لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۹:۴۵

آسیه در میان دو دنیای شهرنوش پارسی‌پور


شهرنوش پارسی‌پور نویسنده ایرانی و مؤلف «آسیه در میان دو دنیا»
شهرنوش پارسی‌پور نویسنده ایرانی و مؤلف «آسیه در میان دو دنیا»
«آسیه در میان دو دنیا» کتابی است از شهرنوش پارسی پور، ‌نویسنده کتاب‌هایی چون «طوبی و معنای شب»، «‌سگ و زمستان بلند»، «‌زنان بدون مردان» و کتاب‌های دیگر...

در « آسیه در میان دو دنیا» پارسی‌پور از میان قصه و حکایت‌های مبنی بر واقعیت، به ‌زمینه پیدایش انقلاب، ‌چگونگی وقوع و پیامدهای آن می‌نگرد و برداشتی تأمل‌انگیز از شرایط آن زمان ایران را قلم می‌زند.

خانم پارسی‌پور در در گفت‌وگویی با رادیو فردا به پرسش‌هایی در مورد این کتاب پاسخ داده است.

رادیو فردا: خانم پارسی‌پور در ابتدا شمه‌ای از داستان آسیه را برای شنوندگان نقل کنید.

شهرنوش پارسی‌پور: زندگی آسیه در ده آغاز می‌شود و بر اثر یک اختلاف محلی، ‌کدخدای ده سعی می‌کند ملک آن خانواده را بالا بکشد و همین مسئله خانواده و زندگی آسیه را در هم می‌ریزد و داغان می‌کند.

آسیه مجبور می‌شود تن به ازدواج ناخواسته و بدی بدهد و به خاطر این ازدواج در ده مغضوب می‌شود. به ناچار به طرف شهر کوچکی – کاشمر در نزدیکی سبزوار- می‌کوچد و بعد از این شهر کوچک به تهران می‌آید.

طبیعتاً وقتی شما روستایی هستید و به شهر مهاجرت می‌کنید دیگر تخصص‌های روستایی شما به درد شهر نمی‌خورد. مثلاً کشاورزی یا قالی‌بافی چندان کاربردی در شهر ندارد. تعداد کارگاه‌های قالی‌بافی در تهران محدود است. پس آسیه وقتی به شهر می‌آید از نظر اقتصادی یک فرد بی‌هویت است و مجبور است به کاری غیرتخصصی، یعنی مستخدمی روی بیاورد.

ما آسیه را در چند خانواده شهری دنبال می‌کنیم که هر کدام برای خودشان ماجراهایی دارند و به نحوی با مسائل اجتماعی قاطی می‌شوند. بعد آسیه در سطح شهر زندگی خود را به گونه‌ای پیش می‌برد که یک خانه و کاشانه برای خودش فراهم کند و تا حدی هم در این زمینه موفق می‌شود، لیکن جامعه ایران بیمه ندارد. تأمین امنیتی و اجتماعی برای افراد سالمند وجود ندارد و همه اینها زندگی آسیه را در بر می‌گیرد. من سعی کردم در این کتاب یک جریان رئالیستی را دنبال کنم. مبنای این داستان بر اساس یک زندگی واقعی است. یعنی داستان بر مبنای زندگی زنی نوشته شده که من می‌شناختم و تبدیل به داستان کردم.

گفتید که داستان بر مبنای واقعیت زندگی زنی است که شما می‌شناختید. وقایع این داستان چند سال پیش و پس از انقلاب را در بر می‌گیرد. تا چه حد با نقل این داستان خواسته‌اید که زمینه‌های پیدایش انقلاب و اتفاقات بعد از آن را نشان دهید؟

من با نقل زندگی یک زن روستایی سعی کردم این را بفهمم . دقت کنید که در سال ۱۳۰۰ جمعیت تهران ۲۵۰ هزار نفر بوده است و در سال ۱۳۳۴ به یک میلیون نفر می‌رسد که بخش اعظمی از آنها را مهاجران روستایی تشکیل می‌دهند . در زمان انقلاب به چهار میلیون نفر می‌رسد اگر چه امروز گمان می‌کنم ده تا ۱۳ میلیون نفر جمعیت دارد.

می‌شود گفت که ۷۰ درصد این جمعیت را روستاییان تشکیل می‌دهند. پس در نتیجه روستاییان، روابط روستایی، ‌اندیشه روستایی، استدلال روستایی و شرایط اقتصادی روستایی را وارد شهر می‌کنند و همه اینها در ساختار جامعه ایران از جمله انقلاب اسلامی مؤثر بوده است.

ممکن است درباره مناسبات یک زن روستایی که به شهر آمده است و در یک خانواده متوسط مشغول به کار شده، اینکه چه مسائلی بین آنها وجود داشته و تنش‌هایی را به وجود آورده که در سطح اجتماعی منجر به انقلاب شده است، توضیح دهید؟

ببینید، یک روستایی وقتی در ده خودش زندگی می‌کند آرامش و حضوری شناخته شده دارد. برای مردم دور و برش شناساست. اما وقتی به شهر می‌آید به کلی از محیط زندگی طبیعی خودش به بیرون پرتاب می‌شود و در جهان ناشناسی غرق می‌شود و این جهان ناشناس او را دچار گرفتاری‌هایی می‌کند. من سعی کردم این موضوع را در کتابم بررسی کنم.

بسیاری از تحلیلگران سیاسی و اجتماعی گفته‌اند که انقلاب ایران نتیجه مهاجرت عظیم روستاییان به شهرها بوده است و این گونه برداشت می‌شود که این خواست آنها بود که این انقلاب به این سمت و سو متمایل شد. آیا شما در این کتاب این خط سیر را دنبال کرده‌اید؟ آیا نشان داده‌اید که از دست رفتن هویت آسیه، ‌یک تحول جدید اجتماعی را الزام داشته است؟

بله من تا حدی که در توانم بوده است نشان داده‌ام که چطور آسیه هم به این انقلاب گره می‌خورد و پیچیده می‌شود. چطور در اوایل انقلاب قدم‌هایی به نفع کسانی امثال آسیه برداشته می‌شود. همان خانمی که مدل من برای نگارش این داستان بود، موفق شده بود در اوایل انقلاب یک خانه بخرد این در حالی است که تا پیش از آن خوابش را هم نمی‌دید. تحولات اول انقلاب باعث شد افراد کم درآمد امکان داشتن خانه را تجربه کنند. بیشترین چیزی که در این کتاب مورد بحث و بررسی است بی‌هویت شدن انسان روستایی در سطح شهر است.

دو موضوع در این جا باقی می‌ماند. یکی اینکه این بی‌هویت شدن از پی مهاجرت فقط خاص جامعه ایران نیست. در بسیاری از جوامع زمانی می‌رسد که در کشورهای صنعتی به دلیل رشد صنعت چنین مهاجرت‌هایی صورت می‌گیرد و به علاوه همینک مهاجرت‌هایی در سطح جهانی انجام می‌گیردعده‌ای از کشورهای توسعه نیافته به سمت کشورهای توسعه یافته مهاجرت می‌کنند. صحبت زیادی می‌شود که خیلی از پیامدهای امروز جوامع مثل گسترش اسلام، حاصل یک جور شوک فرهنگی است که افرادی که از یک جامعه به جوامع دیگری روی می‌آورند که طبیعتاً با آن آشنا نیستند. چرا این مسئله در ایران منجر به انقلاب شد؟ آیا این را در کتابتان نشان داده‌اید؟

نه به آن شدت، ‌یکی از ویژگی‌های آسیه در این کتاب این است که او به فحشا کشیده نمی‌شود. پس مجبور است که کار کند. کاری که او می‌کند غیرتخصصی است. اصولاً آنچه من می‌فهمم این است که روستاییانی که به شهر می‌آیند شهر را مال خودشان می‌دانند. یعنی جامعه ایرانی در درون خودش حرکت می‌کند. طبیعتاً در این میان بی‌هویتی پیش می‌آید یعنی شما که از ده به شهر می‌آیید هویت بزرگی داشته‌اید که این هویت تبدیل به یک هویت کوچک می‌شود.

در مقطع انقلاب می‌بینیم که جمعیت کثیری وارد شهر شده‌اند اما کارخانه‌ها و امکانات اشتغال در حدی نیست که بتواند همه آنها را به خود جلب کند و بنابر این نوعی بیکاری پنهان در سطح جامعه موج می‌زند. در آن سال‌ها عده کثیری ماشین شور بودند‌یا دستفروش جزء بودند در گوشه و کنار خیابان. نوع دیگری از شغل هم مثل مشاغل خدماتی و مستخدمی وجود داشت که بخش دیگری را به خود جلب می‌کرد.

در حد بسیار محدودی موفق شده بودند در کارخانه‌ها و مؤسساتی از این قبیل برای خودشان کار دست و پا کنند و همه اینها انگیزه‌ای بود که مردم عادی را به سمت مذهب سوق می‌داد. روستاییان از ده که می‌آمدند مذهب را با خودشان می‌آوردند. آنها در شهر جایی را نمی‌شناختند که در غیاب مذهب به آن رو بیاورند و بنابراین دوباره جذب اماکن مذهبی می‌شدند و این حالتی است که در مقطع انقلاب به چشم می‌خورد و بخش‌هایی از آن در کتاب هم انعکاس دارد.

شما گفتید که آسیه را می‌شناختید و در ابتدای صحبتتان گفتید که آسیه و افرادی مانند او از انقلاب منتفع شدند. مثلاً آسیه از قبل انقلاب خانه خرید. بعداً چه شد؟ آیا زندگی آسیه را دنبال کردید؟

بله تا حدی. در کتاب هم نشان می‌دهم که آسیه خانه خریده است اما نه حقوق بازنشستگی دارد نه حق بیمه و باید اقساط ماهانه خانه را هم پرداخت کند که البته سنش در مقطعی است که امکان اینکار را هم ندارد. در عین حال آسیه خود قربانی خانواده‌اش می‌شود که اگر آن را تعریف کنم کتاب دیگر لطف خودش را هم از دست می‌دهد.

در نتیجه آنچه اول انقلاب اتفاق افتاد اگر چه قدم‌هایی به نفع مردم فقیر بود ولی قدم‌هایی شتاب زده بود و محاسبه دقیقی پشت آن نبود. شاید به همین دلیل است که مشکلات کماکان به شکل سابق باقی مانده است و عجیب این است که هنوز هم روستاییان بچه درست می‌کنند و بچه‌ها را سریعاً روانه شهر می‌کنند. انقلاب بعدی ایران اگر انقلابی باشد باز هم به روستاییان تعلق دارد.

اما خیلی‌ها معتقدند که در ایران تفاوت شهرها و روستاها کم می‌شود، چراکه مردمی که در روستاها زندگی می‌کنند به مدرسه می‌روند و بسیاری از خواسته‌‌هایشان مانند خواسته‌های شهری می‌شود.

بله درست است که خواسته‌ها شهری است ولی در حقیقت انقلاب را همین جوانان مدرسه رو ایجاد کردند من وقتی در زندان بودم می توانم بگویم ۷۰ درصد جمعیت زندان، فرزندان روستاییان سابق بودند. البته بچه‌هایی بودند که در مدرسه‌های خودشان شاگرد ممتاز بودند. اما علیرغم همه اینها باز هم در تضاد با زندگی خانوادگی خودشان بودند.

پدر و مادر بی‌سوادی که آنها را پرورش می‌دادند. اما می‌خواستند پرواز کنند و خودشان را به بالاترین سطح اجتماعی برسانند امروز هم چون جمهوری اسلامی کشوری اسلامی نیست به معنای دقیق کلمه باز هم این امواج انسانی از روستاه‌ها به شهرها منتقل می‌شود و در آینده منجر به ایجاد مشکلات جدی‌تری خواهد شد.
XS
SM
MD
LG