فرج سرکوهی: کتاب «شبنشینی باشکوه» از غلامحسین ساعدی پس از ۲۰ سال تجدید چاپ شد. این کتاب ۱۲ داستان کامل از ساعدی را در برمیگیرد و برای نخستین بار در سال ۱۳۳۹ به چاپ رسید. تجدید چاپ هر کتابی از غلامحسین ساعدی، باتوجه به اینکه چاپ اغلب آثار او ممنوع است برای نسل جدید که علت سانسور به آثارش دسترسی نداشتهاند و از خواندن آثار یکی از خلاقترین چهرههای فرهنگی ایران محروم بودهاند غنیمتی است.
یکی از نکات ساختاری ساعدی، طنز بسیار زیبایی است که در کلمات و واژهها و بلکه در ساختار داستان و خلق کاراکترها میبینید. یکی از دشوارترین کارها این است که بتوان طنز عمیقی را در داستان جاسازی کرد بدون اینکه به آن اشاره شود. این طنز، عنصر گسستناپذیر فضای داستان میشود. کاری که در ادبیات ما، بهرام صادقی بیشتر از هر کسی به آن مهارت و تسلط دارد. ساعدی در این زمینه تسلط داشت.
دوم اینکه ساعدی هم در نمایشنامهها و هم در داستانهای کوتاهش از محدود کسانی است که توانسته است تضادهای اجتماعی و تضادهای عمیق روانشناسی جمعی ایرانیان را در این دوران در داستان هایش درونی کند. به نحوی که جزو عنصر مؤلفه داستان بشنود. کاری که داستایوسکی در آثارش انجام داد و آن این است که انشقاقهای روان جمعی جامعه روسیه را در زمان خودش در آثارش درونی کرد.
ساعدی به اعتقاد من توانسته است هم در ساختار داستانها و هم در پیرنگ قصههایش، این انشقاقها و تضادهای اجتماعی را به خوبی منعکس کند. او جزو محدود نویسندگانی است که مردم حاشیهنشین را وارد قصه هایش کرده است ...
... دقیقاً. اما اگر توجه کنیم دو نکته جالب در این قصه وجود دارد که اصلاً از خود عنوان داستان شروع میشود. چون که ساعدی در واقع دوران شاه را که به عنوان دوران تمدن بزرگ رویش تبلیغ میشد با تعبیر طنزآمیز «شبنشینی باشکوه» عنوان میکند. در این داستان زندگی اقشار میانی جامعه به نوعی پوسیدگی و فرسودگی رسیده است.
او در بهترین آثارش مثل «واهمههای بینام و نشان»، «عزاداران بیل» و «ترس و لرز»، توانسته است با تلفیق آن چیزی که امروز به رئالیسم جادویی مشهور است واقعیت و غیر واقعیت را در هم بیامیزد. به گونهای که تفکیک واقعیت و غیر واقعیت در آن دشوار است. ما در یک فضای رئالیستی و در عین حال غیر واقعی زندگی میکنیم. ساعدی جزو پیشگامان این نحله است. بخصوص این ویژگی را در آثار درخشانی چون «عزاداران بیل»، «واهمههای بینام و نشان» و «ترس و لرز» به خوبی میبینیم.
میشود گفت که کتاب «شبنشینی باشکوه» جزو آثار درخشان ساعدی نیست. میشود آن را در ردیف کارهایی چون مجموعه داستان «دندیل» گذاشت. ساعدی تمایل نداشت که برخی از آثارش به چاپ برسد. به آنها مثل چکنویس نگاه میکرد. اما در طول ۳۰ سال اخیر به خاطر اینکه سانسور، اجازه چاپ آثار درخشان ساعدی را نمیداد متأسفانه این آثار هم چاپ شد و باز هم با اظهار تأسف، ساعدی با این آثار ی که نمیخواست چاپ کند معرفی شد.
میشود گفت «شبنشینی باشکوه» هم جزو این گونه آثار است. اما توجه کنیم که قدرت ساعدی در نمایشنامهنویسی اوست. نمایشنامههای او در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی توانست همراه با آثار بهرام بیضایی و اکبر رادی و اسماعیل خلج، تئاتر این دو دهه را متحول کند.
نمایشنامه «دلال بازی» که میشود آن را یک شاهکار تلقی کرد یا «چوب بهدستهای ورزیل»، «بهترین بابای دنیا»، «پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطه»، «آی باکلاه، آی بیکلاه»، «دیکته» و «زاویه» و «پرواربندان» از این دست نمایشنامهها هستند. بعد هم او در عرصه فیلمنامهنویسی وارد شد و فیلمنامه فیلم «گاو» را نوشت که یکی از بهترین آثار سینمای ایران بود.
یا اینکه مثلاً میبینیم که ناصر تقوایی بر اساس یکی از داستانهای ساعدی به نام «آرامش در حضور دیگران»، فیلم بسیار خوبی ساخت. اما قدرت واقعی ساعدی را بیشتر در نمایشنامههایش میتوان دید.
- با توجه به اینکه ساعدی کمتر به مسئله تکنیک می پرداخت در وهله نخست شاید به نظر برسد که اثری از آثار ساعدی جذابیت چندانی نداشته باشد اما در عین حال نکاتی در شیوه داستان سرایی او وجود دارد – چه در نمایشنامه ها و چه در رمانهایش – که اثر او را بسیار پرکشش و جذاب می کند . این ویژگیها به اعتقاد شما چیست ؟
یکی از نکات ساختاری ساعدی، طنز بسیار زیبایی است که در کلمات و واژهها و بلکه در ساختار داستان و خلق کاراکترها میبینید. یکی از دشوارترین کارها این است که بتوان طنز عمیقی را در داستان جاسازی کرد بدون اینکه به آن اشاره شود. این طنز، عنصر گسستناپذیر فضای داستان میشود. کاری که در ادبیات ما، بهرام صادقی بیشتر از هر کسی به آن مهارت و تسلط دارد. ساعدی در این زمینه تسلط داشت.
دوم اینکه ساعدی هم در نمایشنامهها و هم در داستانهای کوتاهش از محدود کسانی است که توانسته است تضادهای اجتماعی و تضادهای عمیق روانشناسی جمعی ایرانیان را در این دوران در داستان هایش درونی کند. به نحوی که جزو عنصر مؤلفه داستان بشنود. کاری که داستایوسکی در آثارش انجام داد و آن این است که انشقاقهای روان جمعی جامعه روسیه را در زمان خودش در آثارش درونی کرد.
ساعدی به اعتقاد من توانسته است هم در ساختار داستانها و هم در پیرنگ قصههایش، این انشقاقها و تضادهای اجتماعی را به خوبی منعکس کند. او جزو محدود نویسندگانی است که مردم حاشیهنشین را وارد قصه هایش کرده است ...
- ... اما در «شبنشینی با شکوه»، موضوع ساعدی بیشتر طبقه متوسط و کارمندی جامعه است...
... دقیقاً. اما اگر توجه کنیم دو نکته جالب در این قصه وجود دارد که اصلاً از خود عنوان داستان شروع میشود. چون که ساعدی در واقع دوران شاه را که به عنوان دوران تمدن بزرگ رویش تبلیغ میشد با تعبیر طنزآمیز «شبنشینی باشکوه» عنوان میکند. در این داستان زندگی اقشار میانی جامعه به نوعی پوسیدگی و فرسودگی رسیده است.
او در بهترین آثارش مثل «واهمههای بینام و نشان»، «عزاداران بیل» و «ترس و لرز»، توانسته است با تلفیق آن چیزی که امروز به رئالیسم جادویی مشهور است واقعیت و غیر واقعیت را در هم بیامیزد. به گونهای که تفکیک واقعیت و غیر واقعیت در آن دشوار است. ما در یک فضای رئالیستی و در عین حال غیر واقعی زندگی میکنیم. ساعدی جزو پیشگامان این نحله است. بخصوص این ویژگی را در آثار درخشانی چون «عزاداران بیل»، «واهمههای بینام و نشان» و «ترس و لرز» به خوبی میبینیم.
- شما هم با آن دسته از منتقدانی که اعتقاد دارند «شبنشینی با شکوه» در حد سایر آثار غلامحسین ساعدی نیست، موافقید؟
میشود گفت که کتاب «شبنشینی باشکوه» جزو آثار درخشان ساعدی نیست. میشود آن را در ردیف کارهایی چون مجموعه داستان «دندیل» گذاشت. ساعدی تمایل نداشت که برخی از آثارش به چاپ برسد. به آنها مثل چکنویس نگاه میکرد. اما در طول ۳۰ سال اخیر به خاطر اینکه سانسور، اجازه چاپ آثار درخشان ساعدی را نمیداد متأسفانه این آثار هم چاپ شد و باز هم با اظهار تأسف، ساعدی با این آثار ی که نمیخواست چاپ کند معرفی شد.
میشود گفت «شبنشینی باشکوه» هم جزو این گونه آثار است. اما توجه کنیم که قدرت ساعدی در نمایشنامهنویسی اوست. نمایشنامههای او در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی توانست همراه با آثار بهرام بیضایی و اکبر رادی و اسماعیل خلج، تئاتر این دو دهه را متحول کند.
نمایشنامه «دلال بازی» که میشود آن را یک شاهکار تلقی کرد یا «چوب بهدستهای ورزیل»، «بهترین بابای دنیا»، «پنج نمایشنامه از انقلاب مشروطه»، «آی باکلاه، آی بیکلاه»، «دیکته» و «زاویه» و «پرواربندان» از این دست نمایشنامهها هستند. بعد هم او در عرصه فیلمنامهنویسی وارد شد و فیلمنامه فیلم «گاو» را نوشت که یکی از بهترین آثار سینمای ایران بود.
یا اینکه مثلاً میبینیم که ناصر تقوایی بر اساس یکی از داستانهای ساعدی به نام «آرامش در حضور دیگران»، فیلم بسیار خوبی ساخت. اما قدرت واقعی ساعدی را بیشتر در نمایشنامههایش میتوان دید.