معصومه طرفه، روزنامهنگار و پژوهشگر دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه لندن سالها در رسانههای مختلف فعال بوده و علاوه بر مسائل ایران با جوامع آسیای مرکزی نیز از نزدیک آشناست.
او در اوایل ریاست جمهوری حامد کرزی در افغانستان، سمت مشاور رسانهای او را داشت و چند سال پیش نیز مدیر بخش تاجیک در رادیو آزادی بود.
خانم طرفه به تازگی در مقالهای تحت عنوان «اختلاف در درون نظام ایران» شرایط چند ماه اخیر ایران را از جوانب گوناگون بررسی کرده و در پایان نتیجه میگیرد که تحریمهای اقتصادی میرود تا تأثیر خود را بگذارد و با توجه به وضعیت پرتنش کنونی ایران بهترین روش آن است که بنشینیم و صبر پیشه گیریم. نه به ایران حمله کرده و نه با دولت آقای احمدینژاد وارد مذاکره شویم.
خانم طرفه در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در مورد دیدگاههای طرح شده در این مقاله پاسخ گفته است.
درست است که اینها یک کشمکشهای معلول یک جامعه دموکراتیک است اما مسئله در ایران این است که با اینکه نمودهایی از دموکراسی در سالهای گذشته دیدیم، یعنی تنش بین گروهها و احزاب مختلف وجود داشته، هرگز در سطح رهبری یعنی در بالاترین سطوح حکومت این اختلافها اگر هم وجود داشته، اجازه نداشته که بروز کند و به همین دلیل است که ما شاهد این هستیم که آیتالله خامنهای سخنرانی میکند و شدیداً تأکید میکند که به هیچ وجه در شرایط حاضر که تحریمها علیه ما هست و خطر جنگ وجود دارد، نباید در سطوح رهبری مخالفتها ابراز شود.
در بسیاری از روزنامههای ایران میخوانیم که گفته میشود حتی اگر مخالفتهایی داشته باشید، این را به سطح رسانهها نکشید. در برنامههای تلویزیونی میبینیم که گفته میشود علناً که نباید این مسائل در سطح رهبری را به رسانهها بکشانیم و مردم نمیخواهد که اینها را بشنوند. پس میشود نتیجه گرفت که در شرایط فعلی نمیخواهند این مسائل گفته شود ولی دارد درز پیدا میکند. این موضوع است که جالب است.
اینکه چقدر این اختلافات جدی است که میتواند با وجود تلاشها باز هم درز پیدا کند. این نشان از این دارد که حرکتهایی در سطح بالای سیاسی ایران صورت میگیرد و میتواند این حرکتهای یکی از دلایل اصلیاش تحریمها باشد. البته میتواند دلایل دیگر هم داشته باشد. مثل جنبش سبز یا حرکتی که در سال گذشته شاهدش بودیم. اما میتواند یک دلیل دومش هم تحریمها باشد.
حرکتهایی دارد صورت میگیرد. به خصوص در یکی دو هفته گذشته. مسائل دفاعی را میبینیم که بسیاری از تجهیزات نظامی ایران به نمایش گذاشته میشود. این باز هم در گذشته بوده اما میبینیم که بیشتر از قبل است. یعنی نشان میدهد که یک مقدار تنش در سطوح نظامی هست و یک ترس وجود دارد که نکند حملهای صورت گیرد.
به علاوه می بینیم که مسائل و اختلافات بین رئیسجمهور و قوه قضاییه بسیار پیشتر از قبل بروز میکند و سخنها سختتر میشود. و یکی از مسائل بسیار جالب این است که به روشنی آقای احمدینژاد سعی میکند خط سیاسی خودش را عوض کند. از طرفی ما شاهد هستیم که صحبت میکند دائماً از اینکه بله با آمریکا باید مذاکره شود و منوچهر متکی وزیرخارجه هم همین حرف را تکرار میکند و بعد میشنویم که آیتالله خامنهای هم چراغ سبز نشان میدهد در این باره.
اما باز جالبتر از آن مسئله آقای مشایی است. شخصی که لازم نیست من دربارهاش توضیح بدهم. در مسائل رسانهای ایران هر روز مطرح بوده و مخالفتها با او بسیار زیاد بوده اما مهمتر از همه مخالفتهای دیگر مخالفتی است که آقای خامنهای با اینکه ایشان معاون رئیسجمهور شود.
احمدینژاد این فرد را انتخاب میکند به عنوان نماینده ویژه خودش در امور خاورمیانه. یعنی در واقع ما شاهد این هستیم که احمدینژاد کاملاً بیتوجه به صحبتهای آیتالله خامنهای است. یعنی میگوید که حرف شما اصلاً مهم نیست. این فرد میتواند برای من نماینده ویژه باشد. اینها حرکتهایی است که ما در گذشته ندیدهایم.
مشایی را به نظر من احمدینژاد دارد حاضر میکند برای اینکه در دور بعدی انتخابات رئیسجمهوری نامزد باشد و دارد در اطراف او تمام طرفداران خودش را جمع میکند و یک حرکت جدید دیگر هم این است که سعی میکنند جوانانی را که به طرف جنبش سبز رفته بودند جلب کنند.
من فکر نمیکنم خواهند توانست. ولی صحبت از اینکه آقای مشایی میگوید ایران مهمتر از اسلام است و اسلام فقط در ایران هست، اینها به روشنی میگوید که به دنبال آن هستند که کسانی را که طرفدار جنبش سبز و علیه رئیسجمهور بودند به خودشان جلب کنند و قدرتشان را بیشتر کنند.
همین امروز هم آقای احمدینژاد سخنرانی میکند و به دانشجویان میگوید که به طرف ما بیایید، من برای خدا کار میکنم. من برای کس دیگری کار نمیکنم. اینها صحبتهایی است که به نظر من نشان میدهد که دارد حرکتهایی و تفاوتهایی صورت میگیرد.
البته همانطور که به درستی اشاره کردید بازار یکی از مهمترین ارکان سیاست و اقتصاد ایران است و اصولاً اقتصاد نقش بسیار مهمی در سیاست بازی میکند. اما ما راجع به اینکه واقعاً در بازار چه میگذرد، اطلاعات دقیق نداریم. فقط همینقدر میدانیم که به خاطر قانونی که در مورد اضافه کردن مالیات آقای احمدینژاد آورد، چند روز شاهد تعطیل بازار بودیم.
بلافاصله آن میزان مالیات از ۷۰ درصد به ۱۵ درصد کاهش یافت. یعنی نشان میدهد که دولت بسیار از بازار میترسد. ولی چون اطلاع دقیق نداریم راجع به اینکه بازار به کدام طرف میرود، نمیشود مطمئن بود. یک بخش دیگر که راجع به آن اطمینان کامل نداریم پاسداران هستند. نمیدانیم پاسداران چقدر اختلاف نظر در میان خود دارند. این دو مسئله باعث میشود نتوانیم نهایتاً تشخیص دهیم که سیاست در سطح بالای جمهوری اسلامی به کدام طرف دارد حرکت میکند.
من فکر میکنم که اگر هرکدام از این دو اقدام انجام شود، این باعث خواهد شد که نیروهای تندرو قدرت بیشتر بگیرند. من فکر میکنم حتی تا حدی آقای احمدینژاد بدش نمیآید یک حمله کوچک شود و بتواند بر محبوبیت خودش اضافه کند. فکر میکنم اگر حملهای شود نیروهای تندرو سرکوب خواهند کرد نیروهای مخالف و جنبش سبز را.
از آن طرف اگر مذاکرهای شود، به آنها بها داده خواهد شد و این باعث خواهد شد که آمریکا و غرب خودشان را در موقعیتی قرار دهند که اکثریت مردم ایران شاید به آن با دید سوء ظن نگاه کنند و نخواهند که در آینده با آنها همکاری کنند.
او در اوایل ریاست جمهوری حامد کرزی در افغانستان، سمت مشاور رسانهای او را داشت و چند سال پیش نیز مدیر بخش تاجیک در رادیو آزادی بود.
خانم طرفه به تازگی در مقالهای تحت عنوان «اختلاف در درون نظام ایران» شرایط چند ماه اخیر ایران را از جوانب گوناگون بررسی کرده و در پایان نتیجه میگیرد که تحریمهای اقتصادی میرود تا تأثیر خود را بگذارد و با توجه به وضعیت پرتنش کنونی ایران بهترین روش آن است که بنشینیم و صبر پیشه گیریم. نه به ایران حمله کرده و نه با دولت آقای احمدینژاد وارد مذاکره شویم.
خانم طرفه در گفتوگو با رادیو فردا به پرسشهایی در مورد دیدگاههای طرح شده در این مقاله پاسخ گفته است.
- خانم دکتر طرفه، مقالهای که در روزنامه گاردین نوشتید یک جمعبندی از اوضاع کنونی ایران است. دست روی نکات تنشزا در نظام حکومتی ایران گذاشتید که مهمترین آنها اختلاف شدید بین دولت و مجلس و قوه قضاییه است و نشان دادید که این موضوع به تمام بخشهای دیگر نظام هم سر ریز میکند مثل رسانهها، بازار و نیروی نظامی و غیره.
- سؤال این است که در یک جامعه دموکراتیک چنین اختلافهایی، ذاتی جامعه است و وجود آنها در حد متعادل نشانه سلامت دموکراسی است یعنی نشان میدهد که تعدد آرا وجود دارد که لازمه یک نظام چند مرکزی یا پلورال است و اگر هم این تعادل به هم بخورد و کفه به یک طرف سنگینی کند، حداکثر این است که یک دولت یا یک حزب میرود و دولت دیگری جانشین آن میشود. در ایران فکر میکنید این کشمکشها چه نتیجهای به همراه بیاورد؟
درست است که اینها یک کشمکشهای معلول یک جامعه دموکراتیک است اما مسئله در ایران این است که با اینکه نمودهایی از دموکراسی در سالهای گذشته دیدیم، یعنی تنش بین گروهها و احزاب مختلف وجود داشته، هرگز در سطح رهبری یعنی در بالاترین سطوح حکومت این اختلافها اگر هم وجود داشته، اجازه نداشته که بروز کند و به همین دلیل است که ما شاهد این هستیم که آیتالله خامنهای سخنرانی میکند و شدیداً تأکید میکند که به هیچ وجه در شرایط حاضر که تحریمها علیه ما هست و خطر جنگ وجود دارد، نباید در سطوح رهبری مخالفتها ابراز شود.
در بسیاری از روزنامههای ایران میخوانیم که گفته میشود حتی اگر مخالفتهایی داشته باشید، این را به سطح رسانهها نکشید. در برنامههای تلویزیونی میبینیم که گفته میشود علناً که نباید این مسائل در سطح رهبری را به رسانهها بکشانیم و مردم نمیخواهد که اینها را بشنوند. پس میشود نتیجه گرفت که در شرایط فعلی نمیخواهند این مسائل گفته شود ولی دارد درز پیدا میکند. این موضوع است که جالب است.
اینکه چقدر این اختلافات جدی است که میتواند با وجود تلاشها باز هم درز پیدا کند. این نشان از این دارد که حرکتهایی در سطح بالای سیاسی ایران صورت میگیرد و میتواند این حرکتهای یکی از دلایل اصلیاش تحریمها باشد. البته میتواند دلایل دیگر هم داشته باشد. مثل جنبش سبز یا حرکتی که در سال گذشته شاهدش بودیم. اما میتواند یک دلیل دومش هم تحریمها باشد.
- به این ترتیب معتقد هستید که این تحریمها از یک سو و جنبش از سوی دیگر شرایطی را برای نظام به وجود آورده که این نظام قادر به حل آن شاید نباشد. درست است؟
حرکتهایی دارد صورت میگیرد. به خصوص در یکی دو هفته گذشته. مسائل دفاعی را میبینیم که بسیاری از تجهیزات نظامی ایران به نمایش گذاشته میشود. این باز هم در گذشته بوده اما میبینیم که بیشتر از قبل است. یعنی نشان میدهد که یک مقدار تنش در سطوح نظامی هست و یک ترس وجود دارد که نکند حملهای صورت گیرد.
به علاوه می بینیم که مسائل و اختلافات بین رئیسجمهور و قوه قضاییه بسیار پیشتر از قبل بروز میکند و سخنها سختتر میشود. و یکی از مسائل بسیار جالب این است که به روشنی آقای احمدینژاد سعی میکند خط سیاسی خودش را عوض کند. از طرفی ما شاهد هستیم که صحبت میکند دائماً از اینکه بله با آمریکا باید مذاکره شود و منوچهر متکی وزیرخارجه هم همین حرف را تکرار میکند و بعد میشنویم که آیتالله خامنهای هم چراغ سبز نشان میدهد در این باره.
اما باز جالبتر از آن مسئله آقای مشایی است. شخصی که لازم نیست من دربارهاش توضیح بدهم. در مسائل رسانهای ایران هر روز مطرح بوده و مخالفتها با او بسیار زیاد بوده اما مهمتر از همه مخالفتهای دیگر مخالفتی است که آقای خامنهای با اینکه ایشان معاون رئیسجمهور شود.
احمدینژاد این فرد را انتخاب میکند به عنوان نماینده ویژه خودش در امور خاورمیانه. یعنی در واقع ما شاهد این هستیم که احمدینژاد کاملاً بیتوجه به صحبتهای آیتالله خامنهای است. یعنی میگوید که حرف شما اصلاً مهم نیست. این فرد میتواند برای من نماینده ویژه باشد. اینها حرکتهایی است که ما در گذشته ندیدهایم.
- فکر میکنید ائتلاف مشایی احمدینژاد که قوم و خویش نزدیک با هم اند، تا کجا پیش میرود؟
مشایی را به نظر من احمدینژاد دارد حاضر میکند برای اینکه در دور بعدی انتخابات رئیسجمهوری نامزد باشد و دارد در اطراف او تمام طرفداران خودش را جمع میکند و یک حرکت جدید دیگر هم این است که سعی میکنند جوانانی را که به طرف جنبش سبز رفته بودند جلب کنند.
من فکر نمیکنم خواهند توانست. ولی صحبت از اینکه آقای مشایی میگوید ایران مهمتر از اسلام است و اسلام فقط در ایران هست، اینها به روشنی میگوید که به دنبال آن هستند که کسانی را که طرفدار جنبش سبز و علیه رئیسجمهور بودند به خودشان جلب کنند و قدرتشان را بیشتر کنند.
همین امروز هم آقای احمدینژاد سخنرانی میکند و به دانشجویان میگوید که به طرف ما بیایید، من برای خدا کار میکنم. من برای کس دیگری کار نمیکنم. اینها صحبتهایی است که به نظر من نشان میدهد که دارد حرکتهایی و تفاوتهایی صورت میگیرد.
- در مقالهتان به نارضایتی بازار اشاره داشتید. در تاریخ معاصر ایران نقش بازار همیشه تعیینکننده بود. اما در بیشتر از سی سال که جمهوری اسلامی سر کار بوده، تا حال بازار نقش اپوزیسیون را بازی نکرده است. فکر میکنید تحریمها منجر به چنین حرکتی از سوی بازار شود؟
البته همانطور که به درستی اشاره کردید بازار یکی از مهمترین ارکان سیاست و اقتصاد ایران است و اصولاً اقتصاد نقش بسیار مهمی در سیاست بازی میکند. اما ما راجع به اینکه واقعاً در بازار چه میگذرد، اطلاعات دقیق نداریم. فقط همینقدر میدانیم که به خاطر قانونی که در مورد اضافه کردن مالیات آقای احمدینژاد آورد، چند روز شاهد تعطیل بازار بودیم.
بلافاصله آن میزان مالیات از ۷۰ درصد به ۱۵ درصد کاهش یافت. یعنی نشان میدهد که دولت بسیار از بازار میترسد. ولی چون اطلاع دقیق نداریم راجع به اینکه بازار به کدام طرف میرود، نمیشود مطمئن بود. یک بخش دیگر که راجع به آن اطمینان کامل نداریم پاسداران هستند. نمیدانیم پاسداران چقدر اختلاف نظر در میان خود دارند. این دو مسئله باعث میشود نتوانیم نهایتاً تشخیص دهیم که سیاست در سطح بالای جمهوری اسلامی به کدام طرف دارد حرکت میکند.
- در پایان مقالهتان نتیجهگیری کردید یا توصیه کردید که نه سیاست حمله به ایران و نه سیاست مذاکره. فعلاً صبر پیشه کنیم تا ببینیم چه خواهد شد.
من فکر میکنم که اگر هرکدام از این دو اقدام انجام شود، این باعث خواهد شد که نیروهای تندرو قدرت بیشتر بگیرند. من فکر میکنم حتی تا حدی آقای احمدینژاد بدش نمیآید یک حمله کوچک شود و بتواند بر محبوبیت خودش اضافه کند. فکر میکنم اگر حملهای شود نیروهای تندرو سرکوب خواهند کرد نیروهای مخالف و جنبش سبز را.
از آن طرف اگر مذاکرهای شود، به آنها بها داده خواهد شد و این باعث خواهد شد که آمریکا و غرب خودشان را در موقعیتی قرار دهند که اکثریت مردم ایران شاید به آن با دید سوء ظن نگاه کنند و نخواهند که در آینده با آنها همکاری کنند.