در پی اعلام مواضع آیات عِظام، حسینعلی منتظری، اسدالله بیات زنجانی، عبدالکریم موسوی اردبیلی و روحانیون ارشد دیگری چون آیتالله جلالالدین طاهری اصفهانی درباره تحولات ایران، آیتالله العظمی یوسف صانعی، از مراجع تقلید با صدور بیانیهای از مردم ایران خواسته است از حقوق خود دفاع کنند.
این روحانی بلندپایه در بیانیه خود همچنین سرکوب مردم را حرام و اعترافات تلویزیونی را بیارزش خوانده و همچنین «استقامت» را شرط موفقیت مردم ایران دانسته است.
حجت الاسلام احمد قابل، از روحانیون قم و پژوهشگر دینی، در گفتوگو با رادیو فردا به بررسی این بیانیه پرداخته است.
رادیو فردا: آقای قابل، اهمیت بیانیه آیتالله العظمی صانعی در چیست؟
احمد قابل: [این بیانیه] از این جهت مهم است که نشان میدهد این مسئله تمام نشده است. علیرغم اینکه شورای نگهبان به اصطلاح خودش پرونده انتخابات را بسته و جریانات مربوط به انتخابات را تمام شده فرض میکند، این قضیه همچنان ادامه دارد و در سطح بسیار بالایی هم ادامه دارد.
یعنی مرجعیت شیعه، مصادیق مختلفش، در حال اظهار نظر هستند و مواضع خودشان را ابراز میکنند و مردم را دعوت میکنند چه به آرامش و چه به پیگیری خواستهها. اینها نشانگر آن است که مردم همچنان خواستار احقاق حق خودشان هستند.
پیشتر، مراجع تقلید دیگر، روحانیون ارشد دیگر، بیانیههایی صادر کرده بودند. اصولاً بیانیه مراجع چه تأثیری میتواند در تحولات ایران داشته باشد؟
به نظر من، ما جایگاه این قضیه را مقداری معکوس میبینیم. یعنی با توجه به حضور فوقالعاده مردم در صحنه دفاع از حق خودشان، و بخصوص راهپیمایی عظیمی که مردم در ۲۵ خرداد انجام دادند، علیرغم همه تهدیدهای شدیدی که از جانب حاکمیت میشد و اتفاقاتی که افتاد و خونهایی که به ناحق ریخته شد، اینها همه دست به دست هم داد و به مراجع هم جرئت بخشید که آنها هم پا به پای مردم پیرو مردم باشند و در این صحنه یک مقداری شجاعت نشان بدهند و از حقوق ضایع شده خودشان و از حقوق ضایع شده چندین ساله ملت حمایت کنند.
اهمیت این مسئله این است که جناح حاکم که میخواست همیشه طیف مقابل خودش را متهم کند به وابستگی به بیگانگان، به دوری از دیانت، به اینکه اینها یک مشت انسانهای لاابالی هستند که میخواهند دین را صدمه بزنند و از اسلام گذر کنند. وقتی مراجع تقلید و روحانیون برجسته کشور و کسانی که تمام عمر برای اسلام و این گونه چیزها (یا به حسب ظاهر یا به حسب واقع) فدا کردهاند و سپری کردهاند، به اینها که نمیتوانند تهمت بزنند که مرجع تقلید مثلاً دست از اسلام شسته و خلاف اسلام حرکت میکند یا دنبال مثلاً سکولاریزم است.
چون به هرحال اینها این اتهامات را متوجه همه مخالفان خود میکنند. در بین مخالفان هستند کسانی که معتقد به سکولاریزم هستند و از روشهای مدنی هم استفاده میکنند، آنها هم حق دارند از خودشان دفاع کنند. ولی به هرحال حضور این آقایان و کسانی با این شاخصه در سطح جامعه، حداقل این بخش از هجوم آنها و تهمتهای آنها را به طور کلی منتفی میکند و دیگر حنایشان پیش افکار عمومی رنگی نخواهد داشت و نخواهند توانست این دروغ را جا بیاندازند که هرکس با آنها مخالفت میکند به خاطر این است که آنها پایبند اصول اسلامیاند و مخالفان میخواهند این اصول اسلامی را از بین ببرند.
این همه مرجع تقلید، عالم برجسته دینی، اینها وقتی به مخالفت با سیاستهای حاکم می آیند، نشانگر این است که نه، اتفاقاً آنها هستند که از اسلام فاصله گرفتهاند. وقتی که این آقایان هم آمدند در جانب ملت، یعنی ملت دارد مسیر صحیحی را طی میکند و حاکمیت است که دارد مسیر باطلی را طی میکند. باطل، هم از نظر شرعی و هم از نظر عقلی، منطقی و قانونی.
آقای قابل، شما خودتان به عنوان یک روحانی فکر میکنید که چه بخش از روحانیون ایران با روحانیون بلندپایه که طی بیانیههای خود، مواضعشان را در مورد تحولات جاری کشور، اعلام کردند، همسو هستند؟
ببینید، ما روحانیت را باید به سه دسته تقسیم کنیم. یک دسته روحانیون درباری هستند، وابستگان به حاکمیتی که دارد ظلم میکند به مردم. اینها همیشه چشمشان به این است که از دربار چه دستوری صادر میشود، پی همان را میگیرند. جار و جنجالهای حکومتی را دوست دارند. یعنی در حقیقت قدرت را دوست دارند و فکر میکنند در سایه قدرت و در سایه سلاح و اینها بیشتر به مقاصد خود میرسند. طبیعتاً مقاصد آنها هم نمیتواند مقاصد شرعی و اسلامی باشد. بیشتر مقاصد دنیوی و منافع شخصی است.
یک بخش عمدهای از روحانیت هستند که بدنه حوزهها را تشکیل میدهند، آدمهایی هستند که شاید هیچ در صحنه سیاست نیستند. آدمهای ساکتی هستند، در حقیقت مثل اکثریت جامعه در شرایط عادی، اینها ساکتند.
یک بخشی هم هستند روحانیونی که علیه رفتارهای ناصحیح و خلاف شرع و قانون و خلاف عقل در کشور، که از سوی مسئولان کشور انجام میگیرد، موضع دارند. گرچه عدد اینها تا قبل از این جریان بسیار کم بود ولی الان در این صحنه یک مقداری واضحتر شد و به جرئتی که مردم به آنها بخشیدند، بعضیها جرئت پیدا کردند و اظهار نظرهای صریحتری کردند.
آن بدنه حداکثری که شاید بیش از ۸۰ تا ۸۵ درصد هستند که گفتم معمولاً کاری به این دعواهای سیاسی ندارند و آدمهایی هستند که میخواهند زندگی خودشان را بکنند، اینها در صدشان میتواند معمولاً به یکی از این دو طرف ریزش کند.
همان چیزی که زمان انقلاب ۵۷ هم اتفاق افتاد. الان هم تقریباً چنین وضعیتی است. اگر شرایط به نفع خواستههای مردم رقم بخورد، به نحوی که مردم بتوانند احقاق حق کنند، آن بدنه روحانیت، آن ۸۵ درصدی که به حسب ظاهری میشود آنها را بیتفاوت حساب کرد، آنها هم انگیزه پیدا میکنند و به جانب مردم میآیند.
این روحانی بلندپایه در بیانیه خود همچنین سرکوب مردم را حرام و اعترافات تلویزیونی را بیارزش خوانده و همچنین «استقامت» را شرط موفقیت مردم ایران دانسته است.
حجت الاسلام احمد قابل، از روحانیون قم و پژوهشگر دینی، در گفتوگو با رادیو فردا به بررسی این بیانیه پرداخته است.
رادیو فردا: آقای قابل، اهمیت بیانیه آیتالله العظمی صانعی در چیست؟
احمد قابل: [این بیانیه] از این جهت مهم است که نشان میدهد این مسئله تمام نشده است. علیرغم اینکه شورای نگهبان به اصطلاح خودش پرونده انتخابات را بسته و جریانات مربوط به انتخابات را تمام شده فرض میکند، این قضیه همچنان ادامه دارد و در سطح بسیار بالایی هم ادامه دارد.
یعنی مرجعیت شیعه، مصادیق مختلفش، در حال اظهار نظر هستند و مواضع خودشان را ابراز میکنند و مردم را دعوت میکنند چه به آرامش و چه به پیگیری خواستهها. اینها نشانگر آن است که مردم همچنان خواستار احقاق حق خودشان هستند.
پیشتر، مراجع تقلید دیگر، روحانیون ارشد دیگر، بیانیههایی صادر کرده بودند. اصولاً بیانیه مراجع چه تأثیری میتواند در تحولات ایران داشته باشد؟
به نظر من، ما جایگاه این قضیه را مقداری معکوس میبینیم. یعنی با توجه به حضور فوقالعاده مردم در صحنه دفاع از حق خودشان، و بخصوص راهپیمایی عظیمی که مردم در ۲۵ خرداد انجام دادند، علیرغم همه تهدیدهای شدیدی که از جانب حاکمیت میشد و اتفاقاتی که افتاد و خونهایی که به ناحق ریخته شد، اینها همه دست به دست هم داد و به مراجع هم جرئت بخشید که آنها هم پا به پای مردم پیرو مردم باشند و در این صحنه یک مقداری شجاعت نشان بدهند و از حقوق ضایع شده خودشان و از حقوق ضایع شده چندین ساله ملت حمایت کنند.
اهمیت این مسئله این است که جناح حاکم که میخواست همیشه طیف مقابل خودش را متهم کند به وابستگی به بیگانگان، به دوری از دیانت، به اینکه اینها یک مشت انسانهای لاابالی هستند که میخواهند دین را صدمه بزنند و از اسلام گذر کنند. وقتی مراجع تقلید و روحانیون برجسته کشور و کسانی که تمام عمر برای اسلام و این گونه چیزها (یا به حسب ظاهر یا به حسب واقع) فدا کردهاند و سپری کردهاند، به اینها که نمیتوانند تهمت بزنند که مرجع تقلید مثلاً دست از اسلام شسته و خلاف اسلام حرکت میکند یا دنبال مثلاً سکولاریزم است.
چون به هرحال اینها این اتهامات را متوجه همه مخالفان خود میکنند. در بین مخالفان هستند کسانی که معتقد به سکولاریزم هستند و از روشهای مدنی هم استفاده میکنند، آنها هم حق دارند از خودشان دفاع کنند. ولی به هرحال حضور این آقایان و کسانی با این شاخصه در سطح جامعه، حداقل این بخش از هجوم آنها و تهمتهای آنها را به طور کلی منتفی میکند و دیگر حنایشان پیش افکار عمومی رنگی نخواهد داشت و نخواهند توانست این دروغ را جا بیاندازند که هرکس با آنها مخالفت میکند به خاطر این است که آنها پایبند اصول اسلامیاند و مخالفان میخواهند این اصول اسلامی را از بین ببرند.
این همه مرجع تقلید، عالم برجسته دینی، اینها وقتی به مخالفت با سیاستهای حاکم می آیند، نشانگر این است که نه، اتفاقاً آنها هستند که از اسلام فاصله گرفتهاند. وقتی که این آقایان هم آمدند در جانب ملت، یعنی ملت دارد مسیر صحیحی را طی میکند و حاکمیت است که دارد مسیر باطلی را طی میکند. باطل، هم از نظر شرعی و هم از نظر عقلی، منطقی و قانونی.
آقای قابل، شما خودتان به عنوان یک روحانی فکر میکنید که چه بخش از روحانیون ایران با روحانیون بلندپایه که طی بیانیههای خود، مواضعشان را در مورد تحولات جاری کشور، اعلام کردند، همسو هستند؟
ببینید، ما روحانیت را باید به سه دسته تقسیم کنیم. یک دسته روحانیون درباری هستند، وابستگان به حاکمیتی که دارد ظلم میکند به مردم. اینها همیشه چشمشان به این است که از دربار چه دستوری صادر میشود، پی همان را میگیرند. جار و جنجالهای حکومتی را دوست دارند. یعنی در حقیقت قدرت را دوست دارند و فکر میکنند در سایه قدرت و در سایه سلاح و اینها بیشتر به مقاصد خود میرسند. طبیعتاً مقاصد آنها هم نمیتواند مقاصد شرعی و اسلامی باشد. بیشتر مقاصد دنیوی و منافع شخصی است.
یک بخش عمدهای از روحانیت هستند که بدنه حوزهها را تشکیل میدهند، آدمهایی هستند که شاید هیچ در صحنه سیاست نیستند. آدمهای ساکتی هستند، در حقیقت مثل اکثریت جامعه در شرایط عادی، اینها ساکتند.
یک بخشی هم هستند روحانیونی که علیه رفتارهای ناصحیح و خلاف شرع و قانون و خلاف عقل در کشور، که از سوی مسئولان کشور انجام میگیرد، موضع دارند. گرچه عدد اینها تا قبل از این جریان بسیار کم بود ولی الان در این صحنه یک مقداری واضحتر شد و به جرئتی که مردم به آنها بخشیدند، بعضیها جرئت پیدا کردند و اظهار نظرهای صریحتری کردند.
آن بدنه حداکثری که شاید بیش از ۸۰ تا ۸۵ درصد هستند که گفتم معمولاً کاری به این دعواهای سیاسی ندارند و آدمهایی هستند که میخواهند زندگی خودشان را بکنند، اینها در صدشان میتواند معمولاً به یکی از این دو طرف ریزش کند.
همان چیزی که زمان انقلاب ۵۷ هم اتفاق افتاد. الان هم تقریباً چنین وضعیتی است. اگر شرایط به نفع خواستههای مردم رقم بخورد، به نحوی که مردم بتوانند احقاق حق کنند، آن بدنه روحانیت، آن ۸۵ درصدی که به حسب ظاهری میشود آنها را بیتفاوت حساب کرد، آنها هم انگیزه پیدا میکنند و به جانب مردم میآیند.