چگونگی مواجهه با حضور سلبریتیها در تلویزیون ایران چالشی است که در چند سال اخیر مدیریت سازمان صداوسیما را ظاهراً دچار نوعی سردرگمی کرده است. تازهترین جلوه این سردرگمی جلوگیری ناگهانی از پخش ویژهبرنامه رمضان شبکه سوم سیما با عنوان «ماهِ ماه» بوده است؛ برنامهای که قرار بود با اجرای بنیامین بهادری، خواننده مشهور ایرانی، روی آنتن برود اما با دستور مستقیم مرتضی میرباقری، معاون سیما، از جدول پخش شبکه سوم حذف شد.
روزنامه «جامجم» که ارگان رسمی صداوسیماست، در گزارشی نوشت علیرغم صدور مجوز این برنامه و موافقت مدیر شبکه سوم، علی فروغی، «معاون سیما با استفاده از سلبریتیها و هنرمندان در غیر از حوزه تخصصی خودشان مخالف است.» بنا بر این گزارش، تولید و پخش برنامه «ماهِ ماه» به طور کامل متوقف شده و جلوگیری از اجرای بنیامین بهادری در ماه رمضان «اولین گام» برای «ضابطهمند کردن» حضور سلبریتیها در تلویزیون است.
بیش از یک دهه، آنتن شبکه سوم سیما در ساعت افطار در اختیار برنامه «ماه عسل» با اجرای احسان علیخانی بود که مدتی است به تهیه برنامه سرگرمی «عصر جدید» مشغول است. درواقع برنامه «ماه ماه» با اجرای بنیامین بهادری قرار بود جایگزین «ماه عسل» شود. در پی حضور سلبریتیهایی چون محمدرضا گلزار، حمید گودرزی و پژمان بازغی در مقام مجری برنامههای تلویزیونی در یکی دو سال اخیر، خبر مجریگری این خواننده پاپ اتفاق عجیبی نبود و ظاهراً با رویکرد نسبتاً تازه تلویزیون در جذابسازی هرچه بیشتر و ورود گستردهتر به صنعت سرگرمی نیز همخوان است.
با این حال، جدا از اختلافنظرهای احتمالی میان مدیران ارشد سازمان با مدیران شبکهها، از جمله علی فروغی، به نظر میرسد چنین رویکردی با خاستگاه فرهنگی و عقیدتی این دسته از مدیران دچار تضاد باشد؛ بهگونهای که، در واکنش به حاشیههای ایجادشده برای این قبیل برنامهها، نگرش و ادبیات اغلب مدیران ترکیبی از «نیازِ مخاطب» با «نیاز به مخاطب» را بازتاب میدهد، دوگانهای که وقتی قرار است بر بستر «فرهنگ رسمی و نیازِ حاکمیت» شکل بگیرد، با تعریف عمومی و جاری «صنعت سرگرمی» عملاً در تقابل قرار میگیرد.
تلویزیون، با همه پیشرفتهای تکنولوژیکی انواع رسانههای مبتنی بر وب، همچنان رسانهای سهلالوصول با مخاطب فراگیر است با این تفاوت نسبت به گذشته که مخاطبان امروزه بر اساس گرایشهای سیاسی و فکری و حتا طبقاتی دامنه انتخاب گستردهتری دارند. اگر تلویزیون اصلیترین پایگاه «صنعت سرگرمی» در جهان باشد، یکی از نتایج آن پس زدن «فرهنگ رسمی» و دموکراتیزه کردن فرهنگ و هنر با محور «مخاطب عام» است؛ همان مخاطبی که مدیران تلویزیون ایران نیز بهنمایندگی از صاحبان اصلی این رسانه در حاکمیت به اهمیت حضورش پای تلویزیون واقفاند.
ناگفته پیداست که تقابل ذاتی موجود میان نیاز مخاطبان ایرانی که به طرق گوناگون به بخشی از مصرفکنندگان صنعت سرگرمی در جهان تبدیل شدهاند با فرهنگ رسمی و مطلوب حاکمیت که همواره میکوشد به ملاحظات عقیدتی و فرهنگی خود پایبند بماند، مدیران تلویزیون را پیوسته و پیدرپی با انواع چالشها روبهرو میکند.
نتیجه اینکه برنامهسازی برای جذب بیشتر مخاطب، یا ختم میشود به برنامهای مثل «عصر جدید» با موضوع استعدادیابی که، بهرغم حضور انواع سلبریتیها و رنگولعاب بسیار، امکان و اجازه پیوند زدن فرهنگ جاری در جامعه با فرهنگ رسمی را نمییابد. یا بهدلیل سرسختی آن دسته از اصحاب نفوذ و قدرت که مخالف هرگونه تغییر در سبک زندگی سنتی و اسلامی است، حتی در انتخاب یک خواننده پاپ مشهور بهعنوان یک سلبریتی امروزی برای اجرای برنامه رمضانی نیز ناکام میماند.
تا وقتی فرهنگ رسمی با فرهنگ عمومی در تقابل و دائم به فکر «ضابطهمند» کردن آن باشد، این آشفتگی و سردرگمی همچنان دوام خواهد یافت.
«سرگرمی» پایهایترین ستون رسانه به طور عام و تلویزیون به طور خاص است. سرگرمی صنعتی است که از دل جامعه پا میگیرد و آب میخورد. انواع ملاحظات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و... که «رسانه ملی» ایران مجبور به رعایت آنهاست عملاً با خصائص این صنعت در تضاد است و این خود موجب سردرگمی گستردهای در تصمیمگیری و برنامهریزی مدیران صداوسیما میشود و هرازگاه نمودی از آن جلوهگر میشود.
تعطیل کردن برنامه محبوب و دیرپای نود بهدلیل نزدیکتر بودن مجری آن به فرهنگ عمومی جنجالیترین مورد و حذف ناگهانی برنامه شبانه ماه رمضان شبکه سوم سیما به دلیل مجریگری بنیامین بهادری تازهترین جلوه از این وضعیت است که، علاوهبر نمایش اختلافنظر میان مدیران میانی، هراس مدیران ارشد از میدان دادن بیشتر به سلبریتیها در ایران را نیز نشان میدهد. و تا وقتی فرهنگ رسمی با فرهنگ عمومی در تقابل و دائم به فکر «ضابطهمند» کردن آن باشد، این آشفتگی و سردرگمی همچنان دوام خواهد یافت.