۲۷ تیر سی امین سالروز اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران در سال ۱۳۶۷ است که به نوعی زمینهساز پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق در ماه بعد شد. ایرانیها این جنگ را بردند یا باختند؟ ایران در جنگ هشت ساله با عراق شکست خورد یا پیروز شد؟ این سؤال مهمی برای ایرانیان درباره جنگی است که دست کم ۲۲۰ هزار ایرانی در آن کشته شدهاند و حدود هزار میلیارد دلار در جریان آن به تأسیسات و زیربناهای کشور آسیب و خسارات وارد شد و مردم هشت سال به طور مستقیم گرفتار آن بودند و هنوز سه دهه است که از آثار زیانبار آن رهایی نیافتهاند.
شکست ایران در جنگ
نگاهی به تحولات پنج ماه آخر جنگ ایران و عراق، نشانگر شکستهای متعدد ایرانیان در ماههای آخرجنگ است. طی پنج ماه طوفانی از فروردین ۱۳۶۷ تا اواخر مرداد همان سال، ارتش عراق در سلسله عملیاتهای برق آسایی نیروهای ایرانی را از تمامی اراضی عراق که از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ تصرف کرده بودند بیرون انداخت.
سرآغاز این عملیاتها عملیات «رمضان المبارک» بود که در ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ با حمله سپاه هفتم عراق به فرماندهی ژنرال ماهر عبدالرشید و بهکارگیری یگانهای زبده گارد جمهوری عراق به فرماندهی ژنرال ایاد فتیح الراوی شامل لشکرهای مدینه، بغداد و حمورابی برای بازپس گیری فاو آغاز شد.
ایرانیها که در نبرد ۷۵ روزه سال ۱۳۶۴ و در عملیات والفجر هشت به سختی و با عبور از اروند رود فاو را فتح کرده بودند در ظرف کمتر از دو روز فاو را از دست دادند. در سراسر عراق جشن شادی برگزار شد و صدام حسین رئیسجمهور وقت عراق به فرماندهان حاضر در عملیات مدال شجاعت و لیاقت داد.
برخی فرماندهان ایرانی روایت میکنند وقتی حملات سنگین ارتش عراق برای بازپسگیری فاو با استفاده از سلاح شیمیایی آغاز شد، نیروهای ایرانی سلاحهایشان را بر زمین میانداختند و تلاش میکردند تا فقط جان خود را از مهلکه بیرون ببرند. هنگامی که نیروی هوایی عراق پل احداث شده ایرانیان بر روی اروند رود را هدف قرار داد هم فاو برای ایرانیان از دست رفت، هم شماری از نیروها که آن سوی اروند گیر افتاده بودند.
آنگونه که اکبر هاشمی رفسنجانی فرمانده ارشد جنگ در خاطرات خود گفته آیتالله خمینی تلاش کرده بود بازپسگیری فاو توسط عراق را کماهمیت جلوه دهد و گفته بود جایی را شما از عراقیها گرفته بودید حالا آنها پس گرفتهاند. ولی واقعیت صحنه نبرد نشان داد که شکست سپاه پاسداران در فاو کامل و پیروزی ارتش عراق قاطع و بینقص بود.
شکست فاو، سرآغاز شکستهای دیگر ایران در جبهه جنوب بود. ۳۵ روز بعد عراق تمامی اراضی تحت تصرف ایران در دشت بصره و منطقه شلمچه را ظرف کمتر از یک روز پس گرفت. ایرانیها این منطقه کوچک اما بسیار مهم از نظر نظامی را سال ۱۳۶۵ و در جریان عملیات کربلای پنج تصرف کرده بودند و آن را در چهارم خرداد ۱۳۶۷ از دست دادند.
ایران سالها تلاش کرده بود این زمین استراتژیک را تصرف کند و راه خود را به سوی بصره بگشاید اما هر بار علیرغم تلفات بسیار، فقط اندکی در این زمینها و دشت شرق بصره پیش رفته بود. در عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ کاملاً شکست خورده بود، در عملیات کربلای چهار در سال ۶۵ اندکی در این منطقه پیش رفته بود ولی دوباره مجبور به عقبنشینی شده بود و سرانجام در یکی از شدیدترین نبردهای تاریخ هشت ساله جنگ موفق شده بود در عملیات کربلای پنج در همان سال با شکستن استحکامات دفاعی عراق چند کیلومتر در این زمینها پیشروی کند و خود را به شانههای کانال ماهی، دژ دفاعی تعبیه شده برای دفاع از بصره برساند.
تمام این دستاوردهای اندک اما مهم سالهای گذشته، ظرف یک روز در سال ۶۷ از دست رفت. هنگامی که یگانهای زرهی و توپخانه ارتش عراق در چهارم خرداد ۱۳۶۷ شروع به آتش کردند، واحدهای سپاه پاسداران در اندک مدتی مجبور به عقبنشینی شدند. اکبر هاشمی رفسنجانی با تلخی از این شکست یاد میکند و میگوید همه دستاوردهای کربلای پنج از دست رفت.
موج سوم شکست، سه هفته بعد در جبهه میانی در جنوب غربی ایلام رخ داد. ارتش عراق با یک تک سریع ارتفاعات قلاویزان و کله قندی در منطقه مهران را از ایران پس گرفت.
موج چهارم حمله هفته بعد شروع شد و در چهارم تیر عراق کل منطقه جزایر مجنون را از ایران پس گرفت. مناطقی که در جریان عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲ به تصرف ایران درآمده بود.
شکست در پی شکست. شکست نیروهای سپاه پاسداران در منطقه هور العظیم و جزایر مجنون به حدی سریع و غافلگیرانه رخ داد که یکی از مهمترین فرماندهان سپاه پاسداران یعنی علی هاشمی فرمانده قرارگاه نصرت در عملیات هلی برن عراقیها روی قرارگاه اصلی ایرانیها گیر افتاد و سالها سرنوشت او نامعلوم بود تا اینکه درسال ۱۳۸۹اعلام شد که او جانش را در این حمله از دست داده است.
سه شکست متوالی بزرگ ایران در فاو، شلمچه و جزایر مجنون که هر سه منطقه در اختیار یگانهای سپاه پاسداران بود، ضربهای بزرگ به اعتبار سپاه پاسداران وارد کرد که در سالهای پیش از آن به حملات تهاجمی علیه ارتش عراق معروف شده بود.
یگانهای سپاه چنان در جبهه جنوب تحت فشار یگانهای متعدد و پر تحرک ارتش عراق قرار گرفتند که فرماندهان سپاه مجبور شدند برخی یگانهای خود را که به امید تصرف مناطقی از کردستان عراق در سال ۱۳۶۶ به جبهه شمالی اعزام کرده بودند با عجله به جبهه جنوب منتقل کنند و تمامی مناطق تصرف شده عراق در جبهه شمالی و کردستان را تخلیه اجباری کنند گرچه خود نام تخلیه اختیاری بر آن گذاشتهاند.
البته شکستها فقط مربوط به سپاه نبود. در ۲۱ تیر ماه یگانهای نیروی زمینی ارتش ایران نیز چنان در برابر حمله یگانهای عراقی در منطقه عین خوش و موسیان در شمال خوزستان غافلگیر شدند که ارتش عراق در اقدامی تحقیرکننده مرکز فرماندهی قرارگاه نیروی زمینی ایران را تصرف کرد و هزاران نیروی ایرانی را به اسارت گرفت و عقب ماندگی هشت ساله خود در مورد تعداد اسرا را ظرف دو روز تا حد زیادی جبران کرد.
شکستهای نظامی که یکی بعد از دیگری بر نیروهای ایرانی تحمیل شد، آیتالله خمینی و تیم چهارنفره رفسنجانی، خامنهای، اردبیلی و موسوی موسوم به سران قوا را که در آن سالها اداره کننده کشور به نیابت از آیتالله خمینی بودند به این تصمیم رسیدند که ادامه جنگ ممکن نیست و خطرناک است و سپس این تصمیم را به اطلاع آیتالله خمینی رساندند و او نیز پایان جنگ از طریق پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.
حتی این نیز به معنای پایان شکستهای نظامی ایران در پایان جنگ نبود. چهار روز پس از اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، عراق حملات جدیدی را در جبهه جنوب با هدف اشغال اراضی بیشتر قبل از برقراری آتشبس شروع کرد. مناطق بیشتری از جنوب غربی خوزستان به اشغال عراق درآمد و عراقیها حتی در دو منطقه، جاده اهواز- خرمشهر را بستند. اگرچه با نهیب آیتالله خمینی به سپاه پاسداران، نیروهای ایرانی بار دیگر توانستند عراقیها را تا مرز عقب برانند.
معنای کلی تمامی این شکستهای پی در پی این بود که سپاه پاسداران و ارتش ایران، جنگ را در مرداد سال ۱۳۶۷ با مجموعهای از شکستهای تاکتیکی به پایان بردند. اعتبار نظامی سپاه به طور خاص بین مسولان ارشد ایرانی آسیب دید و حتی صحبت از محاکمه و اعدام فرماندهانی به میان آمد که ممکن است در این شکستها مقصر بوده باشند. اگر چه در نهایت هاشمی رفسنجانی میگوید با پادرمیانی او این موضوع منتفی شده است اما احساس غالب در درون حاکمیت در ماههای پایانی جنگ و حتی ماههای نخست پس از جنگ این بود که سپاه پاسداران با شکست جنگ را ترک کرده است و در ماههای پایانی جنگ مناطق بسیاری را از دست داده است.
پیروزی ایران در جنگ
صدام حسین هنگامی که در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ فرمان حمله زمینی گسترده ارتش عراق به درون خاک ایران را صادر کرد یک هفته پیش از آن قرارداد ۱۹۷۵ موسوم به قرارداد الجزایر را بیارزش اعلام کرده بود. مبنای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر اعلام رودخانه اروند رود (شط العرب) به عنوان یک رودخانه مرزی بر اساس خط تالوگ بود. عراق با بیاعتبار اعلام کردن قرارداد ۱۹۷۵ عراقی بودن اروند رود را اعلام کرد اما در سال ۱۳۶۷ پس از ۹۶ ماه نبردهای زمینی گسترده و شدید با نیروهای ایرانی کمترین توفیقی در عراقی کردن اروند رود به دست نیاورده بود و این شکست کمی برای عراق و صدام نبود که جنگ را با این هدف آغاز کرده بود و هشت سال برای تحقق این هدف جنگیده بود.
بدتر برای عراق و صدام حسین آنکه هنگامی که ارتش عراق در سال ۱۳۶۹ به کویت حمله و آن را اشغال کرد برای رویارویی با ائتلاف تحت رهبری آمریکا و متحدانش که برای آزادی کویت تشکیل شده بود، صدام حسین مجبور شد در نامهای رسمی به هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور وقت ایران پذیرش دوباره قرارداد ۱۹۷۵ را از سوی عراق اعلام کند؛ پیروزی بزرگ سیاسی برای ایران در برابر عراق.
ارتش عراق حتی در جریان جنگ هشت ساله با ایران نیز و علیرغم اینکه ارتش ایران پس از انقلاب ۵۷ به شدت تضعیف شده بود، در عمل و به لحاظ تاکتیکی نتوانست حتی سواحل دو طرف اروند رود را تصرف و به هم الحاق کند. لشکرهای ارتش عراق که در محور شلمچه این مأموریت به آنها واگذار شده بود، پس از ۳۴ روز نبرد به سختی توانستند خرمشهر را تصرف کنند و از تصرف آبادان نیز عاجز ماندند، در حالی که حتی یک تیپ از نیروهای لشکر اصلی مدافع خوزستان یعنی لشکر ۹۲ زرهی اهواز نیز در منطقه خرمشهر در مقابل آنها نبود سواحل اروند رود از منطقه آبادان تا خلیج فارس نیز هرگز به تصرف عراقیها در نیامد.
در جبهه اهواز نیز ارتش عراق علیرغم پیشروی لشکرهای پنج و نه آن تا دروازههای شهر اهواز هرگز موفق به تصرف مرکز استان خوزستان نشد.
عدم موفقیت بزرگتر عراق در جبهه شمالی خوزستان اتفاق افتاد. ارتش عراق تا منطقه پل نادری در مقابل شهرهای اندیمشک و دزفول پیش رفت، ولی با ناتوان ماندن از عبور از کرخه هرگز نتوانست تصرف این دو شهر وهدف مهم تر یعنی قطع ارتباط خوزستان با سایر نقاط ایران را محقق کند.
ارتش عراق همچنین ظرف نیمه دوم سال ۶۰ و نیمه اول سال ۶۱ بسیاری از مناطق اشغالی ایران را یکی پس از دیگری از دست داد و هیچ استراتژی و تاکتیک خلاقانهای برای دفاع در برابر حملات زنجیرهای ایرانیان از خود نشان نداد.
بدتر برای عراق آنکه از سال ۱۳۶۱ نیز که حملات تهاجمی مشترک سپاه پاسداران و ارتش ایران به درون خاک عراق شروع شد، شاهد از دست دادن مناطق مهمی در درون خاک خود بود که مهمترین آنها در منطقه هور العظیم، فاو، دشت بصره و مناطقی از کردستان عراق بود. در واقع ارتشی که رفته بود خاک ایران را اشغال کند در حال از دست دادن خاک خود بود.
قرار گرفتن ارتش عراق از فاصله سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ در موضعی عمدتاً دفاعی (جز حملات محدود موسوم به استراتژی دفاع متحرک) شکستی بزرگ برای ارتشی بود که قرار بود در مدت کوتاهی خوزستان را تصرف کند، سیطره عراق بر اروند رود را کامل کند، آتشبس را بر ایران تحمیل کند و جنگ را از موضعی برتر به پایان برساند.
شکست بزرگتر برای عراق، مقایسه وضعیت روز اول جنگ با روز پایان جنگ از نظر اشغال مناطق مورد نظر عراق در درون خاک ایران بود. ارتش عراق جنگ را با هدف اشغال مناطق مورد اختلاف در درون خاک ایران آغاز کرد ودر هفته اول جنگ آن را به هدف بزرگتری یعنی اشغال خوزستان توسعه داد اما جنگ در حالی در سال ۱۳۶۷ به پایان رسید که عراق به این هدف خود نرسید و این یک شکست کامل برای عراق بود.
ایرانیها علیرغم اشتباهات متعدد راهبردی و تاکتیکی در طول جنگ، در عمل پیروز جنگ بودند زیرا عراق به عنوان شروعکننده جنگ (طبق نظر تیم تحقیق دبیرکل سازمان ملل) نتوانست مناطق اشغال شده در درون خاک ایران را حفظ کند و از این مناطق نه داوطلبانه بلکه عمدتاً تحت فشار عملیاتهای زنجیرهای ایرانیان عقب رانده شد.
پیروزی کاملتر برای ایران در برابر صدام حسین هنگامی رخ داد که در سال ۱۳۶۹ عراق مجبور شد حتی از معدود و محدود نوار مرزی نیز که در کنترلش باقی مانده بود عقبنشینی کند.
در واقع ایرانیها علیرغم اینکه در ارزیابی توان عمومی خود برای براندازی حکومت صدام از طریق جنگ اشتباه کرده بودند و ادامه جنگ زیانهای بسیاری برای ایران در پی داشت ولی در حالی جنگ را به پایان بردند که ارتش عراق را که توان و استعداد آن از ۱۲ لشکر آغاز جنگ به ۵۶ لشکر در پایان جنگ رسیده بود، در بسیاری از مناطق به مرزهای بینالمللی عقب راندند و این برای عراقی که جنگ را با دهها میلیارد دلار ذخیره ارزی شروع کرده بود و با دهها میلیارد دلار بدهی خارجی به پایان برد و نه اروند رود را تصرف کرد، نه خرمشهر، نه آبادان و نه خوزستان را، شکست کامل در سطح ملی بود.
به این معنا ایرانیان که جنگ از سوی ارتش متجاوز صدام حسین بر آنها تحمیل شده بود، هم متجاوز را عقب راندند و هم در نهایت خاک خود را آزاد کردند.