«شاهراه مهر»، اندک اندک، در زير پای آمريکا و ايرانزمين استوار میشد؛ در زير پای دوکشور، يکی نورسيده، ديگری باستانی و کهنسال. دو کشوری که درباره يک ديگر چندان چيزی نمیدانستند. آمريکا، برای ايران و ايرانيان، «ينگه دنيا»، جهان نوی بود که در آن سوی آبها، اندک اندک، میخواست سری در ميان سرها در آورد، و ايران، برای آمريکاييان، سرزمين گربههای ايرانی بود، سرزمين فرشهای ايرانی بود.
ايران سرزمين «قصه پريان» بود، سرزمينی که واژه «پری»۱ و «فری»۲ را به زبان انگليسی وام داده بود. ايران سرزمين بازارهای عطرآگين بود، بازارهايی که در آن «يار» را میديدی و به او دل میباختی. بازتاب اين چنين شناختی از ايران را تا روزگار ما نيز میتوان در آمريکا بروشنی ديد؛ برای نمونه، در ترانه «در بازاری ايرانی» که خواننده نامدار آمريکايی «سامی ديويس جونيور۳» نيز آن را خوانده است، با اين آهنگواژهها:
«هنگامی که روشنايی اندک است
انديشههايم به سرزمينی دوردست
بال میگشايد
در آن سوی درياها
ماه عنبرين و عطر شيرين شرق عرفانی
مرا فرا می خواند
در بازاری ايرانی
من و عشق
چهره به چهره روبرو میشويم
هنگامی که زنگ نيايشگاهها فرياد بر میدارند
دو دل هماغوشی شيرينی را
با يک ديگر قسمت می کنند
او همانند رويا
رفت
اما افسونش همچنان برجاست
در بازاری ايرانی بود که من عشق را يافتم
و دل را باختم.»
ايران برای ايرانيان سرزمين هزار و يک شب بود....
شهرزاد: «...و اما ای ملک جوانبخت! سرنوشت چنين رقم زده بود که فرزند يکی از شهرهترين حاميان سياست "انگريز" در ايران، انگريز مخالف قربت و نزديکی ينگه دنيا و ايرانزمين، به نمايندگی اقليم پارس، روانه سرزمينی در آن سوی درياها شود که پای "سندباد بحری" نيز به آن نرسيده بود.»
*حاجی واشينگتن وارد میشود
دو سال پس از تاسيس نخستين کنسولگری و دفتر نمايندگی ديپلماتيک آمريکا در تهران (در سال ۱۸۸۶)، «حاج حسينقلی خان معتمدالوزاره»، فرزند هفتم «ميرزاآقاخان نوری»، جانشين ميرزا تقی خان اميرکبير، صدر اعظم بلند آوازه اما ناکام و مقتول ناصرالدينشاه، به نمايندگی ايران در واشينگتن برگزيده شد، و نخستين دفتر نمايندگی ديپلماتيک ايران در پايتخت آمريکا را بنياد نهاد. روزنامه «شرف» درباره او نوشت:
«جناب حاج حسينقلی خان وزير مختار دولت عليه در صفر سنه يکهزار و دويست و شصت و پنج متولد شده و تا شانزده سالگی در حجر تربيت مرحوم ميرزا آقاخان صدر اعظم، پدر خود مشغول تحصيل خط و ربط بودند تا خود را به فنون ادبيه و کمالات آراست...»
روزنامه «شرف»، با اشاره به سفر حاجی حسينقلی خان به مکه، اطلاعات بيشتری درباره او بدست میدهد:
«...در طی خدمات دولتی پيوسته اوقات به تحصيلات السنه خارجی و اکتساب معلومات عصر جديد و تکميل فنون ديپلماسی اشتغال ورزيده تا به يمن دانش و تربيت از طرف وزارت جليله خارجه، به ملاقات و مراودات رسميه با سفرای خارجه اختصاص، و به رتبه معاونی وزارت خارجه امتياز يافتند....»
روزنامه «شرف»، آن گاه، با تاکيد بر اين که حاجی حسينقلی خان مقام وزير مختاری ايران در هندوستان را با سربلندی تصدی کرده، از انتصاب او به عنوان فرستاده ايران به آمريکا، که سهواً آن را «دربار آمريکا» میخواند، اين چنين خبر میدهد:
«جناب حاج حسينقلی خان در هذه السنه يکهزار و سيصد و پنج به دارالخلافه احضار و به منصب جليل وزير مختاری و خطاب به ذيل "جنابی" و حمايل و نشان درجه اول خارجه و ماموريت به دربار دولت جمهوری آتازونی ينگی دنيا سرافراز و قرين اختصاص گرديده به شمول مراحم و الطاف خاص پادشاهانه شرف و مباهاتی کامل حاصل نمودند.»
حاج حسينقلی خان همراه هياتی ديپلماتيک متشکل از ده تن، روز دوازدهم محرم سال ۱۳۰۶ از استانبول رهسپار آمريکا شد. او، در «راپرت» يا گزارشی ويژه و رسمی، چند و چون اين سفر، ديدارش با رئيس جمهوری آمريکا، و اجاره محلی برای دفتر نمايندگی ايران در «واشينگتن دی. سی.۴» را با ذکرجزئيات به تهران فرستاد.
حاج حسينقلی خان، بر پايه همين راپرت، در آغاز وارد نيويورک میشود:
«يوم يکشنبه بيست و سه شهر محرم، قبل از ورود کشتی به لنگرگاه، بيرق دولت عليه به ديلک کشتی افراشته، نزديک به لنگرگاه که شديم، کشتی بخار کوچکی با يکی از نائبهای وزارت خارجه به استقبال آمده، پيش از ورود کشتی به لنگرگاه، ما را با کمال توقير و احترام پياده کرده به ميهمانخانه ويندزور۵ که بهترين تمام مهمانخانههای نيويورک میباشد منزل گرفته، مدت بيست و چهار ساعت در آنجا توقف کردم.»
حاج حسينقلی خان، با رنگمايهیی از اغراق، نيويورک را همان اندازه پيشرفتهتر از شهری مانند لندن میداند که شهرهای بگفته او «بلاد فرنگستان» از شهرهای خراب و بیجمعيت آسيای مرکزی پيشرفتهترند:
«در مدت توقف هشت ساعته لندن، مختصر سياحتی در آن جا شد. حق واقع و حقيقت مطلب اين است که لندن مطبخ خانه پرجمعيت بزرگی است با در و ديوار تمامًا سياه و هوايی دائماً تيره و تار بطوری که دل اهالی بومی میخواهد بترکد. به زور تماشاخانهها و تياترها و خواندن کتب و روزنامجات خود را مشغول میکنند.... در شهر نيويورک هم به تماشا و سياحت بعضی از نقاط شهر رفته و بدقت و تامل تمام ترقيات ينگی دنيايیها را ملاحظه کرده ، همين قدر تفاوتی که فيمابين شهرهای خراب بیجمعيت و صفای آسيای مرکزی، که اين جا هم يک روزی بمراتب از آن جا بدتر بوده، با شهر پاريس که مشهور دنياست، هست، ميان فرنگستان و آمريکا همان تفاوت را بطور يقين فرض نماييد. همچنين بر جناب مستطاب عالی که معلوم است حاجت اغراق گويی در بنده نيست. و مقصودی به جز حقيقت گويی ندارم که نتايج خوب از اين عرايض نسبت به وطن خود متصور میباشم.....»
حاجی حسينقلی خان، سپس از ديدارش با رئيس جمهوری آمريکا ياد میکند... و اين که دکتر «طارنس» پزشک و «ميرزا محمود خان»، منشی و مترجم هيات ايرانی همراه او بودهاند:
«از نيويورک سه ساعت از شب گذشته، وارد واشينگتن شده ، نايب وزارت خارجه فوراً به منزل وزير امور خارجه رفت که ايشان را از ورود بنده مطلع سازد.... يوم سه شنبه بيست و پنجم محرم الحرام با جبه ترمه به وضع ايران، به وزارت خارجه به ديدن مسطر بايرد۶، وزير امور خارجه رفته، دکتر طارنس و ميرزا محمود خان هم در همراه بودند.
صورت نطقی که به زبان انگليسی ترجمه شده بود به ايشان داده، پس از اظهار مسرت زياد و مهربانی بسيار، قرار شد که يوم چهارشنبه ساعت شش از روز برآمده، باز به همان وضع ايرانی، با نشان و حمايل به وزارت امور خارجه رفته، به اتفاق مسطر بايرد، وزير امور خارجه، به حضور جناب رئيس جمهوری رفتيم.
در ابتدا، نامه مبارک بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهی، روحنا فداه را به دست شخص رئيس داده، ترجمه آن را هم که ازپيش از وقت حاضر شده بود به ايشان دادم. خوانده ، بسيار اظهار شعف و سرور کرده، مقام اين سفارت مخصوص را بسيار تبريک کرده، از مراحم ملوکانه اعليحضرت همايونی اظهار تشکر و امتنان فرمودند....»
در همين راپرت يا گزارش ويژه حاجی حسينقلی خان به وزير خارجه دربار قاجار، از ايجاد نخستين محل دفتر نمايندگی ديپلماتيک ايران در واشينگتن دی سی، پايتخت آمريکا نيز آگاه میشويم: ساختمانی با پنج طبقه!
«چون قبل از ورود، تهيه منزلی ديده نشده بود. لهذا مدت دو روز در يکی از مهمانخانههای معتبر منزل گرفته، پس از آن يک دستگاه عمارت عالی که پنج مرتبه است، نه ماه از قرار دو هزار دلار اجاره شد. و با بعض ملزومات ديگر و مخارج متعلق به آن جا، تقريباً دو هزار تومان پول ايران میشود. اين هم عرض شود که در نقطه بسيار معتبر واشينگتن میباشد و خيلی به خانه وزير خارجه نزديک است....»
نخستين دفتر نمايندگی ايران در واشينگتن، در خانهایی اجارهای*
در ترجمه سند اجاره نخستين محل دفتر نمايندگی رسمی ايران؛ با اين يادآوری در حاشيه که «هر دالر( يا دلار) معادل هفت هزار ريال(۷) وجه رايج ايران است، خانم «اسميت»(۸)، صاحب ساختمان شماره ۱۳۲۵ در محله شمال غربی واشينگتن مینويسد:
«اينجانبه مادام اسميت، يک دستگاه عمارت تمام ملکی خود واقع در نمره ۱۳۲۵ محله سمت شمال مغربی واشينگتون (را) با جميع لوازم از قبيل موبل(مبل)، و هر قسم اسباب خانه، به مدت نه ماه که از تاريخ نهم شهر اکتبر ۱۸۸۸ الی نهم ماه ژوئيه ۱۸۸۹ به جناب جلالتمآب آقای حاجی حسينقلی خان وزير مختار دولت عليه ايران اجاره دادم. از قرار ماهی دويست و بيست و دو دالر و دوازده سنت که مال الاجاره نه ماهه آن دو هزار دالر بوده باشد. مشروط بر اينکه در آخر هر ماه اجاره را دريافت کنم. همچنين متعهدم که چراغ عمارت را تا ماهی پنج دالر بدهم و در زمستان اطاقها را به استثنا دو اطاق، گرم کنم....»
خود حاجی حسينقلی خان، در راپرتی جداگانه، اطلاعات بيشتری درباره نخستين محل رسمی دفتر نمايندگی ايران در آمريکا بدست داده است:
«جمعه شش شهر صفر المظفر ۱۳۰۶
«سيچقان ئيل ۱۸۸۸ مسيحی
نمره ۷
«در يوم سه شنبه سه شهر صفر المظفر ۱۳۰۶ مطابق با ماه اکتبر ۱۸۸۸ عيسوی به مبارکی و ميمنت به سفارتخانه نقل مکان کرده، و بيرق با احتشام دولت عليه در بالای هفتم طبقه عمارت برافراشته شد...اين عمارت مشتمل بر پنج مرتبه و دارای اطاقهای متعدد تو در توست. طبقه اول متعلق به دفاتر مبارکه است که سپرده به ميرزا محمودخان (منشی و مترجم) است.
مرتبه دوم مهمانخانه و سفرهخانه و غيره است. مرتبه سوم منزل شخصی و دفتر مخصوص بنده است. مرتبه چهارم منزل ميرزا محمود خان و عبدالعلیخان و دو اطاق آراسته است که احتياطاً به جمعيت مهمان يا مسافری که وارد میشود، با مبل آراسته، منظور شده .... مرتبه پنجم انبار....و اين عمارت در خيابان بسيار معتبری که اطراف آن خانه بزرگان و وزراست، چه در فاصله عمارت وزير داخله و وزير امور خارجه است. و اين سفارت، به خانه وزير امور خارجه ازتمام سفارتخانهها نزديکتر است و واقع در خيابان وسيع و عريضی است که از يک پارک جدا میشود که وسط آن پارک مجسمه سرتيپ نيکنامی میباشد. يک دستگاه کالسکه با اسب های جور بسيار ممتاز که تقريبا دو هزار تومان قيمت دارد گرفته شده، در کالسکه خانه سفارت حاضر و آماده است.....»
*ايران: خريدار سلاحهای آمريکايی
در راپرت حاجی حسينقلی خان، برای نخستين بار، از گشوده شدن باب گفت و گو برای فروش سلاحهای ساخت آمريکا به ايران آگاه میشويم... از جمله سلاحی که يادآور بمبهای خوشهای زمان ماست.
«در خصوص توپ ميتراليوز۸ آنچه در اين جا از وکلای صاحب کارخانجات تحقيق شده، قيمت حاليه و وضع آن ها از قرار ذيل است:
هر عراده يک هزار و يکصد دالر قيمت دارد و هر دالر به تفاوت وقت، از هفت الی هفت هزار و پانصد دينار میباشد. ولی در صورتی که چهل عراده خواسته شود، هر يک عراده يکصد دلار تخفيف داده خواهد شد.
نصف قيمت را در اين جا نقد میگيرند و نصف ديگر را بعد از تسليم توپها در بندر بوشهر بازيافت مینمايند.
وزن هر يک لوله به تنهايی عبارت از پانصد پوند، و وزن هر يک عراده فقط يکصد پوند میباشد. در هر دقيقه هشتاد و شش تير میاندازد. و هر گلوله آن سه هزار يارد انگليس که تقريباً دو هزار و پانصد ذرع ايران است، میرود. و در وقت ترکيدن، هريک گلوله بيست و هشت پارچه میشود....»
حاجی حسينقلی خان، همزمان يادآوری میکند که خواست ديگر ناصرالدينشاه برای خريد پارچههای پشمی و ابريشمی بافت آمريکا را نيز فراموش نکرده و به مستر «پرات۹»، کنسول ژنرال ايران در نيويورک ، پايتخت مالی و بازرگانی آمريکا، دستور داده است که در اين زمينه تحقيق کند.
از راپرت های ديگر حاجی حسينقلی ميرزا، معروف به حاجی واشينگتن، بروشنی می توان دريافت که اين مستر «پرات» در واقع برادر «اسپنسر پرات»۱۰ است که از سال ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۱ وزير مختار آمريکا در ايران بود.
*سال «موش» در روابط ايران و آمريکا
شهرزاد: «.... و اما ای ملک جوانبخت، بدينسان بود که بيرق دربار قاجار بر بام عمارتی پنج مرتبه در بلده واشينگتن مقر حکومت ممالک متحده امريکا برافراشته شد. در سيچقان ئيل، سال موش، در نخستين سال از دور دوازده ساله ترکان، مغولان، قبچاقيان، اويغوران.....سال موش برابر با۱۸۸۸ عيسوی.... يکصد و بيست و دو سال پيش....»
و چون قصه بدين جا رسيد، شهرزاد لب از داستان فرو بست. خواهر کهترش، دنيازاد گفت: «ای خواهر طرفه حکايتی گفتی از "موش دوانی"ها نيز شمهای ما را باز گوی...»
شهرزاد گفت: «شب بسر آمده، سپيده میدمد، اگر از هلاک رهايی يابم، و ملک از خون من درگذرد، در شب آينده، از سال موش و سالهای پس از آن، عجايبی ترا خواهم گفت، هوشربا، آن چنان که سر از دستار نتوان شناخت.»
*در بخش آينده:
در بخش آينده اين رشته برنامه های ويژه، نه تنها از «موشدوانی» های خداوندگاران استعمار در روابط ايران و آمريکا، که از کشيده شدن پای آمريکاييان به صحنه هراس انگيز و انباشته از مکر و خدعه و فريب، برای سلطه هر چه بيشتر بر ايران آگاه می شويم.
1- peri
fairy -2
Sammy Davies Jr. -3
Washington D.C. (District of Columbia) -4
Windsor-5
Mr. Bayard-6
7 - برابر با هفت قران يا هفت درصد يک تومانی امروز
8- Mrs. Smith
Mitrailleuse -9 (با تلفظ درست: ميترايوز)
10 - Pratt
Spencer Pratt (۲۷ Aug.-۱۸۹۱/۰۴ Apr. ۱۸۹۲ - 11 نماينده ديپلماتيک آمريکا در ايران
ايران سرزمين «قصه پريان» بود، سرزمينی که واژه «پری»۱ و «فری»۲ را به زبان انگليسی وام داده بود. ايران سرزمين بازارهای عطرآگين بود، بازارهايی که در آن «يار» را میديدی و به او دل میباختی. بازتاب اين چنين شناختی از ايران را تا روزگار ما نيز میتوان در آمريکا بروشنی ديد؛ برای نمونه، در ترانه «در بازاری ايرانی» که خواننده نامدار آمريکايی «سامی ديويس جونيور۳» نيز آن را خوانده است، با اين آهنگواژهها:
«هنگامی که روشنايی اندک است
انديشههايم به سرزمينی دوردست
بال میگشايد
در آن سوی درياها
ماه عنبرين و عطر شيرين شرق عرفانی
مرا فرا می خواند
در بازاری ايرانی
من و عشق
چهره به چهره روبرو میشويم
هنگامی که زنگ نيايشگاهها فرياد بر میدارند
دو دل هماغوشی شيرينی را
با يک ديگر قسمت می کنند
او همانند رويا
رفت
اما افسونش همچنان برجاست
در بازاری ايرانی بود که من عشق را يافتم
و دل را باختم.»
ايران برای ايرانيان سرزمين هزار و يک شب بود....
شهرزاد: «...و اما ای ملک جوانبخت! سرنوشت چنين رقم زده بود که فرزند يکی از شهرهترين حاميان سياست "انگريز" در ايران، انگريز مخالف قربت و نزديکی ينگه دنيا و ايرانزمين، به نمايندگی اقليم پارس، روانه سرزمينی در آن سوی درياها شود که پای "سندباد بحری" نيز به آن نرسيده بود.»
*حاجی واشينگتن وارد میشود
دو سال پس از تاسيس نخستين کنسولگری و دفتر نمايندگی ديپلماتيک آمريکا در تهران (در سال ۱۸۸۶)، «حاج حسينقلی خان معتمدالوزاره»، فرزند هفتم «ميرزاآقاخان نوری»، جانشين ميرزا تقی خان اميرکبير، صدر اعظم بلند آوازه اما ناکام و مقتول ناصرالدينشاه، به نمايندگی ايران در واشينگتن برگزيده شد، و نخستين دفتر نمايندگی ديپلماتيک ايران در پايتخت آمريکا را بنياد نهاد. روزنامه «شرف» درباره او نوشت:
«جناب حاج حسينقلی خان وزير مختار دولت عليه در صفر سنه يکهزار و دويست و شصت و پنج متولد شده و تا شانزده سالگی در حجر تربيت مرحوم ميرزا آقاخان صدر اعظم، پدر خود مشغول تحصيل خط و ربط بودند تا خود را به فنون ادبيه و کمالات آراست...»
روزنامه «شرف»، با اشاره به سفر حاجی حسينقلی خان به مکه، اطلاعات بيشتری درباره او بدست میدهد:
«...در طی خدمات دولتی پيوسته اوقات به تحصيلات السنه خارجی و اکتساب معلومات عصر جديد و تکميل فنون ديپلماسی اشتغال ورزيده تا به يمن دانش و تربيت از طرف وزارت جليله خارجه، به ملاقات و مراودات رسميه با سفرای خارجه اختصاص، و به رتبه معاونی وزارت خارجه امتياز يافتند....»
روزنامه «شرف»، آن گاه، با تاکيد بر اين که حاجی حسينقلی خان مقام وزير مختاری ايران در هندوستان را با سربلندی تصدی کرده، از انتصاب او به عنوان فرستاده ايران به آمريکا، که سهواً آن را «دربار آمريکا» میخواند، اين چنين خبر میدهد:
«جناب حاج حسينقلی خان در هذه السنه يکهزار و سيصد و پنج به دارالخلافه احضار و به منصب جليل وزير مختاری و خطاب به ذيل "جنابی" و حمايل و نشان درجه اول خارجه و ماموريت به دربار دولت جمهوری آتازونی ينگی دنيا سرافراز و قرين اختصاص گرديده به شمول مراحم و الطاف خاص پادشاهانه شرف و مباهاتی کامل حاصل نمودند.»
حاج حسينقلی خان همراه هياتی ديپلماتيک متشکل از ده تن، روز دوازدهم محرم سال ۱۳۰۶ از استانبول رهسپار آمريکا شد. او، در «راپرت» يا گزارشی ويژه و رسمی، چند و چون اين سفر، ديدارش با رئيس جمهوری آمريکا، و اجاره محلی برای دفتر نمايندگی ايران در «واشينگتن دی. سی.۴» را با ذکرجزئيات به تهران فرستاد.
حاج حسينقلی خان، بر پايه همين راپرت، در آغاز وارد نيويورک میشود:
«يوم يکشنبه بيست و سه شهر محرم، قبل از ورود کشتی به لنگرگاه، بيرق دولت عليه به ديلک کشتی افراشته، نزديک به لنگرگاه که شديم، کشتی بخار کوچکی با يکی از نائبهای وزارت خارجه به استقبال آمده، پيش از ورود کشتی به لنگرگاه، ما را با کمال توقير و احترام پياده کرده به ميهمانخانه ويندزور۵ که بهترين تمام مهمانخانههای نيويورک میباشد منزل گرفته، مدت بيست و چهار ساعت در آنجا توقف کردم.»
حاج حسينقلی خان، با رنگمايهیی از اغراق، نيويورک را همان اندازه پيشرفتهتر از شهری مانند لندن میداند که شهرهای بگفته او «بلاد فرنگستان» از شهرهای خراب و بیجمعيت آسيای مرکزی پيشرفتهترند:
«در مدت توقف هشت ساعته لندن، مختصر سياحتی در آن جا شد. حق واقع و حقيقت مطلب اين است که لندن مطبخ خانه پرجمعيت بزرگی است با در و ديوار تمامًا سياه و هوايی دائماً تيره و تار بطوری که دل اهالی بومی میخواهد بترکد. به زور تماشاخانهها و تياترها و خواندن کتب و روزنامجات خود را مشغول میکنند.... در شهر نيويورک هم به تماشا و سياحت بعضی از نقاط شهر رفته و بدقت و تامل تمام ترقيات ينگی دنيايیها را ملاحظه کرده ، همين قدر تفاوتی که فيمابين شهرهای خراب بیجمعيت و صفای آسيای مرکزی، که اين جا هم يک روزی بمراتب از آن جا بدتر بوده، با شهر پاريس که مشهور دنياست، هست، ميان فرنگستان و آمريکا همان تفاوت را بطور يقين فرض نماييد. همچنين بر جناب مستطاب عالی که معلوم است حاجت اغراق گويی در بنده نيست. و مقصودی به جز حقيقت گويی ندارم که نتايج خوب از اين عرايض نسبت به وطن خود متصور میباشم.....»
حاجی حسينقلی خان، سپس از ديدارش با رئيس جمهوری آمريکا ياد میکند... و اين که دکتر «طارنس» پزشک و «ميرزا محمود خان»، منشی و مترجم هيات ايرانی همراه او بودهاند:
«از نيويورک سه ساعت از شب گذشته، وارد واشينگتن شده ، نايب وزارت خارجه فوراً به منزل وزير امور خارجه رفت که ايشان را از ورود بنده مطلع سازد.... يوم سه شنبه بيست و پنجم محرم الحرام با جبه ترمه به وضع ايران، به وزارت خارجه به ديدن مسطر بايرد۶، وزير امور خارجه رفته، دکتر طارنس و ميرزا محمود خان هم در همراه بودند.
صورت نطقی که به زبان انگليسی ترجمه شده بود به ايشان داده، پس از اظهار مسرت زياد و مهربانی بسيار، قرار شد که يوم چهارشنبه ساعت شش از روز برآمده، باز به همان وضع ايرانی، با نشان و حمايل به وزارت امور خارجه رفته، به اتفاق مسطر بايرد، وزير امور خارجه، به حضور جناب رئيس جمهوری رفتيم.
در ابتدا، نامه مبارک بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهی، روحنا فداه را به دست شخص رئيس داده، ترجمه آن را هم که ازپيش از وقت حاضر شده بود به ايشان دادم. خوانده ، بسيار اظهار شعف و سرور کرده، مقام اين سفارت مخصوص را بسيار تبريک کرده، از مراحم ملوکانه اعليحضرت همايونی اظهار تشکر و امتنان فرمودند....»
در همين راپرت يا گزارش ويژه حاجی حسينقلی خان به وزير خارجه دربار قاجار، از ايجاد نخستين محل دفتر نمايندگی ديپلماتيک ايران در واشينگتن دی سی، پايتخت آمريکا نيز آگاه میشويم: ساختمانی با پنج طبقه!
«چون قبل از ورود، تهيه منزلی ديده نشده بود. لهذا مدت دو روز در يکی از مهمانخانههای معتبر منزل گرفته، پس از آن يک دستگاه عمارت عالی که پنج مرتبه است، نه ماه از قرار دو هزار دلار اجاره شد. و با بعض ملزومات ديگر و مخارج متعلق به آن جا، تقريباً دو هزار تومان پول ايران میشود. اين هم عرض شود که در نقطه بسيار معتبر واشينگتن میباشد و خيلی به خانه وزير خارجه نزديک است....»
نخستين دفتر نمايندگی ايران در واشينگتن، در خانهایی اجارهای*
در ترجمه سند اجاره نخستين محل دفتر نمايندگی رسمی ايران؛ با اين يادآوری در حاشيه که «هر دالر( يا دلار) معادل هفت هزار ريال(۷) وجه رايج ايران است، خانم «اسميت»(۸)، صاحب ساختمان شماره ۱۳۲۵ در محله شمال غربی واشينگتن مینويسد:
«اينجانبه مادام اسميت، يک دستگاه عمارت تمام ملکی خود واقع در نمره ۱۳۲۵ محله سمت شمال مغربی واشينگتون (را) با جميع لوازم از قبيل موبل(مبل)، و هر قسم اسباب خانه، به مدت نه ماه که از تاريخ نهم شهر اکتبر ۱۸۸۸ الی نهم ماه ژوئيه ۱۸۸۹ به جناب جلالتمآب آقای حاجی حسينقلی خان وزير مختار دولت عليه ايران اجاره دادم. از قرار ماهی دويست و بيست و دو دالر و دوازده سنت که مال الاجاره نه ماهه آن دو هزار دالر بوده باشد. مشروط بر اينکه در آخر هر ماه اجاره را دريافت کنم. همچنين متعهدم که چراغ عمارت را تا ماهی پنج دالر بدهم و در زمستان اطاقها را به استثنا دو اطاق، گرم کنم....»
خود حاجی حسينقلی خان، در راپرتی جداگانه، اطلاعات بيشتری درباره نخستين محل رسمی دفتر نمايندگی ايران در آمريکا بدست داده است:
«جمعه شش شهر صفر المظفر ۱۳۰۶
«سيچقان ئيل ۱۸۸۸ مسيحی
نمره ۷
«در يوم سه شنبه سه شهر صفر المظفر ۱۳۰۶ مطابق با ماه اکتبر ۱۸۸۸ عيسوی به مبارکی و ميمنت به سفارتخانه نقل مکان کرده، و بيرق با احتشام دولت عليه در بالای هفتم طبقه عمارت برافراشته شد...اين عمارت مشتمل بر پنج مرتبه و دارای اطاقهای متعدد تو در توست. طبقه اول متعلق به دفاتر مبارکه است که سپرده به ميرزا محمودخان (منشی و مترجم) است.
مرتبه دوم مهمانخانه و سفرهخانه و غيره است. مرتبه سوم منزل شخصی و دفتر مخصوص بنده است. مرتبه چهارم منزل ميرزا محمود خان و عبدالعلیخان و دو اطاق آراسته است که احتياطاً به جمعيت مهمان يا مسافری که وارد میشود، با مبل آراسته، منظور شده .... مرتبه پنجم انبار....و اين عمارت در خيابان بسيار معتبری که اطراف آن خانه بزرگان و وزراست، چه در فاصله عمارت وزير داخله و وزير امور خارجه است. و اين سفارت، به خانه وزير امور خارجه ازتمام سفارتخانهها نزديکتر است و واقع در خيابان وسيع و عريضی است که از يک پارک جدا میشود که وسط آن پارک مجسمه سرتيپ نيکنامی میباشد. يک دستگاه کالسکه با اسب های جور بسيار ممتاز که تقريبا دو هزار تومان قيمت دارد گرفته شده، در کالسکه خانه سفارت حاضر و آماده است.....»
*ايران: خريدار سلاحهای آمريکايی
در راپرت حاجی حسينقلی خان، برای نخستين بار، از گشوده شدن باب گفت و گو برای فروش سلاحهای ساخت آمريکا به ايران آگاه میشويم... از جمله سلاحی که يادآور بمبهای خوشهای زمان ماست.
«در خصوص توپ ميتراليوز۸ آنچه در اين جا از وکلای صاحب کارخانجات تحقيق شده، قيمت حاليه و وضع آن ها از قرار ذيل است:
هر عراده يک هزار و يکصد دالر قيمت دارد و هر دالر به تفاوت وقت، از هفت الی هفت هزار و پانصد دينار میباشد. ولی در صورتی که چهل عراده خواسته شود، هر يک عراده يکصد دلار تخفيف داده خواهد شد.
نصف قيمت را در اين جا نقد میگيرند و نصف ديگر را بعد از تسليم توپها در بندر بوشهر بازيافت مینمايند.
وزن هر يک لوله به تنهايی عبارت از پانصد پوند، و وزن هر يک عراده فقط يکصد پوند میباشد. در هر دقيقه هشتاد و شش تير میاندازد. و هر گلوله آن سه هزار يارد انگليس که تقريباً دو هزار و پانصد ذرع ايران است، میرود. و در وقت ترکيدن، هريک گلوله بيست و هشت پارچه میشود....»
حاجی حسينقلی خان، همزمان يادآوری میکند که خواست ديگر ناصرالدينشاه برای خريد پارچههای پشمی و ابريشمی بافت آمريکا را نيز فراموش نکرده و به مستر «پرات۹»، کنسول ژنرال ايران در نيويورک ، پايتخت مالی و بازرگانی آمريکا، دستور داده است که در اين زمينه تحقيق کند.
از راپرت های ديگر حاجی حسينقلی ميرزا، معروف به حاجی واشينگتن، بروشنی می توان دريافت که اين مستر «پرات» در واقع برادر «اسپنسر پرات»۱۰ است که از سال ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۱ وزير مختار آمريکا در ايران بود.
*سال «موش» در روابط ايران و آمريکا
شهرزاد: «.... و اما ای ملک جوانبخت، بدينسان بود که بيرق دربار قاجار بر بام عمارتی پنج مرتبه در بلده واشينگتن مقر حکومت ممالک متحده امريکا برافراشته شد. در سيچقان ئيل، سال موش، در نخستين سال از دور دوازده ساله ترکان، مغولان، قبچاقيان، اويغوران.....سال موش برابر با۱۸۸۸ عيسوی.... يکصد و بيست و دو سال پيش....»
و چون قصه بدين جا رسيد، شهرزاد لب از داستان فرو بست. خواهر کهترش، دنيازاد گفت: «ای خواهر طرفه حکايتی گفتی از "موش دوانی"ها نيز شمهای ما را باز گوی...»
شهرزاد گفت: «شب بسر آمده، سپيده میدمد، اگر از هلاک رهايی يابم، و ملک از خون من درگذرد، در شب آينده، از سال موش و سالهای پس از آن، عجايبی ترا خواهم گفت، هوشربا، آن چنان که سر از دستار نتوان شناخت.»
*در بخش آينده:
در بخش آينده اين رشته برنامه های ويژه، نه تنها از «موشدوانی» های خداوندگاران استعمار در روابط ايران و آمريکا، که از کشيده شدن پای آمريکاييان به صحنه هراس انگيز و انباشته از مکر و خدعه و فريب، برای سلطه هر چه بيشتر بر ايران آگاه می شويم.
1- peri
fairy -2
Sammy Davies Jr. -3
Washington D.C. (District of Columbia) -4
Windsor-5
Mr. Bayard-6
7 - برابر با هفت قران يا هفت درصد يک تومانی امروز
8- Mrs. Smith
Mitrailleuse -9 (با تلفظ درست: ميترايوز)
10 - Pratt
Spencer Pratt (۲۷ Aug.-۱۸۹۱/۰۴ Apr. ۱۸۹۲ - 11 نماينده ديپلماتيک آمريکا در ايران