روز شنبه ۱۹ تیر نام برندههای جشنواره فیلم کارلوویواری اعلام شد. سه فیلم ایرانی از فیلمهای شرکتکننده در این جشنواره اگرچه جایزههای اصلی را نبردند، هر یک به گونهای تقدیر شدند.
فیلم مستند تینار به کارگردانی مهدی منیری که با اهدای گوی بلورین در قطعی کوچکتر از جایزههای اصلی از آن تقدیر شد، و درست به همین ترتیب هم از فیلم چیزهایی هست که نمیدانی به کارگردانی فردین صاحب زمانی تقدیر شد.
فیلم اریون ساخته علی زمانی عصمتی جایزه نت بگ (انجمن ارتقای سینمای آسیا) را از آن خود کرد. مهدی منیری هنگام دریافت جایزه شکر خدا را گفت و افزود جایزه از آن پسرش متین است.
فردین صاحب زمانی هم گفت به ویژه از این خوشحال است که جایزه را در حضور نیکیتا میخالکف، کارگردان به توصیف وی «افسانه ای»، دریافت میکند. جمله ای که بیپاسخ نماند. وقتی که میخالکف خود هنگام دریافت جایزه اصلی گوی بلورین ویژه دستاورد یک عمر تلاش از فردین صاحب زمانی نام برد.
در پیک فرهنگ این هفته با پرویز جاهد، ناقد فیلم در لندن، به بررسی موفقیت این فیلمهای ایرانی جشنواره امسال کارلووی واری نشستم.
سه فیلم داستانی بود در بخشهای مختلف و یک فیلم مستند با تفاوتهایی هر یک نوعی از سینمای ایران را روایت و نمایندگی میکنند. فیلم اوریون مال اقای عصمتی زمانی، فیلمی است که بدون مجوز ساخته شد. فیلم داستانی بود درباره یک دختری که بکارتش را از دست میدهد و مشکلاتی که در آن جامعه سنتی و بسته با آن مواجه است، روایت میکرد که فیلم جالبی بود. هرچند نواقصی داشت که آنهم به دلیل مشکلات تولید این فیلم بود و الا کارگردانی فیلم خیلی خوب بود و بازی دختری که نقش اصلی را بازی میکرد، با اینکه بازیگر تازه کاری بود، خیلی تأثیرگذار بود.
اوریون که به دلیل اینکه نسخه ۳۵ نداشت، موفق نشد که در بخش مسابقه شرکت کند والا هم از لحاظ ساخت و هم از لحاظ موضوعی که رویش انگشت گذاشته بود، به نظر من شایسته این بود که در بخش مسابقه این جشنواره باشد با توجه به فیلمهایی که من دیدم در این بخش.
یا فیلم آقای فردین صاحب زمانی به اسم چیزهایی هست که نمیدانی، فیلمی که در کاتاگوری سینمای هنری و روشنفکری امروز ایران میگنجد. بازیهای خیلی خوبی داشت از علی مصفا و لیلا حاتمی. فیلم خیلی زندهای بود که نبض جامعه امروز ایران را میشد در آن دید. آن سرخوردگی روشنفکران به دلیل شرایط اجتماعی حاکم، شخصیت یک راننده تاکسی که شبانه مسافر کشی میکند و با آدمها و رویدادهای مختلفی در طول این سفر شبانه اش مواجه میشود، میشد اینها را دنبال کرد.
این فیلم وامدار تعدادی از فیلمهای شناخته شده و مطرح سینما است. از جمله راننده تاکسی مارتین اسکورسیسی که خود فیلمساز اعتراف میکرد که وامدار آن است. همچنین به نظر من نگاهی هم داشت به فیلم مشهور و یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران یعنی خشت و آیینه ابراهیم گلستان.
فیلم دیگری هم بود به نام دویدن در میان ابرها که آن هم کارگردان جوانی بود، امین فرجپور. من بیشتر ایشان را به عنوان نویسنده و منتقد میشناختم و گویا دستیار آقای کیمیایی هم بود. تأثیری هم از سینمای کیمیایی را میشد در فیلمش دید. ولی فیلم متأسفانه کار نمیکند به خاطر اینکه خیلی همه چیز در سطح جاری است. مسئله اعتیاد را در میان نوجوانان دبیرستانی و این قشر مطرح میکرد. ولی نتوانست نه به لحاظ شخصیتپردازی و نه ساختار سینمایی به آن حدی از تأثیر برسد که بیننده را جذب کند.
فیلم تینار یک فیلم مستند بسیار زیبا و شاعرانهای بود از فیلمساز جوان دیگری به اسم مهدی منیری که آن هم تقدیر شد. در صورتی که شایسته دریافت جایزه اصلی بخش مستند بود. فیلم آقای صاحب زمانی هم همینطور. آن هم فیلم خوبی بود در میان ۱۲ فیلمی که در بخش مسابقه بود از دید من شایسته دریافت جایزه اصلی بود.
اگر ما استثنا کنیم فیلمی مانند هیتلر در هالیوود را که یک فیلم درخشان بود به نظر من و اصلاً به آن توجه نشد. مال فردریک سوشیه Frédéric Sojcher. اهمیت این جشنواره را میدانیم که پارسال هم سینمای ایران فیلمی داشت به اسم بیست که مال عبدالرضا کاهانی بود که جایزه ویژه هیئت داوران را اگر اشتباه نکنم گرفت.
فیلمهای ایرانی برای این فستیوال مهم است. هر سال تقریباً یکی دو فیلم ایرانی هست. امسال جشنواره توجه ویژهای نشان داد به فیلمهای ایرانی. یعنی علاوه بر چهار فیلمی که از خود ایران آمده بود، دو فیلم هم از فیلمسازان ایرانی که تهیهکننده غربی داشتند، یعنی فیلم آقای کیارستمی به اسم رونوشت برابر اصل و فیلم زنان بدون مردان خانم شیرین نشاط، در بخشهای جنبی جشنواره نشان داده شد.
آقای دوایی یکی از منتقدان باسابقه سینمای ایران است. سالها فعالیت داشته. الان هم به نوعی دارد. با نوشتن و حتی از راه دور. ایشان از سال ۱۳۵۳ از کشور خارج شدند و در پراگ ساکن اند. ولی از همین جا ارتباطشان را با مطبوعات ایران قطع نکردند. مرتب کتاب مینویسند، و کتابهای سینماییشان منتشر میشود ولی هیچوقت نقد ننوشته بودند. یعنی از همان سال که مطلبی نوشت به اسم خداحافظ رفقا و به نوعی با نقد فیلم وداع گفته بود، مدتها بود که نقد ننوشته بود.
ولی اخیراً با دیدن فیلم مستند تینار که شما هم اشاره کردید، خیلی تحت تأثیرش قرار گرفته بود و یک مطلب عاشقانه و شاعرانهای درباره این فیلم شاعرانه و زیبا نوشته بود که در مجله فیلم منتشر شد. گویا ایشان هم معرف این فیلم به این فستیوال بودند. آقای دوایی هر سال در فستیوال کارلووی واری شرکت میکند.
من امسال دومین باری بود که ایشان را دیدم. ولی امسال دیدم که فیلمسازان جوان ایرانی که ایشان را ندیده بودند، با چه احترامی با ایشان رفتار میکردند و خود آقای دوایی چقدر صمیمی و دوستانه با اینها مینشست و فیلمهایشان را در کنارشان میدید.
در آن جلسات هم که شما اشاره کردید، فیلم تینار با تقدیری که مهدی منیری کارگردان فیلم از ایشان کرد، خود آقای دوایی بعد برای من تعریف کرد که اشک توی چشمش جمع شد، به خاطر این ابراز احساساتی که نسبت به ایشان شد از طرف کارگردان فیلم.
فیلم مستند تینار به کارگردانی مهدی منیری که با اهدای گوی بلورین در قطعی کوچکتر از جایزههای اصلی از آن تقدیر شد، و درست به همین ترتیب هم از فیلم چیزهایی هست که نمیدانی به کارگردانی فردین صاحب زمانی تقدیر شد.
فیلم اریون ساخته علی زمانی عصمتی جایزه نت بگ (انجمن ارتقای سینمای آسیا) را از آن خود کرد. مهدی منیری هنگام دریافت جایزه شکر خدا را گفت و افزود جایزه از آن پسرش متین است.
فردین صاحب زمانی هم گفت به ویژه از این خوشحال است که جایزه را در حضور نیکیتا میخالکف، کارگردان به توصیف وی «افسانه ای»، دریافت میکند. جمله ای که بیپاسخ نماند. وقتی که میخالکف خود هنگام دریافت جایزه اصلی گوی بلورین ویژه دستاورد یک عمر تلاش از فردین صاحب زمانی نام برد.
در پیک فرهنگ این هفته با پرویز جاهد، ناقد فیلم در لندن، به بررسی موفقیت این فیلمهای ایرانی جشنواره امسال کارلووی واری نشستم.
- آقای جاهد در چهل و پنجمین جشنواره فیلم کارلووی واری از چهار فیلم ایرانی که نمایش داده شده، سه فیلم تقدیر شد، این رویداد، در مورد نگاه جشنواره و هیئت داوران در مورد فیلمهای ایرانی چه چیزی را به ما میگوید؟
سه فیلم داستانی بود در بخشهای مختلف و یک فیلم مستند با تفاوتهایی هر یک نوعی از سینمای ایران را روایت و نمایندگی میکنند. فیلم اوریون مال اقای عصمتی زمانی، فیلمی است که بدون مجوز ساخته شد. فیلم داستانی بود درباره یک دختری که بکارتش را از دست میدهد و مشکلاتی که در آن جامعه سنتی و بسته با آن مواجه است، روایت میکرد که فیلم جالبی بود. هرچند نواقصی داشت که آنهم به دلیل مشکلات تولید این فیلم بود و الا کارگردانی فیلم خیلی خوب بود و بازی دختری که نقش اصلی را بازی میکرد، با اینکه بازیگر تازه کاری بود، خیلی تأثیرگذار بود.
اوریون که به دلیل اینکه نسخه ۳۵ نداشت، موفق نشد که در بخش مسابقه شرکت کند والا هم از لحاظ ساخت و هم از لحاظ موضوعی که رویش انگشت گذاشته بود، به نظر من شایسته این بود که در بخش مسابقه این جشنواره باشد با توجه به فیلمهایی که من دیدم در این بخش.
یا فیلم آقای فردین صاحب زمانی به اسم چیزهایی هست که نمیدانی، فیلمی که در کاتاگوری سینمای هنری و روشنفکری امروز ایران میگنجد. بازیهای خیلی خوبی داشت از علی مصفا و لیلا حاتمی. فیلم خیلی زندهای بود که نبض جامعه امروز ایران را میشد در آن دید. آن سرخوردگی روشنفکران به دلیل شرایط اجتماعی حاکم، شخصیت یک راننده تاکسی که شبانه مسافر کشی میکند و با آدمها و رویدادهای مختلفی در طول این سفر شبانه اش مواجه میشود، میشد اینها را دنبال کرد.
این فیلم وامدار تعدادی از فیلمهای شناخته شده و مطرح سینما است. از جمله راننده تاکسی مارتین اسکورسیسی که خود فیلمساز اعتراف میکرد که وامدار آن است. همچنین به نظر من نگاهی هم داشت به فیلم مشهور و یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای ایران یعنی خشت و آیینه ابراهیم گلستان.
فیلم دیگری هم بود به نام دویدن در میان ابرها که آن هم کارگردان جوانی بود، امین فرجپور. من بیشتر ایشان را به عنوان نویسنده و منتقد میشناختم و گویا دستیار آقای کیمیایی هم بود. تأثیری هم از سینمای کیمیایی را میشد در فیلمش دید. ولی فیلم متأسفانه کار نمیکند به خاطر اینکه خیلی همه چیز در سطح جاری است. مسئله اعتیاد را در میان نوجوانان دبیرستانی و این قشر مطرح میکرد. ولی نتوانست نه به لحاظ شخصیتپردازی و نه ساختار سینمایی به آن حدی از تأثیر برسد که بیننده را جذب کند.
فیلم تینار یک فیلم مستند بسیار زیبا و شاعرانهای بود از فیلمساز جوان دیگری به اسم مهدی منیری که آن هم تقدیر شد. در صورتی که شایسته دریافت جایزه اصلی بخش مستند بود. فیلم آقای صاحب زمانی هم همینطور. آن هم فیلم خوبی بود در میان ۱۲ فیلمی که در بخش مسابقه بود از دید من شایسته دریافت جایزه اصلی بود.
اگر ما استثنا کنیم فیلمی مانند هیتلر در هالیوود را که یک فیلم درخشان بود به نظر من و اصلاً به آن توجه نشد. مال فردریک سوشیه Frédéric Sojcher. اهمیت این جشنواره را میدانیم که پارسال هم سینمای ایران فیلمی داشت به اسم بیست که مال عبدالرضا کاهانی بود که جایزه ویژه هیئت داوران را اگر اشتباه نکنم گرفت.
فیلمهای ایرانی برای این فستیوال مهم است. هر سال تقریباً یکی دو فیلم ایرانی هست. امسال جشنواره توجه ویژهای نشان داد به فیلمهای ایرانی. یعنی علاوه بر چهار فیلمی که از خود ایران آمده بود، دو فیلم هم از فیلمسازان ایرانی که تهیهکننده غربی داشتند، یعنی فیلم آقای کیارستمی به اسم رونوشت برابر اصل و فیلم زنان بدون مردان خانم شیرین نشاط، در بخشهای جنبی جشنواره نشان داده شد.
- آقای جاهد، در عین حال در حاشیه همین فیلمهای ایرانی که نشان داده شد، آقای پرویز دوایی، بود، ناقد ایرانی ساکن پراگ، جمهوری چک به خصوص در مورد فیلم تینار. شما در مورد برخورد کارگردانها و فیلمسازها و هنرپیشههای ایرانی که از ایران آمده بودند، با ایشان چه فکر کردید؟
آقای دوایی یکی از منتقدان باسابقه سینمای ایران است. سالها فعالیت داشته. الان هم به نوعی دارد. با نوشتن و حتی از راه دور. ایشان از سال ۱۳۵۳ از کشور خارج شدند و در پراگ ساکن اند. ولی از همین جا ارتباطشان را با مطبوعات ایران قطع نکردند. مرتب کتاب مینویسند، و کتابهای سینماییشان منتشر میشود ولی هیچوقت نقد ننوشته بودند. یعنی از همان سال که مطلبی نوشت به اسم خداحافظ رفقا و به نوعی با نقد فیلم وداع گفته بود، مدتها بود که نقد ننوشته بود.
ولی اخیراً با دیدن فیلم مستند تینار که شما هم اشاره کردید، خیلی تحت تأثیرش قرار گرفته بود و یک مطلب عاشقانه و شاعرانهای درباره این فیلم شاعرانه و زیبا نوشته بود که در مجله فیلم منتشر شد. گویا ایشان هم معرف این فیلم به این فستیوال بودند. آقای دوایی هر سال در فستیوال کارلووی واری شرکت میکند.
من امسال دومین باری بود که ایشان را دیدم. ولی امسال دیدم که فیلمسازان جوان ایرانی که ایشان را ندیده بودند، با چه احترامی با ایشان رفتار میکردند و خود آقای دوایی چقدر صمیمی و دوستانه با اینها مینشست و فیلمهایشان را در کنارشان میدید.
در آن جلسات هم که شما اشاره کردید، فیلم تینار با تقدیری که مهدی منیری کارگردان فیلم از ایشان کرد، خود آقای دوایی بعد برای من تعریف کرد که اشک توی چشمش جمع شد، به خاطر این ابراز احساساتی که نسبت به ایشان شد از طرف کارگردان فیلم.