهشدگان خودی اعلام شدند، چون کسی را که هویت ندارد به راحتی میتوان دزدید و صاحب شد.
اگر برخی از اینها اجساد بسیجیها یا معتادان هستند چرا منجمد بوده و شب هنگام و مخفیانه بدون مراسم مذهبی به خاک سپرده شدهاند؟ این افراد مگر خانواده ندارند؟ آیا خانواده آنها حق نداشتهاند بر سر قبر عزیزانشان حضور پیدا کنند؟
مقامات هیئت حاکمه از آغاز میخواستند قربانیان را از آن خود کنند. به همین دلیل مرتباً اعلام میشد که چندین نفر بسیجی (۹، ۸، یا ۷ به روایتهای گوناگون یا چند به روایت خامنهای و حتی ۲۰ نفر به روایت فرمانده سپاه، فارس، ۷ شهریور ۱۳۸۸) در درگیریها کشته شدهاند تا هم مظلومنمایی کنند، هم جنایات خود را توجیه کنند و هم معترضان را خشن و قاتل معرفی کنند.
فرماندهان سپاه پس از سه ماه از جریان اعتراضات بحث ترور بسیجیان را به میان آوردند. (فارس، ۷ شهریور ۱۳۸۸) در چند ماه گذشته حتی نام یکی از این بسیجیهای کشته شده اعلام نشده است.
اما مأموران بوروکراسی نظام از این موضعگیریها آگاه نبودند و به حرفهای دیگر مقامات گوش میدادند که معترضان را اغتشاشگر معرفی میکردند و بنابراین اجساد را باید متعلق به افراد معتاد و کارتنخواب معرفی می کردند:
«اینها افراد مجهولالهویهای هستند که مورد شناسایی قرار نگرفتهاند و از پزشکی قانونی به بهشت زهرا منتقل شدهاند و بهشت زهرا هم اینها را دفن کرده و شماره قبر و شماره جواز پزشکی قانونی را زده است. ... این افراد بیشتر کارتنخوابها، تصادفیهایی که شناسایی نمیشنوند و اوراق شناسایی ندارند و یا معتادها هستند. پزشکی قانونی از اینها تصویر میگیرد و به صورت یک پرونده نگه میدارد و چند روز بعد که ظرفیت پزشکی قانونی پر شد، آنها را به بهشت زهرا میفرستد.» (اسماعیل دانشپژوه، مسئول روابط عمومی سازمان بهشت زهرا، سایت رادیو فردا، ۵ شهریور ۱۳۸۸)
حال همه خوب استکار دیگر کمیتههای بررسی آن بوده که با ملاقات با برخی از زندانیان حال همه آنها را خوب و همه را راضی و خوشحال اعلام کنند. در شرایطی که یک زندانی بیش از دو ماه در انفرادی است و به خانواده و وکیل دسترسی ندارد خبر ملاقات یک نماینده مجلس از جناح اقتدارگرا با آنها و ذکر رضایت زندانیان از شرایط زندان جه اطلاعی را در بر دارد؟
در این میان برخی از این عوامل تا آنجا پیش رفتهاند که زندانهای ایران را هتل و دارای استخر بنامند:
«زندانها را نمیتوان به عنوان ندامتگاه و بازداشتگاه دانست بلکه حتی میتوان از این اماکن به عنوان هتل نام برد؛» (سلیمان جعفرزاده، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، مهر، ۵ شهریور ۱۳۸۸)
«آقای مرتضوی به بنده گفتد که از امروز، حجاریان به یک منزل سازمانی که دارای امکانات مناسب رفاهی و پزشکی است، منتقل شده است و حتی این ساختمان با توجه به وضعیت جسمی حجاریان، داری استخر هم میباشد.» (کاظم جلالی، سخنگوی کمیته ویژه مجلس برای پیگیری حوادث اخیر، تحلیل روز، ۱۰ مرداد ۱۳۸۸)
فراتر از این گروهی تا آنجا پیش رفتهاند که بگویند زندانیان زندان را به منزل خود ترجیح میدهند:«آقای مرتضوی به بنده گفتد که از امروز، حجاریان به یک منزل سازمانی که دارای امکانات مناسب رفاهی و پزشکی است، منتقل شده است و حتی این ساختمان با توجه به وضعیت جسمی حجاریان، داری استخر هم میباشد.» (کاظم جلالی، سخنگوی کمیته ویژه مجلس برای پیگیری حوادث اخیر، تحلیل روز، ۱۰ مرداد ۱۳۸۸)
«حجاریان به دلیل امکانات مناسب بهداشتی و پزشکی بازداشتگاه و مراقبتهای ویژهای که از وی انجام میشود، برای انتقال [به منزل] ابراز تمایل نکرده است.» (روزنامه جوان، ۲۲ تیر ۱۳۸۸)
دشمن، سپر بلایا همان طور که خامنهای قتلهای زنجیرهای روشنفکران و فعالان سیاسی را پس از اطلاعرسانی روزنامههای اصلاحطلب به دشمن صهیونیستی نسبت داد، احمدینژاد نیز شکنجهها و تجاوزهای جنسی در هتل کهریزک را به عوامل نفوذی دشمن نسبت داد:
«این کارها که در کوی دانشگاه و برخی بازداشتگاهها و امثال آن انجام شد، بدانید که اینها هم اجزای سناریوی دشمن بود. اینها توسط وابستگان به جریان برانداز انجام شد. ما امروز اسناد و شواهد و دلایل روشنی داریم.» (ایسنا، ۶ شهریور ۱۳۸۸)
لباس شخصیها وقتی که معترضان را میکشند و شکنجه میدهند سربازان گمنام امام زمانند اما پس از سرکوب اعمال آنها به عوامل دشمن نسبت داده میشوند.
بدین ترتیب نقش نیروهای ظاهراً سیاسی مالهکشی بر روی اقدامات نیروهای امنیتی و نظامی بوده است. اگر حکومت ولایت فقیه در همه حوزههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ناکارایی خود را عملاً نشان داده اما در سرکوب و از میان بردن آثار جرم (تا حد تخریب یک قبرستان مثل قبرستان خاوران) و پس از آن پردهپوشی بسیار کدی اما ناشیانه عمل کرده است. همه نیروهای تحت فرمان ولی فقیه به وظایف خود عمل میکنند اما هماهنگ کردن سناریوها در بخش تبلیغاتی و رسانهای این نیروها بسیار دشوار است.